متن آهنگ پریشان از محمد اصفهانی
♫♫ مرا که با تو شادم پریشان مکن بیا و سیل اشکم به دامان مکن بیا به زخم عاشقان مرهم دل مرا یکدم ز غم رها کن من ای خدا به پای این پیمان اگر ندادم جان مرا فنا کن رمیده جان و دل شکسته منم به پای تو نشسته منم به ماتم جدایی نشسته نا امید و خسته شکسته ای دل مرا به من بگو چرا چرابه سنگ غمها زدام حسرت کجا گریزم که همچو مرغی شکسته بالم نمی توانم سخن نگویم اگر بپر سد کسی ز حالم فلک به سنگ کینه ها شکسته قامت مرا مگرچه کرده ام خدایا؟ شکسته سر شکسته پا زیار اشنا جدا کنون کجا روم خدایا؟ ♫♫