ادبی ترین دلنوشته برای حضرت زینب (س)

  یکشنبه، 11 مهر 1400   زمان مطالعه 17 دقیقه
ادبی ترین دلنوشته برای حضرت زینب (س)
آنگاه که قلم از حضرت زینب می‌نویسد، این دل است که آن را به نوشتن وادار می‌کند و این‌گونه دل‌نوشته‌های زیبا در مورد حضرت زینب خلق می‌شود. حضرت زینب (س) پس از مادرشان فاطمة الزهرا (س) بانویی بی‌نظیر در جهان اسلام هستند که در روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجری قمری در شهر مدینه متولد شدند و در تاریخ پانزدهم رجب سال ۶۲ هجری در شهر شام درگذشتند.

این روزها حرم حضرت زینب (س) در دمشق زیارتگاه عاشقان اهل بیت است؛ هم او که زینت پدر، یاور برادر در روزهای سخت و پیامرسان نهضت عاشورا بود. در ادامه مطلب زیباترین دلنوشته های غمگین درباره حضرت زینب نوشته شده است که خواندن آنها در ایام شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها خالی از لطف نخواهد بود.با ساعد نیوز همراه باشید.

زیباترین دلنوشته ها ی طولانی در مورد حضرت زینب کبری (س)

می بینمت که بر تپه های سوخته، ثانیه های مصیبت را تاب می آوری و از خیمه های عطشان، شعله می تکانی.
می بینمت، سرفراز و نستوه. آغوشت، خون آلود حنجری بریده است و دلت، تکه تکه حادثه گودال.
تو همانی که بی هراس از ارتفاع شمشیرها، حقانیت عشق را به تفسیر نشستی و خواب راحت را از چشمان بی عدالت کفر، ربودی.
تو زینبی، او که روح اسطوره ای اش، عصیان بادها را به سخره می گیرد.
ریگزاران تشنه می شناسندت، وقتی که مرهم بال های زخمی پروانه ها می شوی. دستان جهان، افول زنجیرهایش را مدیون تو است.
نیزه های بیداد را از نفس انداختی. مگر چشمان حماسه را غروبی است که من سوگوار تو باشم؟
یا زینب! اتفاق تو را شن باد هیچ حادثه ای، دفن نمی تواند کرد. شکوه ایستادنت، تاریخ است. نگاهت، پنجره ای است گشوده بر دوردست آینه و عرفان.
جانت، پرندگی را هجا به هجا، آسمان می شود. با توام که تقویم حقیقت شیعه را به شهادت ایستادی تا قرن های پس از تو، زلال آفتاب را تجربه کنند. ایستادی؛ وقتی که از سر و روی شهر، دیوار نخوت می بارید و این چنین، نیزه های بیداد را از نفس انداختی.
حالا تو رفته ای و در دورهای مه آلود، پنهان شده ای. رفته ای؛ با کفش هایی از باران و ابریشم و مسیر عبورت را چراغ های شکوفه، روشن کرده اند.
می روی و پنجره های آسمان، به پیشوازت گشوده می شوند. می روی و ما، مچاله داغ سترگت، روزهای بی تو را می گرییم.
ببین چگونه شانه های بی پناهمان را توفان کوچت می لرزاند؛ چگونه خورشید بی قرار چشمان روشنت، بر کوه های زمین مویه می کند؟
ای بزرگ! اگرچه نیستی، اما باور حسینی ما را خللی نیست. می مانیم و در تقاطع آتش و خنجر، شکوه فاطمی ات را پاسداری می کنیم.

