معرفی رمان آرتمیس؛ رویایی به وسعت دریا اثر بهار برادران

  دوشنبه، 17 آبان 1400   زمان مطالعه 5 دقیقه
معرفی رمان آرتمیس؛ رویایی به وسعت دریا اثر بهار برادران
انتشارات موج منتشر کرد: افسانه‌ها هرگز نمی‌میرند. همواره صدایمان می‌زنند. كافی است دعوت‌شان را پاسخ دهیم تا بخشی از وجودمان شوند. حقیقت شوند. قهرمان بسازند و در تاریخ ماندگار شوند.‬

درباره کتاب آرتمیس؛ رویایی به وسعت دریا

کتاب آرتمیس؛ رویایی به وسعت دریا، روایتی افسانه ای از زندگی نخستین بانوی دریانورد است. نویسندهٔ این کتاب بهار برادران است و نشر موج آن را به چاپ رسانده است.

آرتمیس؛ رویایی به وسعت دریا

افسانه ها هرگز نمی میرند. همواره صدایمان می زنند. کافی است دعوت شان را پاسخ دهیم تا بخشی از وجودمان شوند. حقیقت شوند. قهرمان بسازند و در تاریخ ماندگار شوند.‬ آرتمیس نشان از ارزش و جایگاه دختران دارد و این ارزش را در قالب حقیقتی افسانه ای به گوش خواننده می رساند.آرتمیس نیز حقیقتی بود افسانه ای. از دل افسانه متولد شد تا در دل تاریخ ماندگار شود. او ایستاد تا چون رویاهایش بزرگ شود. جنگید تا نامش در کنار خشایارشا، پادشاه بزرگ ایران، جاودان شود.‬ تاریخ از حقایق گذشته پرده برمی دارد. تلاش می کند زندگی واقعی اجدادمان را نشان دهد. صادقانه شکست ها را تصویر می کند و با افتخار دستاوردها را به رخ می کشد. اما ادبیات از جنس دیگری است. ادبیات خلق می شود تا جهانی متفاوت را به تصویر بکشد. ادبیات آزادانه با تخیل می آمیزد و آنچه را که هست زیباتر نشان می دهد.پس گزاره های تاریخی نزدیک ترین روایت به واقعیت اند. از ادبیات ملموس ترند و از جنس جامعه اند، اما بسیار محدودند. به تنهایی نمی توانند داستان بسازند. این گونه است که تاریخ و ادبیات تلفیق می شوند و رمان تاریخی متولد می شود.آنچه مقابل شماست داستانی از همین جنس است. بخشی از آن چون تاریخ و گزاره هایش واقعی است و بخشی دیگر با تخیل نوشته شده است. دغدغه هایی که در فضای داستان مطرح می شوند نیز به همین شکل اند. برخی تاریخی و واقعی اند، اما برخی دیگر ساخته شده اند تا روند داستان را پیش ببرند. البته ذات انسان در طول تاریخ ثابت مانده است. بشر امروز خود را پیشرفته تر و داناتر از بشر دیروز می داند، اما هنوز با مشکلاتی دست وپنجه نرم می کند که زمانی گریبان گیر اجدادش بوده است. پس تاریخ تنها روایتگر گذشته نیست. حال و آینده را نیز روایت می کند. تا زمانی که انسان همان انسان است تاریخ پیوسته تکرار می شود. به امید آن که مطالعه اش راهگشا باشد.

خلاصه کتاب آرتمیس؛ رویایی به وسعت دریا

آرتمیس دختری است که محدودیت ها را برنمی تابد و قبول نمی کند که به خاطر دختر بودنش از امکاناتی محروم باشد. بانوی جوان پا به دربار هخامنشی می گذارد تا رویاهایش را محقق کند. کتاب آرتمیس؛ رویایی به وسعت دریا روایتی افسانه ای از زندگی نخستین بانوی دریانورد است. این اثر با شخصیت های تاریخی زیادی همراه است و آرتمیس قهرمان اصلی داستان، شخصیتی افسانه ای است که برای محقق ساختن آرزوهایش، به دربار هخامنشی وارد می شود. شاید به نظر بیاید مخاطب اصلی کتاب پیش رو دخترها هستند، اما هرکس که رویایی در سر دارد و محدودیت ها و مشکلاتی را پیش روی خود می بیند، مخاطب این کتاب خواهد بود. این داستان پیام های زیادی را برای همهٔ ما به همراه دارد، از جمله: پذیرش شکست، شجاعت، روبرو شدن با موانع بسیار و جا نزدن، داشتن انتخاب های سخت ولی در عین حال درست و…

