نام : مهانداس کارامچاند (مهاتما)
نام خانوادگی : گاندی
تولد - وفات : 2 اکتبر 1869 – 30 ژانویه 1948
تحصیلات : مدرک حقوق
سمت فعلی : وی در قید حیات نمی باشد
«مهاتما گاندی» در سال 1869 میلادی در یک خانواده هندو در گجرات هند متولد شد. گاندی در آغوش مادری فداکار رشد کرد و از تأثیرات جائین گجرات، رنگ و شکل گرفت. او از همان سنین کودکی با مرام آسیب نرساندن به موجودات زنده خو گرفت و به گیاهخواری، روزهداری (برای خودسازی و خالص نمودن خویش) و زندگی توأم با گذشت اعضای فِرق و مذاهب مختلف کوشش ورزید. خانواده او از طبقه «وایشا» یا تجار هندی بودند.
او در لندن بود که در زمینه حقوق آموزش دید و در ژوئن 1891 که 22 سال داشت، به سمت وکالت پذیرفته شد. پس از دو سال نامعلوم در هند که نتوانست وکالت موفقی را آغاز کند، او در سال 1893 به نمایندگی از یک تاجر هندی در یک دعوی قضایی به آفریقای جنوبی رفت.
در ماه مه 1883 میلادی درحالیکه 13 سال داشت با دختری همسن خود ازدواج کرد؛ والدینش هر دو آنها را اداره میکردند.
کاستوریا در سال 1904 به صحنه سیاسی وارد شد. او که همسر رهبر استقلال هند و همراه او بود، در نزد هندیها به «ما» یعنی مادر شهرت یافت. کاستوریا به برخوردهای خشونتآمیزی که در آفریقای جنوبی رخ داد، اعتراض کرد؛ دستگیر شد و سرانجام در سال 1944 در زندان پونا درگذشت.
مهاتما و کاستوریا گاندی چهار فرزند به نامهای هاریلال، مانیلال، ردماس و دوداس داشتند.
گاندی در سال 1921 رهبری کنگره ملی هند را به عهده گرفت و جنبشهای سراسری کاهش فقر، گسترش حقوق زنان، ایجاد دوستی مذهبی و قومی، پایان دادن به نجسها، و مهمتر از همه، دستیابی به خودمختاری را رهبری کرد. او شروع به زندگی در یک جامعه مسکونی خودکفا، خوردن غذای ساده و گرفتن روزههای طولانی بهعنوان روشی هم برای دروننگری و هم اعتراض سیاسی کرد. گاندی با آوردن ملیگرایی ضد استعماری، مردم هند را در به چالش کشیدن مالیات بر نمک تحمیلشده از سوی بریتانیا با رژه نمک به طول 400 کیلومتر در سال 1930 و در فراخوان برای بریتانیاییها بهمنظور ترک هند در سال 1942 رهبری کرد. او بارها و سالها هم در آفریقای جنوبی و هم در هند زندانی شد.
در آوریل 1893، گاندی 23 ساله، به عنوان وکیل پسر عموی عبدالله راهی آفریقای جنوبی شد. وی 21 سال را در آفریقای جنوبی گذراند و در آنجا دیدگاههای سیاسی و اخلاقی خود را رشد داد.
بلافاصله پس از ورود به آفریقای جنوبی، گاندی به دلیل رنگ پوستش و سنتهای نهادینه شده، مانند همه رنگین پوستان با تبعیض روبرو شد. به او اجازه نشستن با مسافران اروپایی در روی صحنه را ندادند و به او گفتند که در نزدیکی راننده روی زمین بنشیند، اما وقتی او امتناع کرد، او را کتک زدند. در جای دیگر او را بابت این که جرئت کرده بود در نزدیکی خانه ای قدم بزند با لگد به جوب آب انداختند، در نمونهای دیگر پس از امتناع از ترک واگن فرست کلس، او را از قطار در پیترماریتسبرگ بیرون انداختند.او در ایستگاه قطار نشست، تمام شب لرزید و در فکر اینکه آیا باید به هند برگردد یا برای حقوق خود اعتراض کند غرق شد. او اعتراض را انتخاب کرد و روز بعد اجازه سوار شدن به قطار را گرفت.
