ضرب المثل پشت دست داغ کردن
ایرانیان قدیم با زبان شعر با هم سخن می گفتند و برای هر موضوعی از شعر و ضرب المثل های فارسی استفاده می کردند.ضرب المثل های رایج فارسی می توانند طنز باشند یا حالت پند گونه داشته باشند. پشت دست داغ کردن به طور خلاصه کنایه از توبه کردن از تکرار کاری اشتباه است به دلیل ضرر و پشیمانی و یا توقع بی جای طرف مقابل. پشت دست را داغ کردن یعنی عبرت گرفتن از کاری اشتباه. در واقع پشت دست را داغ کردن کنایه از تنبیه کردن خود به هر شکل از شدت پشیمانی در انجام کاری است. مثلا وقتی بارها از اعتماد کردن به فردی دروغگو ضربه می خوریم می گوییم من دیگر پشت دستم را داغ می کنم که حرف فلانی را باور نکنم.همانطور که پیش از این گفتیم «آرایه کنایه» یعنی جمله یا عبارتی که دارای دو معنی دور و نزدیک بوده و منظور گوینده معنی دور آن باشد. معنی نزدیک در کنایه همان مفهومی است که در ظاهر جمله دیده می شود، اما مقصود اصلی گوینده، معنی دور است.اما ارتباط مفهوم نزدیک و دور در چیست؟ گاهی مفهوم نزدیک کنایه، واقعا رخ داده یا حتی بارها توسط افراد مختلف انجام می شده، به طوری که نتیجه ی آن کار تبدیل به معنای آن شده است. مثل کنایه «درِ خانه اش همیشه باز است» که معنای آن مهمان نواز بودن فرد است. زیرا در گذشته افرادی که مهمانهای زیادی در خانه شان رفت و آمد داشتند روزها در خانه شان را باز می گذاشتند.
داستان ضرب المثل پشت دست داغ کردن
داغ کردن یا داغ گذاشتن یعنی سوزاندن جزئی از پوست تن با آهنی داغ و گداخته یا چیزی مانند آن به طوری که جای این سوختن مثل یک نشانه بر پوست بماند. در گذشته گاهی کسانی که از کاری پشیمان می شدند و قصد ترک آن را داشتند، به نشانه ی عبرت گرفتن از آن اشتباه، پشت دست خود را داغ می کردند و در واقع برای خود نشان می گذاشتند که یادشان بماند دیگر گرد آن کار نگردند و اگر کسی آن ها را دعوت به آن کار می کرد فوری پشت دست خود را نشان می دادند و طرف قانع می شد.کم کم با گذر زمان این عمل به مَثَل تبدیل شد و امروزه بدون این که کسی پشت دست خود را داغ کند، از این مثل در معنای آن استفاده می شود؛ یعنی مثلا اگر کسی به دیگری لطف و خدمتی کرده و طرف مقابل قدرناشناسی کند، می گوید: پشت دستم را داغ کردم، تا من باشم دیگر از این خوبی ها در حق کسی نکنم.
معنی پشت دست داغ کردن چیست؟
- یعنی قول و قرار گذاشتن با خود برای تکرار نکردن کاری که انجام دادنش پشیمانی به بار می آورد؛ مثلا تصمیم بگیرد دیگر پشت سر کسی حرف نزد و برای اینکه این تصمیمش را فراموش نکند، نشانه یا یادداشتی همراه خود داشته باشد تا هرگاه کسی هم مقدمات غیبت را فراهم کرد، سریع به نشانه اش نگاه کند و زیر قولش نزند.
- این ضرب المثل را کسانی استفاده می کنند که از انجام کاری بارها ضربه خورده اند و به اصطلاح پشت دستشان را داغ می کنند تا دیگر سراغ آن کار نروند.
- در قدیم مواردی پیش آمده که افراد برای اینکه عمل زشتی را ترک کنند پشت دستشان داغ می گذاشتند تا هربار که وسوسه شدند که آن کار زشت را انجام دهند، نگاهشان به جای داغ پشت دستشان بیفتد و سریع از انجامش پشیمان شوند.
- این پشت دست داغ گذاشتن بعدها بصورت کنایه و ضرب المثل شد برای کسی که با خود عهد بسته به سمت کار اشتباهی نرود. و دیگر کسی واقعا دستش را داغ نمی گذارد! همین که این ضرب المثل را استفاده می کند، مقصودش را به دیگران می رساند و میفهماند که با خود قول و قرار هایی گذاشته است.
مثال: من پشت دستم را داغ گذاشته ام که دیگر نه از کسی توقع داشته باشم و نه به توقعات بیجای دیگران توجهی کنم. یا مثلا پشت دستم را داغ گذاشتم دیگر به فلانی رو نزنم و از او درخواست کمک نکنم.