پوستر حضرت زینب


وقت زیارت

از این چادر بپرس، تن هزار زخم خورده را چه باید کرد؟ دیگر گریه هم شفای بغض های به خون نشسته نیست! قد خمیده را به رکوع پی در پی نافله شبانه، بهانه دهی؛ زخم پیشانی شکسته را به نوازش کدام دست آشنا، آرام نمایی؟
بیا از اینجا برویم! کسی چه می پرسد حال تو را؟ این دیوارهای تبعید چه می دانند که عطر کوچه باغ های مدینه در سجاده به یادگار مانده از مادرت، محبوس مانده است؟
بگو خاطرات، دست از سرت بردارند! هر روز، چوب خیزران و لب خونین بر طاقچه نگاهت پرپر می زنند و شب نشده، سر بریده ماه را بر نیزه، به غنیمت می برند. خواب به چشمت نیامده؛ گاهواره می سوزانند و تازیانه می چرخانند...
اصلاً بگذار همه خلخال ها و گوشواره ها را به غارت ببرند این هروله شبانه ات، در پی سر بریده برادر، تا کی؟
بیا از اینجا برویم؛ خرابه نزدیک است. لااقل سه ساله را بهانه کن و برای بی سر و سامانی دلت سر به دیوار غربت بگذار.
راستی، با آن قنداقه خونین که رباب علیهاالسلام، در پی اش می گشت، چه کردی؟
مشک تیرخورده را در کدام پستوخانه دلت مخفی کردی تا سکینه نبیند؟
عبای هزار تکه شده علی اکبر علیه السلام را به کدام بازمانده از تبار مجنون بخشیدی، تا به دست لیلا نرسد؟
ام البنین علیهاالسلام را چه صدا کردی که یاد پسران پرپر شده اش نیفتد؟
در آن کربلای هزار بار گریسته تو، کسی نبود تا آن پیراهن کهنه خون آلود را از چشم مصیبت زده تو، دور نگه دارد؟
گریه کن، صبورترینِ عالم! آن تن عریانی که بر خاک و خار و خون غلتید، عزیز تو بود؛ عزیزتر از جانت!
همین که عکس سر بریده ماه، در پیاله آب افتد و باد، عطر غبار قبور کربلا را در هوای یادت بپراکند، وقت زیارت تو رسیده است؛ وقت آنکه کبوتران پرپر شده در قفس نگاهت، پرواز کنند و ستاره های غروب کرده در حنجره زخمی ات، آواز بخوانند؛ وقت آنکه دوباره عباس علیه السلام برایت رکاب بگیرد و علی اکبر علیه السلام زانو بزند و قاسم علیه السلام، مرکبت را آرام بنشاند و حسین علیه السلام، دست دراز کند، تا تو را همان طور که شایسته عقیله بنی هاشم است، سوار محمل نماید.
چشم هایت را باز کن. تمام شد خواب وحشتناک این روزها! اکنون، آغوش پیامبر صلی الله علیه و آله است و گریه های وقت تولدت!

********

قامتی مطابق با شکیبایی

از دمشق تا کربلا، فاصله ای در دل نیست. فرقی نمی کند؛ زینب علیهاالسلام هرجا که باشد، فاتحانه بر بلندای هستی ایستاده است و از حسین علیه السلام می گوید.
روبروی زینب علیهاالسلام، هرچه که بوی قدرت بدهد، مرده است.
نام زینب علیهاالسلام که می آید، تکلیف انسان با خودش روشن می شود؛ می داند با آنچه که باید باشد، چقدر فاصله دارد؛ پی می برد چند جام عرفان لازم است تا «زیبا دیدن مصیبت ها.»
امروز، اگرچه از زینب علیهاالسلام می گوییم و از زینب علیهاالسلام می نویسیم و خود را زینبی می دانیم؛ اما تنها خود اوست که از رویارویی با گونه های مختلف داغ، سربلند آمده است.
دمشق، در بهت فرو رفته است، پیش روی این همه عفت و صلابت.
تاریخ، کجا زنی را سراغ دارد این چنین؟!
زینب علیهاالسلام، توان روشنی است که همه مردان روزگار، او را می ستایند.
یک زن، با آن همه رنج و کارهای فراوان دیگر بر دوش:
حمایت پررنگ از بازمانده ظهر عطش؛ پناه دِهیِ یتیمان عاشورا، بیان مفاهیم تیغ های کربلایی.
زینب علیهاالسلام، یعنی چکامه های روشن غم؛ بیانیه ای پر از سوز؛ اما همچنان استوار.
زینب علیهاالسلام، پیام صبر و رضا را از کربلا به دمشق و از آنجا، به همه جهان نشان داد.
عاشورا، ادامه دارد؛ حتی استقامتی بالاتر از نمازهای نشسته اش نیست. امتداد نینوا، نام زینب است که تبلوری است در همه دقایق.
********
لطیف تر از گل های مریم