به گفته هرمان، وقتی گاندی به آفریقای جنوبی رسید، او خود را «اول بریتانیایی، و دوم هندی» تصور کرد. با این حال، پیشداوری که گاندی نسبت به خود و همنوعان هندیاش از مردم انگلیس تجربه و مشاهده کرد، او را به شدت آزار داد. وی چنین چیزی را حقارتبار میدید و تلاش میکرد تا بفهمد که چگونه برخی از مردم میتوانند برای چنین رفتارهای غیرانسانی احساس افتخار یا برتری یا لذت کنند. گاندی شروع به زیر سؤال بردن وضعیت مردم خود در امپراتوری انگلیس کرد.
گاندی برای وحدت میان مسلمانان و هندوهای کشورش یک ماه روزه گرفت و در رژهٔ نمک از 12 مارس تا 6 آوریل 1930 به همراه چند صد هزار نفر هندی 400 کیلومتر از احمدآباد تا ساحل داندی راه پیمود تا از آب دریا نمک بگیرد و با این عمل قانون مالیات نمک را بیاعتبار کرد. این مبارزه با دعوت هندیها برای تحریم کالاهای انگلیسی بود و با بازتاب جهانی روبرو شد و نهایتاً انگلیسیها مجبور به مذاکره شدند. هندیها با کمک گاندی در سال 1947 توانستند استقلال کشورشان را به دست آورند.
گاندی زندگی خویش را وقف آشکار ساختن حقیقت یا ساتیا کرد. او تلاش میکرد با یادگیری و درس گرفتن از اشتباهات خود و عملکرد خود به حقیقت دست یابد. وی شرح حال زندگی خویش را تحت عنوان «ماجرای تجربیات من با کشف حقیقت» نوشتهاست.
گاندی اعلام کرد که مهمترین نبرد او تلاشی بود که برای شکست شیاطین درونی ترسها و ناامنیهای خود به عمل آوردهاست. گاندی خلاصهای از اعتقادات خویش را درقالب «خداوند حقیقت است» مطرح نمود و بعدها دیدگاههای خویش را اصلاح کرد و بیان داشت که «حقیقت خداوند است». او فلسفه وجودی دین را در حقیقت و عشق و رمز موفقیت را در زدودن رفتارهای نادرست در هر دین و آیین میبیند و بر این نکته تأکید دارد که با محبت و عدم خشونت باید در پی اصلاح اجتماعی بود؛ لذا همواره تأکید میکرد تا راه بدون خشونت سبب تسلیم افراد صاحب قدرت در مقابل قدرتمندتر از خود نشود، باید این راه را برگزید اما اگر با خشونت بتوانند مقابل این وضعیت بایستند و تنها راه احقاق حق خشونت باشد بی هیچ تأملی باید سلاح برداشت، من هرگز نمیپسندم که افراد شجاع بخاطر رعایت اصل عدم خشونت دربرابر نفوذ نیروهای ترسوی بد شاه فان تسلیم شوند و از آنها بترسند که مبادا خشونت ایجاد گردد. شجاعت فقط در خوب تیراندازی کردن خلاصه نمیشود بلکه جلوگیری از مرگ و آماده سینه سپر کردن دربرابر گلوله دشمن هر دو از ابعاد شجاعت هستند. در واقع در مکتب گاندی، خشونت پرهیزی نشانه شجاعت و شهامت است.
مفهوم عدم خشونت (آهیما) و عدم مقاومت در تفکر مذهبی هندی تاریخی کهن دارد و در مضامین مذهبی هندو بودایی، جین، یهود و مسیحی و زرتشتی به کرات دیده میشود.
گاندی در اجرای اصول مورد نظر خود هرگز از مسیر منطق خارج نشد. در سال 1940 که حمله آلمان نازی به جزایر بریتانیایی اجتناب ناپذیر به نظر میرسید گاندی خطاب به مردم بریتانیا پیامی تحت عنوان عدم خشونت در جنگ و صلح چنین گفت:
«دوست دارم اسلحه را زمین بگذارید چرا که کمکی برای حفظ جان و انسانیت شما نمیکند. با سلاح برداشتن و وارد جنگ شدن هیتلر و موسولینیها را دعوت میکنید تا وارد کشور شما شوند و داشتههایتان را به یغما ببرند. اگر این آقایان محترم تصمیم بگیرند کشورتان را اشغال نمایند آنها را پس میزنید. اگر شما را در بیطرفی خود رها نکردند آنگاه زن و مرد و کودک از خاک خود دفاع خواهید کرد و اجازه نخواهید داد به اهداف خود برسند.»
گاندی در دوران کودکی گوشت خوردن را تجربه کرد. چرا که اولاً فردی کنجکاو بود و ثانیاً دوست صمیمی وی شیخ مهتاب او را به خوردن گوشت ترغیب میکرد.
