معرفی رمان فانوس دریایی اثر الیسون مور

  شنبه، 16 مرداد 1400   زمان مطالعه 4 دقیقه
معرفی رمان فانوس دریایی اثر الیسون مور
کتاب فانوس دریایی روایت زندگى‌هایى است که «تنهایى» را فریاد مى‌زنند. زندگى فوث مردى میانسال که آدم‌هاى مهم زندگى‌اش ترکش کرده‌اند و زندگىِ اِستر که راه سرکشى را در پیش گرفته است.

درباره کتاب فانوس دریایی

«فانوس دریایی»، نخستین رمان مور، روایتگر تمام عیار تنهایی در قاب دو انسان است. در دنیای ادبیات معمولاً اولین ها موردتوجه قرار نمی گیرند اما «فانوس دریایی» در سال انتشارش به لیست نهایی منتخبان بوکر ۲۰۱۲ راه یافت. شخصیت محوری داستان را مردی میانسال تشکیل می دهد که با جدا شدن از همسرش اکنون راهی سفری به آلمان برای تغییر روحیه است. داستان بر عرشه کشتی ای که آب های دریای شمال را می پیماید آغاز می شود و با پیاده روی در امتداد رودخانه راین ادامه می یابد. در سیر داستان با زنی آشنا می شویم که روایتی بسیار شبیه به مرد داستان دارد. مواجهه این دو شخصیت به همراه روایتی موازی از درد مشترک بشر امروز این کتاب را به یکی از برترین ها در زمینه خود بدل کرده است. کشمکش مداوم، تلخی خاطرات و دغدغه های آینده شخصیت های داستان، مکمل تنهایی در این داستان است. خط به خط داستان تصویرگر شاهکارهای بزرگی چون از خودبیگانگی «بیگانه» کامو یا تنهایی بی حساب «تنهایی پرهیاهو» هرابال است. «فانوس دریایی» در ۲۰۱۳ جایزه برترین رمان بنیاد ادبی مک کیتریک را از آنِ خود کرد.

خلاصه کتاب فانوس دریایی

فانوس دریایی داستان مردی میان سال را روایت میکند که با جدا شدن از همسرش اکنون راهی سفری به آلمان تغییر روحیه است داستان بر عرشه ی کشتی ای که آب های دریای شمال را میپیماید آغاز میشود و با پیاده روی در امتداد رودخانه راین ادامه میابد خاطرات و تجربیات مرد لحظه ای او را با تنهایی اش تنها نمیگذارد این کشمکش میان خاطرات و آینده ی رقم نخورده ی مردی لبریز از تنهایی لحظات این رمانک را رقم میزند که خواننده را در عین سادگی متن تا آخرین صفحه رها نمیکند

درباره نویسنده کتاب فانوس دریایی

آلیسون مور نویسنده انگلیسی است. وی در منچستر متولد شد و در لسترشر زندگی می کند. وی یک مدرس افتخاری در دانشکده انگلیسی دانشگاه ناتینگهام است.

آلیسون مور

قسمتی از کتاب فانوس دریایی

سرش را بالا آورد و به آسمان شب نگاه کرد و ماه را نگریست که نور جلایش داده بود. عمیق نفس کشید، گویى مى توانست رایحه ى ماه را در باد حس کند و از آن کام بگیرد. (کتاب فانوس دریایی – صفحه ۱۳)

کارل گفت: «تا حالا شده حسى مثل دل شوره داشته باشى، براى چیزى که قرار هست اتفاق بیفتد؟» (کتاب فانوس دریایی – صفحه ۳۱)

شنونده ى واقعا بدى بود، گاهى آن قدر افتضاح که از پیروى فرمان هاى ساده هم عاجز مى شد. هیچ وقت سروقت نبود و همیشه خانه را دیر ترک مى کرد و به موقع به قرارهایش نمى رسید؛ حتى زمان هایى که با آنجلا قرار داشت. عادت به عذرخواهى نداشت، حتى وقتى صد در صد مقصر بود. اگرچه این ها مسائل جزیى بودند اما همین مسائل پیش پا افتاده کوهى ساختند. (کتاب فانوس دریایی – صفحه ۴۷)

سال ها بعد، در دهه ى دوم زندگى اش، وقتى به دیدن ژاپن رفته بود، در سوپرمارکتى موجودات دریایى را دید که در پلاستیک پیچیده شده بودند و بیهوده در تقلا بودند و دست و پا میزدند. دیدن آن ها تصویر آخرین تلاش هاى شب پره که به دام ونوس مگس خوار گلوریا افتاده بود را در ذهنش بازسازى کرد. (کتاب فانوس دریایی – صفحه ۷۷)

پدرش همیشه او را مسخره مى کرد، چون برخلاف او نمى توانست نوشیدنى بخورد. همین که چند لیوان مى نوشید ناخوش مى شد. همچنین او را براى نداشتن گواهى نامه در سى سالگى و مفت سوارى در چهل سالگى دست مى انداخت. حتى وقتى فوث با موفقیت دوره ى آموزشى گواهى نامه را نیز گذراند و گواهى نامه گرفت، هم پدرش دست بردار نبود و همیشه به او در مسائل مختلف خرده مى گرفت. (کتاب فانوس دریایی – صفحه ۷۹)

فوث همان جا در قطار مى دانست که مادرش آن ها را ترک مى کند. با رسیدن قطار به ایستگاه، تعطیلات به پایان مى رسید و مادرش هم آن ها را ترک مى کرد. او دلش مى خواست سرعت قطار کمتر و کمتر شود و هیچ گاه به مقصد نرسد. او مى خواست مادرش براى همیشه در همان کوپه بخوابد و پدرش هم تا همیشه در رستوران قطار بماند. قطار اما به سرعت راهش را مى پیمود. (کتاب فانوس دریایی – صفحه ۱۱۱)

در کودکى اش همیشه براى فرار کردن خیال پردازى مى کرد. تصور مى کرد روزى نام و ظاهرش را تغییر دهد و فرار کند طورى که هیچ کس او را نشناسد. البته هنوز هم به فرار فکر مى کرد. (کتاب فانوس دریایی – صفحه ۱۱۹)

شناسنامه کتاب فانوس دریایی


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها