خیرخواهی از منظر احادیث و قرآن
واژه «نصح» و «نصیحت» در زبان روزمرّه فارسی معمولاً به معنای اندرز به کار می رود؛ ولی در لغت عرب چنین نیست و مفهوم وسیع و گسترده ای دارد.از آنجا که شخص خیرخواه از روی خلوص و اخلاص در کار دیگران می کوشد و یا دنبال اصلاح و محکم کاری در امور دیگران است، واژه نصح و نصیحت درباره او به کار می رود.و هر گاه این واژه در بحث اخلاقی به کار رود، درست نقطه مقابل حَسَدْ قرار دارد. نُصح در اخلاق یعنی خیرخواهی و اینکه انسان نه تنها خواهان زوال نعمت از دیگران نباشد، بلکه خواهان بقای نعمت و فزونی آن برای همگان باشد و خلاصه هر آنچه از خیر و خوبی و سعادت برای خود می خواهد، برای دیگران نیز بخواهد.

احادیثی از پیامبر اکرم (ص) درخصوص خیرخواهی
إنَّ أَعظَمَ النّاسِ مَنزِلَةً عِندَاللّهِ یومَ القیامَةِ أَمشاهُم فى أَرضِهِ بِالنَّصیحَةِ لِخَلقِهِ
بلند مرتبه ترین مردم نزد خداوند در روز قیامت کسى است که در روى زمین بیشتر در خیرخواهى و ارشاد مردم قدم بردارد.
(کافی، جلد 2، ص. 208 صفحه 5)
مَن لَم يَتَّعِظْ بِالنّاسِ وَعَظَ اللهُ بِهِ النّاسَ!
کسي که از سرگذشت مردم پند و عبرت نمي گيرد خداوند سرگذشت خود او را براي مردم پند و عبرت قرار خواهد داد! (فهرست غرر، ص ٤٠٨)
احادیثی از مولي اميرالمؤمنين عليه السلام درخصوص خیرخواهی
اِقبَلوُا النَّصيحةَ مِمَّن أهداها اِليَكُم.
كسي كه شما را خالصانه اندرز مي دهد شما نصحيت او را بپذيريد. (شرح حديدي، ج ٧، ص ٢٩٢).
«مولي اميرالمؤمنين عليه السلام»:
خيرُ ما جَرَّبْتَ، ما وَعَظك.
بهترين تجربه براي تو، آنچه برايت پند و موعظه بوده است. (تحف العقول، ص ٧٧)
«مولي اميرالمؤمنين عليه السلام»:
اَلمواعِظُ شِفاءٌ لِمَن عَمِلَ بها.
موعظه و اندرز براي کسي مؤثر و شفابخش است که بدان عمل نمايد. (فهرست غرر، ص ٤٠٧)
«مولي اميرالمؤمنين عليه السلام»:
اِنْ اَردتَ المَوعِظَةَ فَالمَوتُ يَكفيكَ!
تو اگر خواهان پند و موعظه هستي همان عبرت مرگ برايت بس است! (مواعظ عدديه، ص ١٩٧)
«مولي اميرالمؤمنين عليه السلام»:
أَبلَغُ العِظاتِ اَلاِعتبارُ بمَصارعِ الأَمواتِ.
رساترين پندهاي هشداردهنده، عبرت گرفتن از بستر و قبور اموات است. (فهرست غرر، ص ٤٠٧)
«مولي اميرالمؤمنين عليه السلام»:
كَيفَ يُصلِحُ غَيرَهُ مَن لا يٌصلِحُ نَفسَه؟!
كسي كه قادر به اصلاح و تهذيب خود نيست چگونه مي تواند به تهذيب ديگران بپردازد؟! (شرح غرر، ج ٤، ص ٥٦٤)
«مولي اميرالمؤمنين عليه السلام»:
أَحْيِ قَلبكَ بِالمَوعِظَةِ.
دلت را (هميشه) با پند و موعظه زنده نگه بدار. (نهج البلاغه، کلمة ٩٠٩)
احادیثی از امام محمدباقر(عليه السلام) درخصوص خیرخواهی
لِيَنصَحِ الرّجُلُ مِنكُم اَخاهُ كَنَصيحَتِهِ لِنَفسِه.
هر يک از شما همانگونه خيرخواه خود هستيد بايد که خيرخواه ديگر برادران خود نيز باشيد. (اصول کافي، ج ٣، ص ٢٩٦)
«امام محمدباقر(عليه السلام)»:
خُذوا الكَلِمَةَ الطّيِّبَةَ مِمَّن قالَها و إنْ لَمْ يَعْمَلْ بِها.
سخن خوب را از هر کس که باشد بپذيريد هرچند که خود او بدان عمل نمي کند. (تحف العقول، ص ٢٩٩)
حدیثی از امام حسن مجتبي(ع) درخصوص خیرخواهی
بَينَكُم و بَينَ المَوعِظَةِ حِجابُ العِزَّةِ!
