درباره کتاب راز سیتافورد
راز سیتافورد که عنوان اصلی آن «the sittaford Mystery» است اولین بار سال ۱۹۳۱ در آمریکا منتشر شد. این کتاب در اولین چاپش «murder at Hazelmoor» نام داشت. این کتاب زمانی چاپ شد که کریستی در اوج شهرت خود بود و خانم مارپل و کارآگاه پوآرو به َعنوان مهره های اصلی داستان های او بسیار پرطرفدار بودند؛ اما او در داستان راز سیتافورد از هیچ کدام از این شخصیت ها استفاده نکرد و یک فضای متفاوت خلق کرد.داستان راز سیتافورد با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شد و تاکنون به بیش از ۵۰ زبان مختلف برگردانده شده است.
خلاصه کتاب راز سیتافورد
"راز سیتافورد" در یک دهکده ی دورافتاده در انگلستان اتفاق می افتد که با بارش برف، تمام راه های ارتباطی خود را با تمدن انسانی از دست می دهد؛ حالا برف باریدن گرفته، پس منتظر باشید!در خانه ای دورافتاده درست وسط دارتمور، شش سایه ی تاریک دور میزی جمع شده اند تا ارواح را احضار کنند. با شنیدن پیام وحشتناکی که ارواح آهسته آهسته آن را هجی می کنند، تنش در جمع بالا می گیرد: "کاپیتان ترویلیان" . . مرده . . . آدم کشی.آیا با جادوی سیاه سر و کار دارند یا شخصی با این شوخی قصد فریبشان را دارد؟ تنها راه مطمئن شدن از قضیه این است که "کاپیتان ترویلیان" را پیدا کنند. اما شوربختانه خانه ی او مایل ها از آنجا فاصله دارد و با این وضع جاده که توسط برف مسدود شده، یک نفر باید پای پیاده به جاده بزند.مردم معمولا در زمستان از جای گرم و نرمشان تکان نمی خورند و به جایی سردتر نمی روند. اما دو شخصیت داستان "راز سیتافورد" با اینکه حتی جالب ترین شخصیت های این داستان پر رمز و راز نیستند، تعجب همه را بر می انگیزانند. اما جالب ترین شخصیت "راز سیتافورد" افتخاری است که به "امیلی" تعلق می گیرد؛ او پس از کشته شدن "کاپیتان ترویلیان" و متهم شدن نامزدش، از هوش و منطق بسیارش بهره گرفته و تحقیق در مورد همه مظنونان بالقوه را آغاز می کند. این داستانی از "خانم مارپل" یا "کارآگاه پوآرو" نیست و این بار امیلی و "سروان ناراکوت" تحقیقات مربوطه خود را انجام می دهند؛ سرانجام آن ها دانش خود را روی هم می گذارند و در نهایت "آگاتا کریستی" شما را با اینکه قاتل چه کسی است، شگفت زده خواهد کرد.
درباره نویسنده کتاب راز سیتافورد
آگاتا کریستی، زاده ی ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ و درگذشته ی ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶، نویسنده ی انگلیسی داستان های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود.آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر در شهر تورکی در ناحیه ی دوون انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکایی اش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانواده ای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر می توانست تبعه ی ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا دارای یک خواهر و یک برادر بود که هر دوی آن ها از وی بزرگ تر بودند.آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار می کرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشته های او داشته است: بسیاری از قتل هایی که در کتاب هایش رخ می دهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت می گیرند.در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ وقتی در سانینگ دیل واقع در برکشر زندگی می کرد به مدت ده روز ناپدید گردید و روزنامه ها در این مورد جاروجنجال فراوانی به پا کردند. اتومبیل او در یک گودال گچ پیدا شد و خود او را نیز نهایتا در هتلی واقع در هروگیت یافتند. آگاتا اتاق هتل را با نام خانمی که اخیرا شوهرش اعتراف کرده بود با وی رابطه عاشقانه دارد، کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا ادعا کرده بود که در اثر ضربه ی روحی ناشی از مرگ مادر و خیانت شوهر دچار فراموشی شده بوده است. آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستان شناسی به نام سر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوان تر بود، ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی که او از آن ها دیدن می کرد را می توان در بیشتر داستان هایش که وقایع آن ها در کشورهای شرقی (خاورمیانه) رخ می دهند، دید. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجویی های عشقی خارج از ازدواج مالووان، مدتی نسبتا طولانی دوام بیاورد.

