متن آهنگ گمراهی از آرن
دیگه لباسای جوونیام اندازه نی برام هیچ چیزی مثه مرگ تازه نی الان حالا که تو ریه نفس بریده باز میگیرم یه چند کام بهمن مفیده من خاکی گرد کوچه هام یه عمر با حسرت بوده هر نگام الان دستم به قلم زنجیره وقتی مغزم رو هدف درگیره هرشب توی این اتاق تاریک میپاچیدم کمی نور هم یه سره میتابید از لای پنجره با یه مداد باریک طبق روال قبل نشستم پا بیت جلوم کلی کاغذ مچاله با یه قلبی که همیشه به غم دچاره با خودم حرف زدم دردودل کردم نوشتم رو خطا بازم دوباره هرکی رسید از راه برده خورده عقده شده واست و اون حسه مرده نمیتونی وایستی رو پات و کل عمرت دنبال پولی سختی ها مثل بمبه که میترکه ترکشا میره رو مغزت پی آزادی اگه بری ام جات تو حبسه مرد هرروز میشی سرشکسته تر باید آماده شی سریع واسه دست بعد هی میشه هدف دور دور هی میره تو ریه دود دود میرسم بی شک من تو میترسی از من من یکم بی رحمم تو بی عقلی احمق جاری ام تو جریان تو لخته تو شریان تو فکر یه فردام نباشه درد تو شبام من میجنگم اصلا نمیترسم از مرگ الکی به هرسازی نمیرقصم من نه تو مسیر میرم بی همسفر یه کتابم پر غم تو هر صفحم عین مسئله ای گنگ توی ذهنتم نمیفهمی منو تو پس نفهم یه عمره درود با خون نوشتم که حقمو پس بدش من بده بده بده حقمو پس بده مثل سکوت شب به روح و تنت میدم ترس منم خوب و بدت تو دنیای خیال تو عمق یه بیراهه گیر کردم کل رویام سیاهه مغزم خالی و مقصد مشخص نیستش نه اصلا من گم کردم راه رفتنو درگیر این راه و رسمم بگو واسم چی داری توی دوتا جیبات؟ هرکی همراه من میشه بهش بگو بیاد پناه میبرم به مستی شراب مرگ دنبالمه خستم و خراب هرشب میشم یه شعر تازه معنی هر بیتم مث یه رازه ولی هرقدمم پله ای واسه لغزش بود باختم عمرمو تو یه لحظه زود