ميان شما و اندرز ديگران، پردة غرور و خودخواهي فاصله انداخته است! (بحار، ج ٧٨، ص ١٠٩)
حدیثی از امام حسين(عليه السلام) درخصوص خیرخواهی
اشرفُ النّاسِ مَنِ اتَّعَظَ قَبلَ أَنْ يُوعَظَ وَ استَيقَظَ قَبلَ أَنْ يُوقَظ.
شريف ترين مردم آن كسي است که پيش از آنکه او را موعظه کنند خود مُتّعظ شود و پيش از آنکه وي را متنبّه سازند خود متنبّه گردد. (احقاق الحق، ج ١١، ص ٥٩٠)

خیرخواهی در قرآن
در قرآن کریم آیات متعددی درباره خیرخواهی آمده که غالب آنها از زبان پیامبران الهی است که حقیقةً خیرخواه مردم بوده اند. در اینجا به نمونه هایی اشاره می شود:
خیرخواهی حضرت نوح علیه السلام در قرآن
قرآن کریم از زبان حضرت نوح علیه السلام ، شیخ الانبیاء که 950 سال امّت خویش را به راه حق دعوت نمود و دلسوزانه در پی خیرخواهی آنان بود، چنین نقل می کند: «أُبَلِّغُکُمْ رِسَــلَـتِ رَبِّی وَأَنصَحُ لَکُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ »؛ «رسالتهای پروردگارم را به شما ابلاغ می کنم و خیرخواه شما هستم و از خداوند چیزهایی [از لطف و رحمت[ می دانم که شما نمی دانید.»
از خیرخواهی نوح علیه السلام بود که در مرحله اوّل سیصد سال مردم را به خیر و نیکی دعوت کرد و کسی از مردم دعوت او را اجابت نکرد. حضرت نوح علیه السلام به آنها سیصد سال دیگر مهلت داد و در این مدّت باز آنها را به خیر و صلاح دعوت نمود و آنها باز اجابت نکردند. می خواست نفرین کند، ولی باز هم از سر خیرخواهی سیصد سال دیگر به آنها مهلت داد که مجموعا نهصد سال شد و در این مدّت طولانی فقط هشتاد نفر ایمان آوردند و خداوند به نوح علیه السلام خبر داد که: «از قوم تو هرگز ایمان نمی آورند مگر همانهایی که ایمان آورده اند. پس غمگین مباش به آنچه ایشان می کنند.»
سرانجام حضرت نوح علیه السلام مجبور شد که نفرین کند و خداوند به او امر کرد که درخت خرما بکارد. مردم و قوم او از کنارش رد می شدند و او را استهزاء می کردند که بعد از پیری و بعد از اینکه نهصد سال از عمرش گذشته، تازه درخت خرما می کارد و گاه حضرت را سنگباران می کردند. با این حال، پنجاه سال دیگر نیز به آنها مهلت داد.
رفتار حضرت نوح علیه السلام درس بزرگی است برای تمامی مبلّغان و واعظان که تا آنجایی که توان دارند، به دنبال نصیحت و خیرخواهی مردم باشند و زود احساس خستگی نکنند و سریع از هدایت مردم ناامید نشوند.
خیرخواهی حضرت هود علیه السلام در قرآن
قرآن از زبان حضرت هود علیه السلام نیز نقل می کند که: «أُبَلِّغُکُمْ رِسَــلَـتِ رَبِّی وَأَنَا لَکُمْ نَاصِحٌ أَمِینٌ »؛ «رسالتهای پروردگارم را به شما ابلاغ می کنم و من خیرخواه امینی برای شما هستم.»
حضرت هود علیه السلام وقتی مبعوث شد مردم خویش را نصیحت و هدایت کرد؛ ولی آنها از سخنان هود علیه السلام به خشم آمدند و به او حمله کردند و گلوی او را آن قدر فشردند که نزدیک بود جان دهد و تا یک شبانه روز بیهوش افتاده بود. با این حال، خدا به او خطاب فرمود که مبادا از هدایت و خیرخواهی مردم ملول و خسته شوی و باید به کار خویش ادامه دهی.
آن حضرت هفتصد و شصت سال مردم را دعوت به حق نمود و به دنبال خیرخواهی و نصیحت آنان بود تا آنجا که خداوند اراده کرد با ریگهای بیابان احقاف و سنگهای آن، مردم را هلاک نماید. هود علیه السلام از سر خیرخواهی به آنان فرمود: «می ترسم که این تلها [ی ریگ و سنگ] مأمور به عذاب شما گردند؛ ولی با این وجود، مردم اجابت نکردند.
خداوند برای تنبیه مردم هفت سال خشکسالی را بر آنان مسلّط نمود. با دعای حضرت خشکسالی برطرف شد و نعمتها فراوان گردید؛ ولی باز هم هدایت نشدند و بر لجاجت خویش افزودند. سرانجام خداوند آنان را با باد بسیار سرد به هلاکت رساند.
