یکی از نام های زیبایی که می توان برای دختران خود انتخاب کنید نگین می باشد. معنی اسم نگین در زبان فارسی سنگ قیمتی و زینتی که بر روی انگشتر، گوشواره، کار می گذارند بیان شده است. شما عزیزان همراه در ادامه می توانید با دیگر معانی، فراوانی و اسم های مشابه این نام اصیل دخترانه آشنا شوید پس تا پایان همراه ما باشید.
مشخصات اسم نگین
- جنسیت: دختر
- افراد دارای این نام:94,986
- ابجد کبیر:150
- ابجد صغیر:15
- ریشه نام:فارسی
- نام به انگلیسی:negin
- تلفظ به فارسی:نگین
- تلفظ نام به انگلیسی:/negin/
معنی اسم نگین در ثبت احوال
۱- سنگ يا فلزي زينتي و معمولاً قيمتي كه بر روي انگشتر، گوشواره، گردن بند و جز آنها كار مي گذارند؛ ۲- (در قديم) سنگ قيمتي كه معمولاً براي تزئين بر روي چيزي كار مي گذاشته اند؛ ۳- (در قديم) (به مجاز) انگشتر نگين دار پادشاهان و فرمانروايان كه به جاي مهر به كار مي رفته است؛ ۴- (در قديم) (به مجاز) انگشتر.
معنی اسم نگین در لغت نامه دهخدا،فرهنگ معین،فرهنگ فارسی و عمید
- لغت نامه دهخدا:نگین. [ ن ِ ] ( اِ ) گوهر و سنگ قیمتی که به روی انگشتری نصب کنند. ( ناظم الاطباء ) . فص . نگینه. ( یا ...
- فرهنگ معین:(نِ ) (اِ. ) ۱ - سنگ قیمتی که روی انگشتر نصب کنند. ۲ - مُهر پادشاهان .
- فرهنگ فارسی:آنچه که روی انگشتری سوارکنند، سنگ قیمتی، نگینه ( اسم ) ۱ - گوهروسنگ قیمتی که بر انگشتری یا زیور دیگر ...
- فرهنگ عمید:۱. آنچه بر روی انگشتری نصب کنند: نگین تویی و چو انگشتری ست ملک جهان / بها و قیمت انگشتری بود ز نگین ...
نام های هم آوا با نگین
اروین،برزین،ارکین،تحسین،رویین،نگین رخ
شعر با اسم نگین
تو را بـه تیشـه از اندام کـــوه دل کندم
حریردشت تنت را ، خودم نگین زده ام
به بوی عطر تو چسبیده حس لامسه ام
به دامنــی کــه نداری هزار چیــن زده ام
یاران راستین مرا می دهد نشـان
این مارهای سرزده از آستین به من
تا دست من به حلقه ی زلفت مزین است
انگار داده است سلیمان نگیـن بـه من
هر زن اگر دریاچه ای بوده یا نگینی آبی در انگشتر
حساب کنید من به گرداب چند دریاچه ی مرده
ا در انگشتان چند زن آبی غرق شده ام
چشم من بود بر نگین دهانش
داد انگشتری نگین مرا
جذبه ای کو کز نگین دان این نگین را بر کند؟
چند در گردون حصاری چون نگین باشد کسی؟
لعل تو نگین خاتم حسن
وان خط تو نقش آن نگین است
نه جم ماند اینجا، نه نقش نگینش
چه نقش نگین، بل نگین هم نماند
تا بکی باشی قفس فرسوده شان نگین
ای خوش آن نامی که نقشش نیست بهتان نگین
گر قناعت را توانی داد سامان نگین
پشت ناخن نیز دارد در کفت شان نگین
آنقدرها که نگین دان به نگین مشتاق است
بوسه را جای در آن غنچه خندان پیداست
در نگین خانه نگین جلوه دیگر دارد
بر سر دار فنا مسند منصور خوش است
چه نقش دید ندانم دل رمیده من؟
که یک نفس به نگین خانه، این نگین ننشست
ز خط غبار بر آن لعل آتشین ننشست
ز برق حسن، سیاهی بر این نگین ننشست