ضرب المثل مرگ می خواهی برو گیلان
استفاده از ضرب المثل کمک می کند به جای این که منظورمان را در چند جمله بیان کنیم، خیلی کوتاه و مؤثر، مفهوم مد نظرمان را به طرف مقابل انتقال دهیم. منشأ اصلی خیلی از ضرب المثل ها مشخص نیست؛ به عبارت بهتر، اولین کسی که یک عبارت مثلی را به کار برده، به همان اندازه ناشناس است که شاعران و نویسندگان ادبیات فولکلور و عامیانه.در ادامه با ضرب المثل مرگ می خواهی برو گیلان آشنا میشوید.
در عبارت مثلی بالا که بعضی گیلان و برخی کیلان از توابع شهرستان دماوند تلفظ می کنند کلمۀ گیلان که همان استان یکم باشد صحیح و ضرب المثل بالا مربوط به آن منطقه است. موقع و مورد استفاده از این ضرب المثل هنگامی است که شخص از لحاظ تأمین و تدارک زندگی کاملاً آسوده خاطر باشد. تمام وسائل و موجبات یک زندگانی مرفه و خالی از دغدغه و نگرانی برایش فراهم باشد و هیچ گونه نقص یا نقیصه ای در امور مادی یا معنوی احساس نکند.
در چنین موقع اگر باز هم شکر نعمت نگوید و حس زیاده طلبی خود را نتواند اقناع و ارضا کند دوستان و آشنایان از باب طنز یا تعریض می گویند: مرگ می خواهی برو گیلان. یعنی با این همه تنعمات و امکانات، دیگر عیب و نقصی در زندگانی دنیوی تو وجود ندارد تا جای گله باقی بماند مگر موضوع مرگ، مرگ بی زحمت، مرگی که بازماندگانت را دچار کمترین زحمت و دردسر نکند. حصول چنین مرگ مطلوب و خالی از اشکال و دشواری تنها در منطقۀ گیلان میسر است، آن هم به دلیلی که ذیلاً خواهد آمد:
به طوری که بعض افراد موجه و مطلع به نگارنده اظهار داشته اند سابقاً در منطقۀ گیلان معمول بود که اگر شخصی دیده از جهان فرو می بست به خلاف روش و سنتی که در سایر مناطق ایران متداول است برای مدت یک هفته تمام تسهیلات زندگی را برای بازماندگان متوفی تدارک می دیدند تا از این رهگذر تصدیع و مزاحمتی مزید بر تألمات روحی و سوگ عزیز از دست رفته احساس نکنند، بدین ترتیب که همسایگان و بستگان متوفی متناوباً شام و ناهار تهیه دیده به خانۀ عزادار می فرستادند و به فراخور شأن و مقام متوفی از تسلیت گویندگان و عزاداران پذیرایی می کردند.
خلاصه مدت یک هفته در خانۀ عزاداران و داغدیدگان به اصطلاح محلی برنج خیس نمی شد و دودی از آشپزخانۀ آنها متصاعد نمی گردید.
ریشه تاریخی ضرب المثل مرگ می خواهی برو گیلان
آورده اند كه ...
بطوریكه می گویند سابقاً در منطقه گیلان معمول بود كه اگر شخصی دیده از جهان فرو می بست به خلاف روشن سنتی كه در سایر مناطق ایران متداول است . برای مدت یك هفته تمام تسهیلات زندگی را برای بازماندگان متوفی تدارك می دیدند تا از این رهگذر تصدیع و مزاحمتی مزید بر تألمات روحی و سوگ عزیز از دست رفته احساس نكنند . بدین ترتیب كه همسایگان و بستگان متوفی متناوباً شام و نهار تهیه دیده به خانهٔ عزادار می فرستادند و به فراخور شأن و مقام متوفی از تسلیت گویندگان و عزادران پذیرائی می كردند . خلاصه مدت یك هفته در خانه عزاداران و داغدیدگان به اصطلاح محلی برنج خیس نمی شد و دودی از آشپزخانه آنها متصاعد نمی گردید .
باری غرض اینست كه چون اینگونه عزاداری برای مردگان مورد توجه سكنه سایر مناطق ایران قرار گرفته ، لذا به كسانیكه با وجود زندگی مرفه و سعادتمند باز هم ناسپاسی كنند در لفافه هزل یا جد گویند مرگ می خواهی برو گیلان .
کاربرد ضرب المثل مرگ می خواهی برو گیلان
از این ضرب المثل هنگامی استفاده می شود كه شخصی از لحاظ تامین و تدارك زندگی كاملاً آسوده خاطر باشد و هیچگونه نقص یا نقصیه ای در امور مادی یا معنوی احساس نكند و در چنین موقع اگر باز هم شكر نعمت نگوید و حس زیاده طلبی خود را نتواند اقناع و ارضاء كند ، دوستان از باب طنز یا تعریض می گویند .