در این زمان که چنین سختیهایی وجود ندارد و حقیقتا باید خدا را بر این موضوع شکر گذاری کرد، که یک مبلّغ با ماندن یکی دو سال در محلّی می تواند تحوّل عظیمی در مردم ایجاد نماید و بسیاری از آنان را هدایت کند.
در سطح جهانی نیز اگر مبلّغ ناصح و خیرخواه در شهر و کشوری استقامت کند، در مدّت کمی می تواند جمع زیادی را هدایت نماید.
خیرخواهی حضرت صالح علیه السلام در قرآن
حضرت صالح علیه السلام نیز به قوم خود فرمود: «یَـقَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَةَ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکُمْ وَلَـکِن لاَّتُحِبُّونَ النَّـصِحِینَ »؛ «ای قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و برای شما خیرخواهی را انجام دادم؛ ولی [چه کنم که] شما خیرخواهان را دوست ندارید.»
نکته ای که از این آیه استفاده می شود، این است که خیرخواهی آن گاه اثر می گذارد که انسان به خیرخواهان ارادت و محبّت داشته باشد.
حضرت صالح علیه السلام در شانزده سالگی برای تبلیغ دین خدا مبعوث شد و مردم را به خیر و صلاح دعوت نمود تا اینکه سنش به 120 سالگی رسید؛ ولی آنان اجابت نکردند و بعد از مجادله زیاد از صالح علیه السلام خواستند که شتری از دل کوه بیرون آورد. به فرمان خداوند چنین کاری انجام گرفت و از هفتاد نفری که صحنه را دیدند، جز شش نفر ایمان نیاوردند و ششمی از آنها نیز دچار تردید و شک شد و پنج نفر باقی ماندند.
خیرخواهی حضرت شعیب علیه السلام در قرآن
در قرآن کریم از زبان حضرت شعیب علیه السلام نیز می خوانیم: «یا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَــلَـتِ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکُمْ فَکَیْفَ ءَاسَی عَلَی قَوْمٍ کَـفِرِینَ »؛ «ای قوم من! من رسالتهای پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و برای شما خیرخواهی نمودم. با این حال، چگونه بر حال قوم بی ایمان تأسف بخورم!»
حضرت شعیب علیه السلام دویست و چهل و دو سال عمر کرد و قوم خود را نصیحت کرد تا پیر شد. مدّتی از قوم خود غایب گردید و دوباره به صورت جوان برگشت و قوم خویش را به نیکی دعوت نمود؛ امّا آنها گفتند: آن گاه که پیر بودی، سخن تو را باور نداشتیم؛ چگونه امروز که جوانی باور کنیم؟
آثار خیرخواهی چیست؟
انسان خیرخواه چون دارای نیّت پاک است و براساس «اِنَّمَا الاَْعْمالُ بِالنِّیّاتِ؛ همانا عملها براساس نیّتها هستند [که محاسبه می شوند].» هر روز از نظر روحی و روانی ترقّی و رشد بیش تری پیدا نموده، به خداوند نزدیک تر می شود.
تا آنجا که بالاترین مقام در نزد خداوند مخصوص خیرخواهان است: «... اَعْظَمُ النّاسِ مَنْزِلَةً... اَمْشاهُمْ... بِالنَّصِیحَةِ»
راوی می گوید: نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نشسته بودم، آن حضرت فرمود: «اکنون شخصی بر شما وارد می شود که از اهل بهشت است.» پس مردی از انصار درحالی که آب وضو از محاسنش می چکید وارد شد و سلام کرد و مشغول نماز شد. فردای آن روز نیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن سخن را تکرار فرمود. باز همان مرد انصاری وارد شد و روز سوم نیز همین داستان تکرار شد. بعد از خارج شدن آن حضرت از مجلس، یکی از یاران به دنبال آن مرد انصاری رفت و سه شب در نزد او به سر برد؛ ولی از شب بیداری و عبادت [فراوان] چیزی ندید، جز اینکه هنگام رفتن به رخت خواب ذکر خدا را می گفت و بعد می خوابید و برای نماز صبح بیدار می شد.
بعد از سه شب آن صحابی گفت: من از پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله درباره تو چنین سخنی شنیدم، خواستم بفهمم که چه اعمال و عباداتی انجام می دهی که باعث شده پیامبر صلی الله علیه و آله تو را بهشتی بخواند؟ مرد انصاری در جواب گفت: غیر از آنچه دیدی از من بندگی [بیش تری] سرنمی زند، جز آنکه بر احدی از مسلمانان در خود غشّ و خیانتی نمی بینم و بر خیر و خوبی که خدای تعالی به او عنایت کرده، حسدی نمی ورزم [و در یک کلام خیرخواه مردم هستم]. آن صحابی گفت: این حالت است که تو را به این مرتبه [عالی] رسانده و این صفتی است که تحصیل آن از ما [و از هر کسی[ برنمی آید.»
آشنایی با احادیثی درباره حیوانات










































