به گزارش پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از فارس، حسن روحانی در کتاب خاطرات خود (ص 440) که از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است، نقل میکند هنگامی که در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی به سبب فشار شدید و برخورد قهرآمیز رژیم پهلوی ناگزیر به خروج از ایران و سفر به انگلیس شد، در فرودگاه لندن پلیس وی را بازداشت کرد. او میگوید که پلیس لندن از من خواست تا از صف خارج شوم و در کنار آن باجه بایستم. ظاهرا به سـبب داشتن ریش بلند و یا به هر دلیل دیگر به من مشکوک شده بود. پس از آنکه همهی مسافران ویزاهای خود را گرفتند، همان افسر به همراه افسر دیگری از همکاران خود من را به قسمت تحویل بار بردند و من چمدان خودم را تحویل گرفتم و بعد من را به اتاقی هدایت کردند. به من گفتند چمدانم را باز کنم. وقتی چمدان را باز کردم جعبه گز را دیدند و پرسیدند این چیست؟ گفتم نوعی شیرینی است، ولی آنها نپذیرفتند و مقداری از آرد گز را برای آزمایش فرستادند بعد مُهر نماز را دیدند و گفتند این چیست؟ گفتم برای عبادت است ولی قانع نشدند و قسمتی از مهر را شکستند و به آزمایشگاه فرستادند، یک بسته حبوبات هم آقای احدی به من داده بود تا به فرزندش بدهم آن بسته را هم باز کردند و سؤال کردند برای چه منظوری اینها را با خودت آورده ای؟ گفتم مربوط به یکی از دوستان من است که در اینجا ساکن است.
بالاخره همه ی اثاثیه ی چمدان را زیر و رو کردند تا اگر چیز مشکوکی است بررسی کنند. بعد از جستجوی کامل داخل چمدان پرسیدند برای چه هدفی به انگلستان آمدهای؟ پاسخ دادم برای معاینات پزشکی و (Check - Up) بعد از طرح این مسئله من را به قسمت پزشکی فرودگاه بردند و در آنجا بعد از معاینه بالینی من را به بخش رادیولوژی فرستادند و چند عکس گرفتند و سپس آزمایش خون و سایر آزمایشها بعد از آماده شدن نتایج آنها نظر بخش پزشکی آن بود که سالم هستم و هیچگونه بیماری ندارم. ضمناً در چمدان مدارک تحصیلی من را هم دیده بودند. مدارک مربوط به تحصیلات من در دانشگاه تهران، همراه با ترجمه بود و ترجمه مدارک هم به تأیید کنسولگری رسیده بود. لذا سؤال کردند که چرا این مدارک را به همراه خودم آوردهام. در پاسخ گفتم قصد دارم در صورت امکان در اینجا ادامهی تحصیل بدهم در مجموع به دلیل آنکه پاسخ من شفاف نبود و به دو صورت حرف زده بودم، مسئله پیچیده شد چون اول گفته بودم برای معاینات پزشکی آمدهام و بعد مسئله ی ادامهی تحصیلات را مطرح کردم. بالاخره برای روشن شدن موضوع و احتمال بازگرداندن من به تهران پلیس فرودگاه من را بازداشت کرد و به بازداشتگاه فرودگاه که نزدیک ساختمان فرودگاه بود فرستاد.