وقتی کودکی های در غربت گذشته ات را ترمیم می کنم، دخترکی نمودار می شود لطیف تر از گل های مریم، که خردسالی اش را توفان های متخاصم، به غارت برده اند؛ دخترکی که دنباله چادر نمازش، دردهای زمین را به افلاک می رساند.
وقتی خلوت متروک خانه تان، با زانوان در بغل گرفته پدرت می آمیزد، قلب آفرینش از تپش باز می ماند؛ اما تو با همه کودکی ات، باید بمانی و مهربانی دستانت را دور گردن پدر حلقه کنی و صبر بیاموزی.
مادرت سفارش برادرانت را حتی به آب کرده است و تو ـ آبروی آفرینش ـ خود را نذر هستی آنها می کنی.
زمان دیر یا زود می گذرد. جوانی ات در شهادت پدر خم می شود؛ اما باید سر پا بمانی تا دنیا شهادت زهرآلود برادرت را پلک بزند.
وقتی مدینه در تیرباران تابوت نواده پیامبر متمرکز می شود، نمی شود که نباشی.
تازه اینجاست که آغاز می شوی؛ تا به حال، مقدمه وجود خویش را گذرانده ای.
حادثه ای سترگ در راه است و تو باید به پیشوازش بروی. باید آن اتفاق سرخ را، آن شوکران دردهای مداوم را، جرعه جرعه سر بکشی.
تکیه گاهت، ستون زندگی ات به خاک می افتد. روحت از زخم های متراکم انباشته می شود و تو هنوز باید بمانی و به اسارت رفتنت را بر دوش خسته تاریخ، آوار کنی.
باید با همه شکستگی ات، ستون قامت امام زمانت بشوی تا حقیقت، در سنگ باران ممتد فرزندان جاهلیت، دفن نشود.
می ایستی؛ صبور می ایستی و روشنی را در تاریکی شام، جار می زنی.
وقتی شمعی سه ساله را در خرابه، روشن می گذاری و می روی، اطمینان داری که شهر از معجزه لبریز خواهد شد.
دوباره، وقتی بی کسی ات به شام تبعید می شود، همه فکر می کنند دیگر از تو چیزی نمانده است؛ اما هنوز هم بر آستانه معرفت ایستاده ای تا به تشنگان سرگردان، جام حقیقت تعارف کنی.

