کویر یکی از مکان های آرام با آسمانی صاف و پر از ستاره است و افرادی که به کویر رفته اند همیشه حس خاصی به آن دارند. در ادامه متن و جملات عاشقانه و احساسی در مورد کویر، بیابان و آسمان زیبای آن را آماده کرده ایم و امیدواریم این مطلب مورد توجه شما قرار بگیرد.
ادبی ترین متن احساسی و عاشقانه با مضمون کویر و بیابان
بی گمان کویر
همان دریای عاشقیست که می گویند
چشم به راه معشوق
به اندازه همه قطرات آب هایش
و به وسعت پهنای بی انتهایش
گریسته است
می دانم
با یک گل بهار نمی شود …
مگر در کویر!
*********
کویرم و تنم در گرما می سوزد، در حسرت بارانم که بیاید و سیرابم کند
ای ابرهای سپید و زیبا
ببارید، ببارید و سیرابم کنید
*********
هیچ دلیلی
جز نبودنت
یک شبه دریا را
کویر لوت نمی کند!
*********
کویر، فریادش سکوت است
گرم می کند خورشید تنش را در روز
و
نور می پاشد ستاره روی دامن سیاهش در شب
*********
آسمان کویر آسمان عاشقانه هاست
چه بسیار عاشقانی که
هر شب با خیره شدن به آسمان کویر
گمشده خود را در میان ستارگانش جستجو کرده اند
بی آن که بدانند
کویر هر ستاره اش را از الماس نگاه تماشاگر عاشق وام گرفته
*********
خرد
برای روح
همچون آب
در کویر است
*********
من کویری خشکم
اما ساحلی بارانیم
ظاهری آرام دارد
باطن طوفانیم
*********
زلال آبی عشقت
با کویر دستانم
دل آلود می شد
خط و نگار دلتنگی هایم را
زیر سیلاب سراب هایم می شویم
هرچه تو پر امید و سرشاری
من شبیه کویر، تکراری
*********
شرطی شده ام به تنهایی
درست مانند کویرِ باران ندیده ای که
اگر سیل هم بیاید باز خشک است…
*********
باران توئی و من کویر، ببار تا خیس یادت شوم …
*********
فرقی به حالت ندارم
مانند پاییز
برای کویری بی درخت!…
*********
اکنون درخت لخت کویر
پایان ناامیدی
و آغاز خستگی کدامین مسافر است ؟
*********
من کویری خشکم اما ساحلی بارانیم
ظاهری آرام دارد باطن طوفانیم
*********
هیچ دلیلی
جز نبودنت
یک شبه دریا را
کویر لوت نمی کند!
*********
دستانم بوی گل می داد
به جرم چیدن گل
به کویر تبعیدم کردند
و یک نفر نگفت
شاید
گلی کاشته باشد
*********
دو چشمم نم نم باران و دل دشت کویر امشب
بیا بانو ! مدارا کن ، دو دستم را بگیر امشب
*********
همیشه کویر را دوست داشته ام
پهنه ای پر رمز و راز و اسرار آمیز تا دور دست های آن
نه چیزی می بینی نه صدایی می شنوی
اما در دل همین سکوت ماورایی
چیزی ضربان دارد
نوری سوسو می زند
و توصیفش محال!
*********
درست آن هنگام که خورشید جای خود را به شب می دهد
ضیافت ستاره ها در آسمان شب کویر شروع می شود
******
کویر بیش تر از هر چیز دیگری شبیه انسان های تنهاست، تنها اما پر از رمز و راز
******
خرد برای روح همچون آب در کویر است
******
آسمان کویر آسمان عاشقانه هاست
چه بسیار عاشقانی که
هر شب با خیره شدن به آسمان کویر
گمشده خود را در میان ستارگانش جستجو کرده اند
بی آن که بدانند
کویر هر ستاره اش را از الماس نگاه تماشاگر عاشق وام گرفته
هر دم شگفتی می آفرینی و مبهوتم می کنی
با آسمان شب ات
با تپه های شنی ات
با سرابی که می سازی و حیاتی که در دل نهان داری
******
کویر، فریادش سکوت است
گرم می کند خورشید تنش را در روز
و
نور می پاشد ستاره روی دامن سیاهش در شب
******
هیچ دلیلی
جز نبودنت
یک شبه دریا را
کویر لوت نمی کند!
