متن آهنگ از عشق از محمدرضا شجریان
بر من گذشتی سر برنکردی از عشق گفتم باور نکردی دل را فکندم آسان به پایت سودای مهرش در سر نکردی گفتم گلم را میبویی از لطف حتی به قهرش پرپر نکردی دیدی سبویی پر نوش دارم با تشنگیها لب تر نکردی یادت به هر شعر منظور من بود زین باغ پرگل منظر نکردی هنگام مستی شور آفرین بود لطفی که با ما دیگر نکردی هر که دلارام دید از دلش آرام رفت باز نیاید خلاص هر که در این دام رفت یاد تو میرفت و ما عاشق و بیدل شدیم پرده برانداختی کار به اتمام رفت مشعلهای برفروخت پرتو خورشید عشق خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی آخر عمر آن دمست باقی ایام رفت تو که خورشید اوج دلربایی چنین بیرحم و سنگین دل چرایی به اول آن همه مهر و محبت به آخر راه و رسم بی وفایی اگر آیی به جانت وا نوازم وگر نایی ز هجرانت گدازم بیا دردی که داری بر دلم نه بمیرم یا بسوزم یا بسازم درخت غم به جانم کرده ریشه به درگاه خدا نالم همیشه عزیزان قدر یک دیگر بدانید اجل سنگ است و آدم مثل شیشه ای داد از این دل، بیداد از این دل فغان از این دل، فریاد از این دل