ضرب المثل بخور تا توانی به بازوی خویش
داستان ضرب المثل
سعدی برجسته ترین شاعر ایران در کتاب « بوستان » ؛ حکایتی نقل می کند که درس بزرگی به منظور زیستن با عزت و نکویی است . این ضرب المثل از بیتی است که سعدی بزرگ ضمن حکایتی در قالب سمبلیک آورده که تاریخچه این مثل را بازگو می کند :
یکی روبهی دید بی دست و پای
فرو ماند در لطف و صنع خدای
شخصی روباهی دید که دست و پا نداشت. از مهر و آفرینش خداوند در شگفت ماند
که چون زندگانی به سر می برد
بدین دست و پای از کجا می خورد
که این موجود چگونه می تواند زنده بماند؟ با این بی دست و پایی، از کجا روزی اش را بدست می آورد و ادامه زندگی می دهد ؟
در این بود درویش شوریده رنگ
که شیری برآمد شغالی به چنگ…
آن درویش شوریده حال ، در اندیشه بود که شیری پدیدار شد که شغالی را به چنگال گرفته بود. شیر، شغال بیچاره را خورد. از خوراک شیر، مقدارکمی باقی ماند که روباه با خوردن آن سیر شد.
روز دیگر، باز هم اتفاقی از این دست رخ داد که بدان وسیله، آن کسی که روزی روباه را فراهم می آورد (خداوند) مقدار غذای لازم برای یک روز روباه را به او داد
یقین مرد را دیده بینده کرد
شد و تکیه بر آفریننده کرد
درویش دنیای دیگری در پیش چشمش نمایان گردید و گفت خداوند روزی مرا خواهد رساند؛ از این به بعد، همانند مورچه ای به گوشه ای خواهم نشست. چرا که فیل ها روزی خود را از زور بازویشان بدست نیاوردند. مدتی، چانه اش را به یقه اش فرو برد تا خداوند بخشاینده از دست غیب روزی او را بفرستد.
نه غریبه و نه دوست، هیچکس (به او کمکی نکرد) همانند چنگ، چیزی جز رگ و استخوان و پوست از او باقی نماند .
چو صبرش نماند از ضعیفی و هوش
ز دیوار محرابش آمد به گوش
هنگامی که از شدت ضعف، صبر و طاقتش را از دست داد و بیهوش شد، صدایی از دیوار محراب به گوشش رسید:
برو شیر درنده باش ای دغل
مینداز خود را چو روباه شل
ای آدم مزور و حیله گر! برو و همانند شیر درنده باش؛ خودت را همانند یک روباه شل بر زمین نینداز آنقدر سعی و تلاش کن که همانند شیر، از تو هم چیزی باقی بماند (بیشتر از روزی خودت بدست آوری) چرا خودت را همانند روباه به ته مانده غذای دیگران سیر کنی؟
کسی که همانند شیر قوی است اگر همانند روباه خودش را بر زمین بیندازد، سگ هم به او شرف دارد و از او بهتر است
به چنگ آر و با دیگران نوش کن
نه بر فضله دیگران گوش کن
روزی خود را به چنگ بیاور و آن را به همراه دیگران بخور نه اینکه منتظر ته مانده غذای دیگران باش تا توان داری، با کمک زور بازوی خودت روزی ات را بدست بیاور که تلاش تو در ترازوی تو قرار می گیرد.
چو مردان ببر رنج و راحت رسان
مخنث خورد دسترنج کسان
همانند مردان، رنج و سختی بکش و مایه راحتی و آسایش دیگران باش. مرد بی غیرت است که غذایش را از دسترنج دیگران بدست می آورد .
خدا را بر آن بنده بخشایش است
که خلق از وجودش در آسایش است
خداوند به آن بنده ای می بخشد که مردم از وجود او در آسایش باشند (مایه آسایش دیگران باشد)
کسی نیک بیند به هر دو سرای
که نیکی رساند به خلق خدای
کسی در دنیا و آخرت خوشی می بیند که به خلق خدا نیکی کند. بخشندگی نشانه خردمندی است.
بخـــور تا توانی به بازوی خویش / کــــه سعیت بود در ترازوی خویش
تا می توانی از درآمد بازوی خودت غذا بخور، چرا که سعی و تلاش خودت میزان وسنجش رفاهت خواهد بود.
به عبارت دیگر ؛ کسی که در سرش مغز و عقل دارد به دیگران نیکی می کند؛ زیرا آنان که نادان و بی مغز هستند فرومایه و بی خردند.
کسی در دو جهان لطف و احسان خدا را می بیند که به آفریدگان خدا نیکی و دهش کند.
( عنوان اثر فوق « احسان » نام دارد که در باب دوم بوستان سعدی آورده شده است و پیام آن( رستگاری انسان بخشنده) است .
معنی بخور تا توانی به بازوی خویش
یعنی انسانِ مستقل و متّکی به خود
تا توان داری، با کمک زور و بازوی خودت روزی ات را بدست بیاور که تلاش تو در ترازوی تو قرار می گیرد.
مفهوم کلی یعنی تا توان داری با زور و بازوی خود نان بخور، زندگی کن بدون منت کسی …