فارن افرز به تازگی مقالهای با عنوان «حامیان جدید ایران: چرا روسیه و چین حمایت خود را از ایران افزایش دادهاند؟» منتشر کرده که در رسانههای ما هم بازخورد زیادی داشته من بخشهای مهم این مقاله رو مینویسم و در انتها میگم چرا در تحلیل اینگونه یادداشتها باید خیلی دقت کرد:
"بعد از جنگ سرد، زمانی که قدرت آمریکا تا حد زیادی بدون رقیب بود. اروپاییها برای تجارت با ایران تمایل داشتند اما سرمایهگذاری آنها حتی در حوزه نفت همیشه با تعلل همراه بود چین و روسیه برای مراوده تجاری با ایران اشتیاق بیشتری داشتند. اما به اندازه تهران نسبت به واشنگتن خصومت نداشتند. در واقع مسکو و پکن نگران بودند آمریکا که در اوج قدرت خود بود، به دشمن آنها بدل شود. اوضاع در 15سال اخیر تغییر کرده همزمان با افول قدرت و نفوذ آمریکا، چین و روسیه احساس کردند میتوانند نظم لیبرال بینالمللی را به چالش بکشند.
آنها مرتب از مقامات ایران استقبال کرده و حمایت گسترده تر اقتصادی و نظامی را به تهران پیشهاد داده اند. گرچه این کمک ها، شروط و محدودیت هایی دارد اما تهران از آنها بهره زیادی برده است. چین، تجارتِ مقاوم در برابر تحریم های آمریکا و همچنین دسترسی ساده تر به فناوری های پیشرفته را در اختیار ایران گذاشته است. در نتیجه، رژیم روحانیون دیگر از فروپاشی اقتصادی واهمه ای ندارد. در همین زمان، روسیه نیز به مدرن شدن نیروهای مسلح ایران کمک کرده است.
حکومت دین سالار ایران، به مدد این همپیمانان جدید میتواند هر زمان که بخواهد، ساختن بمب اتمی را پیش ببرد؛ همچنین به لطف حمایت آنها، حکومت در تهران بیش از هر زمان دیگری احساس قدرت و امنیت می کند. بایدن زمانی که روی کار آمد از این غافل بود که با توجه به شراکتهای فزاینده ایران و چشمانداز ژیوپلیتیکی وسیعتر، دوران مهار تسلیحاتی ایران به پایان رسیده است.
بایدن ابتدا از دستیابی به توافقی «طولانیتر و قویتر» با تهران سخن گفت، اما سپس به گفتگوهای بی قاعده ای تن داد که در آن مذاکره کنندگان آمریکایی توافق کردند هرگز با همتایان ایرانی خود دیدار نداشته باشند. بایدن تلاش کرد رژیم روحانیون را با پیشنهاد (واگذاری) امتیازهای تجاری و نادیده گرفتن سوالات آژانس بین المللی انرژی اتمی درباره فعالیت های نابجای رژیم وسوسه کند، درست همان طور که اوباما برای برجام چنین کاری کرده بود.
بنابراین بایدن نباید شگفت زده شده باشد که رژیم روحانیون این بار نیز همان واکنشی را نشان داد که در زمان اوباما نشان داده بود: گسترش چشمگیر برنامه هسته ای. امروز، جمهوری اسلامی در مقایسه با «یکسال» پیش، روحیه ای پیروزمندانه دارد. جمهوریِ (آیت الله) خامنه ای برابر تحریم ها و اعتراض های داخلی دوام آورده است. تهران با یاری قدرت های بزرگِ متحد خود، ثبات را به اقتصادش بازگردانده و مجددا قابلیت های دفاعی آن را تقویت کرده است. بمب اتم نیز دور از دسترس نیست.
زمانی که رهبر معظم (ایران) تصمیم بگیرد از این آستانه {هسته ای شدن} عبور کند، نمیتوان چندان امیدوار بود اسرائیل یا آمریکا تصمیم داشته باشند با توسل به زور مانع این کار شوند. (آیتالله) خامنه ای کاری را انجام داده که (آیت الله) خمینی نتوانست انجام دهد. او بقای انقلاب را در برابر دشمن اصلی آن آمریکا تضمین خواهد کرد. او خاورمیانه را به منطقه ای تبدیل خواهد کرد که در آن، ایران پس از 44 سال تلاش به «قدرت مسلط» تبدیل خواهد شد."
اما چرا این مقاله بسیار مهم است و چرا باید در تحلیل آن با احتیاط و به دور از هیجانزدگی رسانهای تحلیل کرد. نخست آنکه نویسندگان این مقاله «ری تکیه»، کارمند سابق وزارت خارجه آمریکا و «رائول مارک گرشت»، افسر سابق سازمان سیا است؛ هر دو با مواضع شدیدِ ضد ایرانی. این دو نفر پیشتر هم یادداشت هایی درباره قدرت جمهوزی اسلامی و به صورت مشخص موفقیتِ سیاست های رهبر معظم انقلاب نوشتهاند.
اینکه این دو نفر با هم این یادداشت را نوشتند بیانگر دو نکته مهم است: نخست آنکه به واقع مولفههای قدرت تغییر کرده و آنها به این موضوع آگاهند و اذعان میکنند. جهان امروز، جهان پسا جنگ سرد نیست و تردیدی در آن نیست. نظم جهانی در حال تغییرات جدی است اما آمریکا هم طبیعتا آرام نمینشیند و اتفاقا چنین یادداشت هایی هم در همین راستاست؛ چطور؟ با مدیریت ادراک و افکار عمومی چنین یادداشتهای سبب افزایش ایرانهراسی در جامعه جهانی میشود.
یک بار دیگر یادداشت را با ذهن غیرایرانی بخوانید و کلیدواژهها را ببینید مقایسه ایرانِ امروز با یک سال قبل (تصویر ایران در رسانههای جریان اصلی در این یک سال چه بوده؟) و هشدار که امروز ایران احساس پیروزی دارد بعد هم موضوع توان ایران برای ساخت بمب اتم هر لحظه که بخواهد.
این یادداشت و امثال آن در واقع با وجود آنکه بخشی از واقعیت (افزایش قدرت ایران در منطقه و تغییر نظم جهانی) را بازگو میکند اما با هدف هشدار و حساس کردنِ تصمیمگیران و همچنین افکار عمومی دنیا برای افزایش فشار علیه ایران و توجیه این فشار است. به تاریخ اغلب یادداشتهای ایران افراد و امثال آنان نگاه کنید و بعد ببینید مدتی پس از آن چه اتفاقاتی در ایران رخ داده است. کار بسیار سختی است، میدانم اما این موضوع نشان میدهد در ساخت تصویر صحیح از ایران در افکار عمومی دنیا ناتوان بودهایم و باید بیش از پیش آن را حدی بگیریم.