********
خداحافظ ای ام المصائب

خداحافظ ای زخم های دلت یادگار نینوا! دیگر امشب به مرور خاطرات سرخ پرپر شدن کبوتران نخواهی پرداخت؛ که تو نیز کبوترانه کوچ خواهی کرد تا به کاروان آسمانی حسین بپیوندی.
زمین، چه عرصه تنگی برای پاره های دل فاطمه و علی بود! گرچه از همان روز که رأس حسین را بر نیزه ها بردند، بهانه های زندگی ات، به پایان رسیده بود.
مگر گل های چیده وجودت ای ام المصائب، چقدر می توانستند در آب دیدگانت، زندگی را ادامه دهند؟
از امشب، اشک های فراق یوسف تو، بر دامن پیراهن خونینش سرریز خواهد شد و زمینیان، داغدار جای خالی تو خواهند بود.
آن روز که هُرم خطبه هایت، شام را گرفته بود و دودِ آه از دلت برخاست، در میان خاک عطش، ریشه دواندی تا امروز، وقتی خاک، تو را در برمی گیرد، نام تو در جای جای خاطرات کربلا شکوفه کند.
هنوز شنیده می شود که چگونه قلب سنگ های خارا را آب کردی و شعله صبرت، بر همگان روشن کرد که چگونه بی برادر، یتیم می شوند.
ای دخترِ یتیم نوازترین مرد زمین! پاسخ «ما رأیت الّا جمیلا»ی تو، هنوز در گوش تاریخ می پیچد. بدرود، ای زیباترین تصویر صبر!
یا زینب! صبر آزموده تو در فرهنگ لغات عاشورا، قشنگ ترین واژه ها را بعد از حسین آفرید و حسین که بی طاقت از دوری تو بود، امشب، دعای تو را مستجاب کرد و این گونه بود که سفر، تو را برگزید تا بر پهلوی شکسته مادرت، مرهم شوی.
امشب، کوه به دریا می پیوندد تا منظره غروب حسرت را در قلبمان بیافریند. امشب، طناب اسارت جهان خاکی، از دست های زینب باز خواهد شد و فرشتگان صف بسته، نوای «ارجعی الی ربّک» را برای او خواهند سرود.
یا عقیله بنی هاشم! اگر روزی از عون و محمد خواستی تا برای پیوستنت به حسین علیه السلام دعا کنند، آیا می دانستی که چه زود، هنگامِ استجابت فرا خواهد رسید؟
امشب، تو را سبک تر از بال فرشتگان و روشن تر از روز و زیباتر از نخستین سپیده دم آفرینش، به سوی آسمانیان خواهند برد؛ چرا که نهایت آرزویت، پیوستن به حسین بود و هرکه به حسین نپیوندد، مرداب خواهد شد.
تشنه توایم یا زینب! دعا کن که قلب هایمان به لاهوت و ملکوت، گره بخورد و به راستی:
کی با فنای تن ز تو کس دور می شود
شمع از گداختن همگی نور می شود

********
افسوس زمین

و امروز، از زمین تیره و تار ظلم، قامتْ خمیده کربلا هجرت کرد تا در روشنایِ مطلقِ حق، آرام گیرد.
حسین علیه السلام، به دیدار کهکشان شکیبایی، عاشقانه می ایستد و در دیدگانِ زهراییِ زینب علیهاالسلام، تصویری دوباره از سیمایِ پرنور برادر نقش می بندد. زمین، بار دیگر مبتلای پشیمانی است و برای از دست دادن دردانه دیگری از آفرینش، به افسوس می نشیند.
زینب، در مهیب ترین برخورد اهل رذالت با خاندان نبوت، چنین بر سینه تاریخ ثبت می کند راز صبر بزرگ و جاودانگی نگاهش به حقیقت را؛ آن گاه که در عشرتکده باطل، مقابل تمسخر احمقانه یزیدیان فرمود: «جز زیبایی ندیدم.» چرا که معاشقه با معشوق ازلی، تماشایی ترین زیبایی زمین است؛ هرچند جولان ظلم و بیداد جهل، داغ عزیزان را بر دل او بگذارد. ازاین روست که زمین و زمان، داغدار کسی شدند که با چشمان ملکوتی، تمام بدی های آنها را زیبا دید و خم به ابرو نیاورد.
پس از آن ظهر شگفت و خون بار، زندگی بدون حسین علیه السلام، روی زمینی که بین روح و جسم او فاصله ای به ارتفاع زمین و آسمان انداخته و زینب علیهاالسلام را در برزخ فقدان حسین علیه السلام، تنها گذارد، چه تلخ می گذشت؛ تلخ تر از تمام آن مصائب عظیم!
برای زینب علیهاالسلام، زمین، بی وجود حسین علیه السلام، غربت آباد است و زمان بی حضور او، ملال انگیز! ولی ماند، تا فریاد گلویی بریده از حنجر او برخیزد و در میان عربده باطل، سکوت مظلومانه حقیقت را به بلاغت کلام روشنگر خویش، بشکند.