درباره نویسنده کتاب آرتمیس؛ رویایی به وسعت دریا

بهار برادران (متولد آذر ماه ۱۳۷۵) نویسنده ای که بیشتر او را با رمان های تاریخی- عاشقانه میشناسیم.تحصیلات خود را در رشته ریاضی در تهران سپری کرد.در دانشگاه مهندسی برق خوانده است.بهار برادران می گوید: وقتی وارد دانشگاه شدم و مطمئن شدم برای رشته برق ساخته نشده ام یک خلا بزرگی احساس می کردم، این بود که به سراغ نوشتن رفتم.او سه ماه در یک کارگاه داستان نویسی آموزش دید. در سن شانزده سالگی با خواندن مثنوی خسرو و شیرین نظامی به نوشتن رمان های تاریخی علاقه مند شد.
از آثار بهار برادران می توان به:

  • سرگذشت آب و آتش
  • مهرگان
  • آبانگان
  • آذرگان

کتاب آرتمیس؛ رویایی به وسعت دریا را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم

پیشنهاد می کنیم تمام نوجوانان بلندپرواز خصوصاً دخترانی که فکر می کنند به خاطر دختر بودن نمی توانند به اهدافی که آرزویش را دارند برسند، این کتاب را بخوانند.

قسمتی از کتاب آرتمیس؛ رویایی به وسعت دریا

اشکی روی گونه ام می افتد. سربازان را کنار می زنم و از پله ها پایین می روم. از کنار پاروزنانی که در سکوت نشسته اند می گذرم. آنقدر آشفته اند که توجهی به من نمی کنند. بالاخره به انبار می رسم، پرچم سفید را بیرون می آورم. سنگین است، اما به سختی بلندش می کنم. آن را نگه می دارم و از پله ها بالا می روم. به عرشه ی کشتی می رسم. آپولون و رهام به سمتم می آیند. با حدیت می گویم:

-کمک نمی خوام.

هیچ نمی گویند. به دیده بان کشتی می رسم. مسئول دیده بانی طناب را پایین می فرستد. پرچم را به آن می بندم. طناب را بالا می کشد. من نیز از نردبان بالا می روم. به جایگاه که می رسم، پرچم را از دیده بان می گیرم. دستانش را بلند می کند و پرچم ایران را باز می کند. پرچم سفید را آماده می کنم و به جای پرچم ایران می آویزم. به یاد پدرم می افتم. زمانی که خبر مرگش را شنیدم و جنازه اش را دیدم، ناراحت نشدم، اما حالا تماشای همین پرچم چشمانم را خیس می کند. لحظه ای بر پرچم دست می کشم. دریاسالار را در کنارم می بینم:

-نگفتم من رو شگفت زده می کنی؟

و بعد لبخند می زند. از همان لبخندهای کوتاه که همیشه این تردید را باقی می گذارد که به راستی لبخند زده است یا نه؟ بغض بیشتر گلویم را می فشارد. پیش از آن که اشک هایم سرازیر شوند دوباره دریاسالار مقابلم ظاهر می شود:

-شرط حضورت در کشتی رو فراموش کردی؟- دستمالی به سمتم می گیرد.- من رو بیش از این ناامید نکن دختر.

دختر… کاش فقط یک بار این کلمه را از زبانش می شنیدم. قلبم بیشتر و بیشتر فشرده می شود. اشک ریختن نه، دیگر باید فریاد بزنم تا آرام شوم. دستم را مشت می کنم. آن را چند بار بر سینه ام می کوبم.

شناسنامه کتاب آرتمیس؛ رویایی به وسعت دریا


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها   
آخرین تصاویر