به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی ساعدنیوز به نقل از بیتوته، مغز، ابزار، زبان و گروه های اجتماعی بزرگ چیزهایی هستند که ما را به گونه غالب در کره زمین تبدیل کرده اند. ما نیمی از زمین های سیاره خود را تسخیر کرده ایم تا شکم هم نوعان خود را سیر کنیم. بنابراین به نظر می رسد که همه چیز به نحوی پیش رفته تا شرایط تکامل ما را فراهم کند. اما در سال 1980 دیرینه شناسی به نام «دیل راسل» یک آزمایش فکری را مطرح کرد که در آن یک دایناسور گوشت خوار به نحوی مشابه انسان تکامل پیدا می کرد تا از ابزارها استفاده کند.
این ایده اگرچه محال نبود، اما بسیار بعید به نظر می رسید. بیولوژی هر حیوان مسیر تکامل آن را تعیین می کند. به طورمشابه، اگر شما از دانشگاه انصراف دهید، نمی توانید جراح مغز یا دانشمند راکت های فضایی شوید. با این حال، همچنان راه تبدیل شدن به یک هنرمند، بازیگر یا کارآفرین پیش رویتان قرار خواهد داشت. بنابراین می توان گفت برداشتن هر قدم در زندگی به معنای بازکردن و بستن بعضی از دربهای پیش روی شماست. این قضیه در تکامل هم صدق می کند.
رشته مشترکی که این حیوانات را به هم پیوند می دهد، خزنده پا بودن آن هاست. چیزی در آناتومی خزنده پایان این پتانسیل تکاملی را در آنها آزاد می کند. به طور مشابه، دایناسورهای گوشت خوار به شکل مکرر به شکارچیان بزرگ و سنگین تبدیل شدند. مگالوسورها، دیگرخزنده واران، تیزدندان خزندگان، نوشکارچیان و در نهایت تیرانوسورها در طول 100 میلیون سال به شکارچیان رأس هرم غذایی بدل گشتند.
تا اواخر عصر کرتاسه، تیرانوسورها و اردک منقاران اندازه مغز بزرگ تری پیدا کردند. اما وزن مغز تیرانوسور یا تی رکس همچنان فقط 400 گرم بود. وزن مغز ولاسیرپتورها فقط 15 گرم بود، در حالی که متوسط وزن مغز انسان ها 1.3 کیلوگرم است.
آنها حیات را به صورت گله ای آغاز کردند و شاخ های پرجزئیاتی درآوردند تا از آنها برای خودنمایی و مبارزه استفاده کنند. در تاریخچه حدوداً 100 میلیون ساله حیات دایناسورها شواهد کمی حاکی از آن است که اگر آن سیارک به زمین برخورد نمی کرد، این موجودات سبک زندگی خود را به شکل چشمگیری تغییر می دادند. در آن صورت، احتمالاً هنوز غول های گردن دراز گیاه خوار و تیرانوسورهای شکارچی را می داشتیم.
البته اندازه مغز آنها شاید کمی بزرگ تر می شد، اما بعید است که شاهد نبوغ آنها می بودیم. اگر سیارک به زمین برخورد نمی کرد، پستانداران احتمالاً نمی توانستند جای دایناسورها را به عنوان گونه غالب در زمین بگیرند. در آن سو، پستانداران به ندرت از نظر اندازه تکامل چشمگیری داشته اند، اما اندازه مغز آنها به صورت پیوسته در حال افزایش بوده است.
انقراض دایناسورها برای پدید آمدن انسان خردمند ضروری بود؟
امروز، نوادگان دایناسورها – پرندگانی مثل کلاغ ها و طوطی ها – مغزهای پیچیده ای دارند. آنها می توانند از ابزارها استفاده کنند، حرف بزنند و بشمرند. ولی آیا واقعاً انقراض دایناسورها بود که باعث تکامل هوشمندی پستانداران در کره زمین شد؟
تاریخچه تکامل نخستی ها ادعا می کند که تکامل ما اجتناب ناپذیر بوده است. در آفریقا، نخستی ها در طول 7 میلیون سال به شامپانزه هایی با مغز بزرگ تکامل پیدا کردند. اما در سایر نقاط دنیا، تکامل نخستی ها مسیرهای متفاوتی را طی کرد.
وقتی میمون ها حدود 35 میلیون سال پیش به آمریکای جنوبی رسیدند، گونه های خود را گسترش دادند و نخستی ها حداقل در سه مرتبه متفاوت به آمریکای شمالی رسیدند. اما به موجوداتی تبدیل نشدند که قادر به ساخت گوشی های هوشمند یا سلاح های هسته ای باشند. آنها در نهایت از بین رفتند.
ولی فقط و فقط در آفریقا تکامل مسیر منحصربه فرد خود را طی کرد. چیزی در محیط زیست آفریقا باعث فرگشت نخستی ها شد که بسیار فراتر از نیاز به انقراض دایناسورها بود. عده ای از دانشمندان باور دارند که این ترکیب طلایی ترکیبی از فرصت و شانس بود.