********
چگونه باورمان شود؟

چشم ها بی بهانه اشک می ریزند
بی بهانه، نه!
که رفتنت، بی درنگ ترین بهانه اشک های من است.
لحظه ها، داغدار غمی بزرگ اند
آب ها، در خروشند مصیبت عظمای خاک را
کلمات، مرثیه می شوند، غم غربت تو را
ای شرافت مدام
ای نجابت تمام
ای کهکشان صبر
ای زبان گویای علی علیه السلام
هرجا خاکی، آبی، خرابه ای می بینم
ناگاه، نامت، بر دروازه های اندیشه ام سبز می شود
هر جا قافله ای می بینم
عجیب دلم به یاد غربت لحظه هایت، می گیرد
بانو!
بر دیدگان مبهوت من
شوراب ناگزیری است
که هر روز، در فراغ تو، جاری می شود
چگونه باورمان شود بانو!
رفتنت؟
چگونه باورمان شود خاموشی فانوس مهربانی ات؟!
چگونه تو نیستی که هنوز، هُرم خطبه های آتشینت ریشه های ظلم و ستم را می سوزاند؟!
چگونه تو نیستی که هنوز، درختان از شنیدن داستان رنج هایت قد خم می کنند؟!
و باران بی وقفه، به یاد روزهای بی کسی ات
بی حسین!
بی عباس!
بی رقیه!
اشک می شود و از چشم ها باریدن آغاز می کند!؟
بانو!
چگونه باورمان شود که تو نیستی؟!
زینب مسرور

********

سیاه پوش تواَم. نامت را می نویسم و بزرگی ات، تمام تنم را می لرزاند. نامت را می نویسم و صبرت را تاب نمی آورم. لابه لای روزهای خاکستری اندوهت، آنچنان فرو می شکنم که حتی خویش را فراموش می کنم. بانو! بیابان، دنبال گام های استوارت، سال هاست که از تاریخ، روبه روی صبر عظیمت به زانو درآمده است. کربلا، چراغ در دست راه افتاده است. بانو! تاریخ، بر جاده های تاریک خویش، همچنان می تازد و تو سربلند ایستاده ای با اندوهان سرشارت. بانو!ثانیه ها برایت قدم به قدم رنج آورده اند و تو، قدم به قدم صبر کرده ای. چشم های زمان، همچنان از خوابی سنگین می سوزد؛ رنجی که سال ها تو را تنها به صبوری شناخت. بر کتف های گسترده آسمان، ملائک، پیکرت را آرام آرام می برند. فریادهایی شکسته، دهان هایی عزادار، خاک در هم می پیچد، گلدسته های دمشق، چشم به راه کبوتران زایر تواند. شهر، در اندوه تناور خویش پیچیده است. نامت را می نویسم و انگشت هایم بوی بال های سوخته شاپرکان غریب می گیرد. نامت را می نویسم و چشم هایم می سوزند. نامت را می نویسم و می گریم. بانو!تو را با بزرگی ات، تو را با صبرت، تو را با اندوهی که سال ها در سینه داشتی و دم نزدی، تو را تنها با تمام وجودم ـ همین چشم های ناچیز ـ اشک می ریزم.

پوستر حضرت زینب

زیباترین دلنوشته های کوتاه در مورد زینب کبری (س)

برای تو می نویسم، ای زینب! ای که فریاد با تو آغاز شد و بیداد با تو رسوا! ای آزاد اسیر! ای قامت سبز اعتراض! ای نهال بارور ایثار! ای جاری زلال متانت! ای آیه صراحت و عفت! ای آذرخش خشم! ای مظهر لطافت و رحمت! چگونه می توان تو را گفت، تو را نوشت. قلم در ابهامِ شناختت مانده است. انسان، در زیبایی کامل در تو متجلی است.

********

کمکم کن تا تو را الگوی زیستنم بدارم و بدانم
یاری ام کن تا چنان باشم که با امام خویش بودی
********

آه از نماز شب نشسته و قامت ناگهان خمیده ! آه از موی سپید یک شبه !…آه از دل زینب !

********

ای زینب(س)
تو کوه صبر باشی و من نگاهم به بی صبرانی باشد که ادعای اسوه بودن دارند ؟!
تو فرمانبردار امام خویش باشی و من غافل از امام حاضر و حیّ خود باشم ؟
یاری ام کن!