******
کویرم و تنم در گرما می سوزد، در حسرت بارانم که بیاید و سیرابم کند
ای ابرهای سپید و زیبا
ببارید، ببارید و سیرابم کنید
******
می دانم
با یک گل بهار نمی شود …
مگر در کویر!
******
سکوت تو آرامش محض است
می نشنیم و شن های گرم و روان تو را با دست نوازش می کنم
و منظره ات که بی نظیر است را تماشا می کنم
تا تنها کمی از آرامش تو نیز نصیب من گردد
******
بی گمان کویر
همان دریای عاشقیست که می گویند
چشم به راه معشوق
به اندازه همه قطرات آب هایش
و به وسعت پهنای بی انتهایش
گریسته است
******
درست آن هنگام که خورشید جای خود را به شب می دهد
ضیافت ستاره ها در آسمان شب کویر شروع می شود
******
در طلوع خورشید کویر
آسمان و زمین در نقطه ای دور با هم تلاقی می کنند
جایی که مرز میان انتهای آسمان
و ابتدای زمین قابل تشخیص نخواهد بود!
******
همیشه کویر را دوست داشته ام
پهنه ای پر رمز و راز و اسرار آمیز تا دور دست های آن
نه چیزی می بینی نه صدایی می شنوی
اما در دل همین سکوت ماورایی
چیزی ضربان دارد
نوری سوسو می زند
و توصیفش محال!
تا در کویر زندگی نکنی
ارزش کامل علفی کنار جاده را درک نخواهی کرد
******
کویر مرا به سوی خود خواند و من برای یافتن چیزی صمیمی در راهی دور
روانه ی آن جا شدم
جایی که در آن خدا را نزدیک تر یافتم و خود را آسوده تر از هر زمان دیگری
******
در کویر ستاره می بارد، شن می رقصد و سکوت جاری می شود
این جا نمایش سخاوت خداست که به انسان ارزانی داشته است
******
دو چشمم نم نم باران و دل دشت کویر امشب
بیا بانو ! مدارا کن ، دو دستم را بگیر امشب
******
مثل یک کویر نشین اسبی داشته باشم و عاشق یک ستاره باشم
شب که شد تو در آسمان می درخشی من مثل دیوانه ها می تازم می تازم می تازم
*********
بی گمان کویر
همان دریای عاشقیست که می گویند
چشم به راه معشوق
به اندازه همه قطرات آب هایش
و به وسعت پهنای بی انتهایش
گریسته است
*********
می دانم
با یک گل بهار نمی شود …
مگر در کویر!
*********
کویرم و تنم در گرما می سوزد، در حسرت بارانم که بیاید و سیرابم کند
ای ابرهای سپید و زیبا
ببارید، ببارید و سیرابم کنید
*********
هیچ دلیلی
جز نبودنت
یک شبه دریا را
کویر لوت نمی کند!
*********
کویر، فریادش سکوت است
گرم می کند خورشید تنش را در روز
و
نور می پاشد ستاره روی دامن سیاهش در شب
*********
آسمان کویر آسمان عاشقانه هاست
چه بسیار عاشقانی که
هر شب با خیره شدن به آسمان کویر
گمشده خود را در میان ستارگانش جستجو کرده اند
بی آن که بدانند
کویر هر ستاره اش را از الماس نگاه تماشاگر عاشق وام گرفته
*********
برای روح
همچون آب
در کویر است
*********
من کویری خشکم
اما ساحلی بارانیم
ظاهری آرام دارد
باطن طوفانیم