درباره مترجم کتاب راز سیتافورد
مجتبی عبدالله نژاد (۱۳۴۸ کاشمر) نویسنده و مترجم ایرانی است که کتاب هایی از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه می کند و درضمن درباره ی ادبیات کلاسیک فارسی تحقیق می کند. کتاب «گفتگو با مسعود سعد سلمان» نوشته ی او، تلفیقی است از کار تخیلی با کار پژوهشی. وی در گفتگویی در روزنامه ایران می گوید: «این ژانری است که خودم ابداع کردم». از وی مقالاتی در بعضی نشریات ادبی مثل کلک، کارنامه، سمرقند، بخارا، رودکی، نافه، شوکران، و گوهران منتشر شده است.
چرا باید کتاب راز سیتافورد را خواند؟
ادبیات پلیسی سال هاست که آثار بسیار جذابی به دنیای ادبیات اضافه کرده است. این داستان ها مخاطبان بسیار گسترده ای را به خود جلب کرده و توانسته اند سلیقه های مختلف را راضی نگه دارند. آگاتا کریستی که لقب ملکه ی جنایت را دریافت کرده است یکی از کسانی است که آثار او محبوب خوانندگان در سراسر جهان است و درمجموع بیش از یک میلیارد نسخه از داستان های او در سراسر جهان فروخته شده است. کتاب راز سیتافورد یکی از داستان های بسیار مشهور و پرفروش اوست که سفری هیجان انگیز و جذاب برای مخاطب رقم می زند. آگاتا کریستی در این کتاب مخاطب را با شخصیت ها همراه می کند و لحظاتی دلهره آور را برایش رقم می زند. این کتاب را بخوانید و از یک رمان پلیسی هیجان انگیز لذت ببرید.
کتاب راز سیتافورد در دسته ی کتاب های داستان معمایی قرار دارد.
کتاب راز سیتافورد مناسب برای گروه سنی نوجوانان و علاقه مندان به داستان های معمایی و پلیسی است.
تعداد صفحات نسخه ی چاپی کتاب 288 صفحه است که با مطالعه ی روزانه 20 دقیقه می توانید این کتاب را در 14 روز بخوانید.
کتاب راز سیتافورد جزو کتاب های حجیم و بلند با موضوع داستان معمایی است. این کتاب برای افرادی که وقت بیشتری برای مطالعه دارند و می خواهند در زمینه ی داستان معمایی زمان بیشتری را به مطالعه اختصاص دهند انتخاب مناسبی است.
قسمتی از کتاب راز سیتافورد
امیلی در برگشت شانس آورد و به محض اینکه وارد مسافرخانه شد با خانم بلینگ روبرو شد که توی هال ایستاده بود. با دیدن او گفت: -وای، خانم بلینگ. من عصر دارم از اینجا می روم. - با قطار ساعت چهار می روید؟ به اکستر؟ -نه. می خواهم بروم به سیتافورد. -به سیتافورد؟ از قیافه اش معلوم بود که خیلی کنجکاو شده. -بله. می خواستم بپرسم تو سیتافورد جایی هست که اقامت کنم؟ -می خواهید شب بمانید؟ کنجکاوی اش بیشتر شده بود. -بله... چیزه... اگر اشکالی ندارد می خواستم برویم یک جای خلوت که خصوصی با شما صحبت کنم. خانم بلینگ با رغبت او را برد به اتاقک خصوصی خودش. اتاق کوچک و خلوتی بود که بخاری دیواری آن روشن بود و شعله می کشید. امیلی گفت: -خواهش می کنم به کسی نگویید و بین خودمان بماند. می دانست که برای جلب همدردی او راهی بهتر از این وجود ندارد. خانم بلینگ چشمهای سیاهش از کنجکاوی برق زد و گفت: -مطمئن باشید دخترخانم. به کسی نمی گویم. -می دانید این آقای پیرسون... -همین آقایی که جمعه اینجا بود و پلیس دستگیرش کرده؟ -دستگیرش کرده؟ واقعا دستگیرشده؟ -بله خانم جان. حدود نیم ساعت پیش. رنگ از چهره ی امیلی رفت. پرسید: -شما... مطمئنید؟ -بله خانم جان. امی، خواهرم از گروهبان شنیده. امیلی گفت: چه وحشتناک! انتظار دستگیری اش را داشت، ولی بازهم ناراحت کننده بود. گفت: -می دانید... من ... من نامزدش هستم و مطمئنم او این کار را نکرده. وای خدا، خیلی وحشتناک است. بعد زد زیر گریه. قبلا به اندربی گفته بود قصد دارد گریه کند، ولی چیزی که ازش می ترسید این بود که خیلی راحت اشک می ریخت. انگار گریه هایش واقعی بود و از همین می ترسید...
شناسنامه کتاب راز سیتافورد
- نویسنده: آگاتا کریستی
- ترجمه: مجتبی عبدالله نژاد
- انتشارات: هرمس
- تعداد صفحات:288
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
معرفی کتاب دشمن پنهان اثر آگاتا کریستی










