********

صبر را معنا و مفهومی به نام زینب است / احترام عشق هم از احترام زینب است
داوری بنگر که در بیدادگاه شهر شام / با حسین همدست گشتن اتهام زینب است
مشت را کرده گره با هیبت و احساس گفت / این حسین فرمانده عالم، امام زینب است
گرچه بین بانوان زهرا مقام اول است / بعد زهرا رتبه ی برتر مقام زینب است . . .

********

زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو عرش خدا را قائمه
یک محمد یک علی یک فاطمه

********

زینب آخر این شبِ تاریک را سر می کند / یاد از یاس و شقایق، یا صنوبر می کند
این وداعِ آخر و جان دادنِ بانوی عشق / عاقبت وصل حسینش را میّسر می کند

********

ای زینب(س)
تو کوه صبر باشی و من نگاهم به بی صبرانی باشد که ادعای اسوه بودن دارند ؟!
تو فرمانبردار امام خویش باشی و من غافل از امام حاضر و حیّ خود باشم ؟
یاری ام کن!

********

نه تنها زینب از دین یاوری کرد
به همت کاروان را رهبری کرد
به دوران اسارت با یتیمان
نوازشها به مهر مادری کرد

********

عشق با زینب(س) تبانی کرده است
رنگ گل را ارغوانی کرده است
هست عشق دلبریت، عشق او
صبر زانو می زند در پیش او

********

زینب کبری(س) به دنیا آمده بود تا صبر و شکیبایی را از حضور خویش شرمسار کند.

********
آه از نماز شب نشسته و قامت ناگهان خمیده ! آه از موی سپید یک شبه !...آه از دل زینب !

********
آه،ای ام المصائب، تمام داغ ها و سوگ ها، در حضور مصیبت های تو رنگ می بازد و از یاد می روند.

********

تمام زمین وزمان بر کربلا می گریند و تمام کربلا بر زینب(س)

حضرت زینب در آغوش برادرش

کمکم کن تا تو را الگوی زیستنم بدارم و بدانم
یاری ام کن تا چنان باشم که با امام خویش بودی

********
چون قافله ی عشق رسیدند زراه / برتربت شاه دین بصد ناله و آه
زینب بسر قبر برادر می گفت / لاحول ولا قوه الا باالله . . .

*******
عشق با زینب تبانی کرده است / رنگ گل را ارغوانی کرده است
هست کیش رهبریت کیش او / صبر زانو می زند در پیش او . . .

********
کربلا دارالنعیم زینب است / کعبه خود تحت حریم زینب است
عمر زینب فخر مولا بود و بس / او به زهرا المثنی بود و بس . . .

********

نه تنها زینب از دین یاوری کرد / به همت کاروان را رهبری کرد
به دوران اسارت با یتیمان / نوازشها به مهر مادری کرد . . .

********

زلف عفاف، رشته دامان زینب است / آیات صبر، پایه ی ایمان زینب است
ایثار و پـاکدامنی و عزم و اقتدار / این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است

********

به دریای پر از غم، امان از دلِ زینب / به عمری همه ماتم، امان از دلِ زینب
چو شد کرب و بلایی به آن قدِ خمیده / بدید رأس بریده، امان از دلِ زینب
اگر خون بفشاند، ز چشمِ بنی آدم / بگوید دلِ عالم، امان از دلِ زینب

********

ای زینب (س) !
براستی سجاد علیه ‏السلام از دریای بی‏کران علم و فهم تو چه امواجی را دیده
و در سخنت چه چیزی را یافت که تو را «عالِمه غیر مُعلَّمه» خواند؟

********

زینب یگانه است خدا هم به فاطمه / تا زینب است دختر دیگر نمی دهد
زینب همان کسی است که در را عفتش / عباس می دهد نخ معجر نمی دهد . . .

********

ای سرکه بود بار غمت بر دوشم / زود است که داغ تو کند گل پوشم
بر خطبه ی من تو گوش کردی اکنون / قرآن تو بخوان که من سراپا گوشم . . .