گاندی پیش از رفتن به لندن برای ادامه تحصیل به مادرش، پوتلی بایی، و عمویش، بچارجی سوامی، قول داد که در لندن لب به گوشت نزند، الکل مصرف نکند و درگیر بی بند وباری جنسی نشود. او به امساک خویش پایبند ماند و به جای تلاش برای تعیین نوع خوراک به ارائه فلسفهای همت گماشت که در طول زندگی آن را مبنای امور خود قرار دهد. وقتی به سن میانسالی رسید یک خام خوار تمام عیار بود.
گاندی در سن 36 سالگی از روابط جنسی کلاً دست برداشت و در حالیکه زن داشت از نزدیکی با وی امساک کرد. این ایده به شدت متأثر از فلسفه برهمایی و آیین روحی و عملی پاکسازی درونی بود که عمدتاً نیز با پرهیز جنسی همراه بود. گاندی آیین برهمایی را ابزاری برای نزدیکی به خداوند و شرط اولیه خودشناسی میانگاشت درشرح حال او اشاره شد که کوشش زیادی برای مبارزه با شهوات وغیرت داشته که مورد اخیر از غیرت به عروس دوران کودکی(کاستوربا) دروی شکل گرفته بود. او امساک جنسی را یک الزام مشخص میانگاشت و آن را ابزاری برای عشق ورزیدن ونه شهوت رانی میدانست. از دید گاندی آیین برهما به منزله کنترل حواس از طریق تفکر، کلام و عمل بود.
گاندی مجدانه بر این باور پافشاری میکرد که فردی که به جامعه خدمت میکند باید زندگی سادهای داشته باشد و این سادهزیستی را در آیین برهمایی جاری میانگاشت. او با رد زندگی به شیوه غربی روند سادهزیستی را در آفریقای جنوبی در پیش گرفت و از آن بهعنوان تلاش برای رسیدن به نقطهٔ صفر یاد میکرد و بدین ترتیب هم در هزینههای غیرضروری صرفهجویی میکرد و هم سادهزیستی را دنبال مینمود. او حتی لباسهایش را خودش میشست. در یک مورد او هدایایی را که به خاطر خدماتش به جامعه به وی اهدا شده بود، باز پس داد.
گاندی یک هندو بود و تمام عمر بر این آیین استوار ماند و بسیاری از اصول خویش را از هندو اقتباس نمود. به عنوان یک هندوی عامی معتقد بود همه ادیان برابرند و در برابر تلاشهایی که برای تغییر دین وی به عمل آمد مقاومت نشان داد؛ او شدیداً به خدا اعتقاد داشت و لذا به مطالعه تمام ادیان کوشش ورزید. در مورد هندوئیسم چنین میگوید:
«تا آنجا که به من مربوط میشود هندوئیسم روح مرا ارضا میکند و وجود مرا سیراب مینماید. هرگاه تردید و ناامیدی درمن قوت میگیرد و هیچ پرتو امیدی را در افق پیش روی خود مشاهده نمیکنم به باگاوادگیتا رجوع میکنم و سطری از آن را پیدا میکنم که به من آرامش دهد. بلافاصله لبخند بر لبانم نقش میبندد و اندوه وغم را به فراموشی میسپارم. زندگی من مملو از تراژدی بود واگر تعالیم این کتاب نبود شاید خیلی زود از پا میافتادم.»
گاندی معتقد بود که اساس و شالوده هر دین را حقیقت وعشق تشکیل میدهد (محبت، عدم خشونت یا همان ترکیب حکم طلایی) او هرگونه تعصب کور و گم بودن رفتارهای نادرست در هر دین و آیینی را زیرسوال میبرد و به طرز خستگی ناپذیری در پی اصلاح اجتماعی برمیآمد.
گاندی چندین بار هدف سو قصد قرار گرفت که آخرین مورد آن موفق بود. در 9 بهمن 1326 ناتورام قادسی با شلیک سه گلوله به قفسه سینه، وی را که در سن هفتاد و نه سالگی و در میان جمعیت عازم محل عبادت بود، از پای درآورد.
چرا ترس از مرگ و مویه بر آن؟
خدا آن گونه که من میفهمم
نیایش
همه مردم برابرند
مهاتما گاندی در قید حیات نمی باشد.
گاندی در قید حیات نبوده و در اینستاگرام صفحه رسمی ندارد.