********

حال و هوای کربلا در حال من پیدا بود / هر کس حسینی می شود با نام من شیدا شود
من زینبم دخت علی آئینه زهرا منم / پیغمبر پیغمبران مجموعه ی غمها منم . . .

********

من از حرم تا قتلگاه سعی و صفایی کرده ام / بعد از حسین در کربلا بالله خدایی کرده ام
آنچه مرا بی صبر کرد بزم شراب شام بود / آنجا که باشد مقتلم کنج خراب شام بود . . .

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

هنوز هیچ آشنا با عاشورایی، قدرت نیافته بزرگی شخصیت او (حضرت زینب )را درک کند.امید وارم از مطالب ارائه شده لذت برده باشید و در شبکه های اجتماعی با دوستان اهل بیت دوست به اشتراک بگذارید.برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر به بخش سرگرمی ( اس ام اس ) ساعد نیوز مراجعه نمایید.

  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
رونمایی از علی تبریزی رقیب مشهدی هادی چوپان با عضله های فولادی/ لقب اسطوره بدنسازی ایران برازندشه (199 نظر) رونمایی از چهره همسر محجبه حسن یزدانی در حرم ثامن الحجج +عکس/ جهان پهلوان جایزه مدال المپیک پاریس را از سلطان خراسان گرفت (181 نظر) شهربانو منصوریان به سجاد غریبی: آقا پاشو بیا باشگاه یه هفته باهات کار کنم اگه نزدی همه رو نترکوندی هر چی خواستی بهم بگو+ویدئو (95 نظر) خلاقیت متفاوت بانوی هنرمند یزدی در طراحی زیبای چهره نورانی رهبر معظم انقلاب و شهید سلیمانی به سبک سیاه قلم+عکس (92 نظر) بیوگرافی و زندگی خصوصی زهره حمیدی، بازیگر پیشکسوت تازه درگذشته ایرانی و همسرش+تصاویر جذاب و دیدنی (92 نظر) نگاهی به مدل مانتو کژوال ناهید کیانی و مبینا نعمت زاده در مراسم تجلیل از بانوان قهرمان المپیک/ هم اسپرت و هم شیک+عکس (72 نظر) نگاهی به کیک تولد محمد باقر قالیباف در کنار نوه هایش با خلاقیت بی نظیر اُوستا قنّاد در طراحی کیکی به شکل هواپیما /مبارکاا باشه (68 نظر) حضور بازیگران و فوتبالیست های معروف در مراسم عروسی شیدا خلیق و همسرش+عکس/ از علی بیرانوند و سعید مهری تا نوید محمدزاده و سروش رفیعی (58 نظر) خلاقیت هوشمندانه اُوستا گچ کار برای رسیدن دستش به سقف +عکس/ هنر نزد ایرانیان است و بس 😂 (57 نظر) ویدا جوان: من از همسرم خواستگاری کردم و مراسممون توی باغچه کوچیک عمه همسرم بود و ما با آژانس اومدیم به مراسم عقدمون+ویدیو (55 نظر) نیلوفر شهیدی: در پروژه ای مشغول کار بودیم از همسرم خوشم اومد و گفتم قصد ازدواج ندارین خودمم فکرشو نمیکردم اما خواستگاری کردم+عکس (52 نظر) جشن تولد عاشقانه داریوش ارجمند درکنار همسر جوان و کم سن و سالش فرشته یغمایی/ ساده و خلوت در عین حال زیبا و شیک+عکس (52 نظر) تمرینات سخت و طاقت فرسای شاهین رضایی رقیب تبریزی هادی چوپان+فیلم/ رقابت تنگاتنگ آرنولد تبریزی و گرگ پارسی (48 نظر) خلاقیت خنده دار راننده تهرانی، با نوشته جالب پشت پراید حماسه آفرید/هنر نزد ایرانیان است و بس🤣 (46 نظر) شهربانو منصوریان: بحثمون بشه به همسرم حمله ای می کنم که حواسش باشه، پا میزنم و فرار میکنم چون اگه از نزدیک بزنم میزنه زمین منو کشتی گیره+ویدئو (45 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
تیتر امروز   
مهمترین عوامل در انتخاب کمربند مردانه برای داشتن یک استایل مناسب
قتل دختر 4 ساله به دست مادر سنگدل / رازی که بعد از 11 سال فاش شد
علاقه شدید ناصرالدین شاه به عینک طلا/ روزی که شاه، سوگلی کردستانی اش کور شد! +عکس
فال روزانه امروز چهارشنبه 7 شهریور ماه 1403
فال شمع روزانه امروز چهارشنبه 7 شهریور 1403
فال قهوه با نشان روز چهارشنبه 7 شهریور ماه 1403
فال حافظ با تفسیر روز چهارشنبه 7 شهریور 1403+فیلم
فال ابجد روزانه چهارشنبه 7 شهریور 1403
رونمایی از خانه ابدی زهره حمیدی توسط همسرش/ مرحومه میخواست در بی بی سکینه کرج دفن شود امااا...
برادر رهبر معظم انقلاب: من چون برای خانه‌ام فرش خریده بودم تا مدت‌ها خجالت می‌کشیدم آقا و برادرزاده‌هایم را دعوت کنم چون خانه رهبری گلیم و موکت است
فوری: برکناری اردشیر انتظاری از دانشگاه به دلیل توهین به مهسا امینی + فیلم
فال انبیاء روزانه چهارشنبه 7 شهریور 1403
عروس خانوم؛ این اقلام غیرضروری رو از لیست جهیزیه‌ات حذف کن و توی مخارجت کلی صرفه‌جویی کن
بیوگرافی و زندگی خصوصی امیررضا فرامرزی، هاشم سریال از سرنوشت و همسرش+تصاویر جذاب و دیدنی
بیوگرافی و زندگی خصوصی ناهید مسلمی، بازیگر برنامه جوکر2 و همسرش+تصاویر جذاب و دیدنی
منتخب روز   
پذیرایی ساده رهبر معظم انقلاب از مسعود پزشکیان و اعضای دولتش در بیت رهبری؛ شیرینی خشک با آب معدنی و لیوان یکبار مصرف+عکس/ اقدام هوشمندانه رهبری برای جلوگیری از اسراف غوغای حرکت پای پسر خردسال ووشوکار بر روی استیج یک آمفی تئاتر +فیلم/ اولش خجالت میکشید ولی ببین چه آتیش پاره ای زندگی کردن عجیب یک زن با اسکلت شوهرش / ماجرای عجیب زوجی که 5 فرزندشان را به پرورشگاه سپردند کبوتر تاج‌دار غربی؛ زیباترین کبوتر جهان که 900 میلیون قیمت دارد! +عکس ویدیویی شوکه‌کننده از پرواز زنبور با وجود قطع شدن سر! +ویدئو عنکبوتی که از «چراغ‌قوۀ طبیعی» برای شکار استفاده می‌کند قاب دو نفره دختر حسن روحانی در کنار کیمیا علیزاده؛ یکی ایستاده و یکی نشسته+عکس خاطره خنده دار مهران مدیری : تو خیابون شریعتی تهران ایست بازرسی نگهت میداره میگه برگرد دست و بذار روی ماشینت شروع میکنه به گشتن میگه این چیه میگم سوئیچمه یکم پایین تر این چیه میگم اینم زانومه نگاهی به چیدمان ساده اتاق کار شخصی هاشمی رفسنجانی +فیلم/ از نقشه ایران با نمایی از خلیج فارس تا تخت خواب و کامپیوتر شخصی خاطره خنده دار مهران مدیری : میگه رفتم کلاس زبان استاد گفت هِلو منم گفتم سلام علیکم گفت زهرمارو سلام حق نداری یه کلمه فارسی حرف بزنی+ویدئو افتادن عینک از دست سیدعباس عراقچی در مجلس همانا و شکار این لحظه توسط عکاس دوربین به دست همانا+عکس شعر خوانی شاعر یزدی در محضر آیت الله خامنه ای و خنده های از ته دل رهبر انقلاب / شاعر : همه را شکل یار می بینم ، پیرزن را نگار می بینم