زکریّا یا زَکَریا (عبری: זְכַרְיָה)، به معنی «یهوه به یاد آورد» است. زکریا از کاهنان گروه ابیا، در دوران پادشاهی هیرودیس و از کاهنان معبد سلیمان در اورشلیم بود. مسیحیان و مسلمانان معتقد به پیامبری زکریا هستند امّا یهودیان پیامبری او را انکار می کنند. نام زکریا در انجیل لوقا و انجیل های غنوصی و نیز قرآن در سوره های آل عمران و أنعام و مریم و أنبیاء ذکر شده است.
زندگی زَکَریا
زکریا خواهر زادهٔ همسرش، مریم دختر عمران را تحت کفالت گرفت. بنا به روایت قرآن، بر سر کفالت مریم بین کاهنان نزاع شد و قلم ها را بر آب افکندند. قلم زکریا بر آب ماند و قلم دیگر کاهنان به زیر آب فرورفت. زکریا خانه ای در بلندترین جای معبد، برای مریم ساخت و همواره او را تحت نظر داشت. بنا بر قرآن، یک بار وقتی زکریا بر محراب عبادت مریم وارد شد نزد او میوه هایی به غیرفصل یافت و چون می دانست که کسی برای مریم میوه نمی آورد، گمان کرد که این میوهها میوه های دنیایی نیستند. هر چقدر تفحص کرد، نتوانست بفهمد این میوه ها از کجاست. وقتی از مریم پرسید این ها از کجا برای تو آمده است، مریم پاسخ گفت: «این از رحمت پروردگار من است، او به هر کس که بخواهد بی حساب روزی می بخشد» بر اساس روایت انجیل، زکریا با زنی از نسل هارون به نام الیزابت یا الیصابات ازدواج کرد. همسر زکرِیا نازا بود و زکریا که خود از نودسالگی گذشته بود، به عموزاده هایش در معبد سلیمان اعتماد نداشت. طبق روایات، یک بار وقتی نوبت زکریا بود که وارد قدس شده در آن جا خدمت کند، او نزد خداوند دعا کرد تا خداوند به وی جانشینی شایسته عطا کند که وارث او و خاندان یعقوب باشد. مسلمانان و مسیحیان، اعتقاد دارند، که جبرئیل فرشتهٔ وحی، بر او نازل شده، او را به فرزندی به اسم یحیی بشارت داد و به نشانهٔ این بشارت، زکریا تا سه روز نمی توانست سخن بگوید. زکریا از محراب عبادت خارج شد و نزد قوم خود آمد و به آنان فهماند که روز و شب تسبیح بگویند. بر اساس انجیل لوقا، وقتی خواستند فرزندش را به اسم خود او زکریا نام نهند، تخته ای خواست و روی آن اسم یحیی را نوشت که اسمی بی سابقه بود. بر اساس انجیل برنابا و برخی روایات اسلامی، زکریا در حادثهٔ قتل یحیی تعمید دهنده به فرمان هرود کشته شد.
سب حضرت زکریا
زکریا در زبان عبری به معنای کسی است که خدا او را یاد می کند. حضرت زکریا از نوادگان حضرت موسی بود. نسب وی را چنین ذکر کرده اند: زکریا بن برخیاء بن شو بن نحراییل بن سهلون بن ارسوابن شویل بن یعود بن موسی بن عمران. زکریا پسر برخیا از نسل لاوی پسر یعقوب نبی و از نوادگان دختری حضرت داود است. پدرش از احبار دوازده گانه ای بود که در بابِل زندانی بود و بعد از آزادی به فلسطین آمد.
زکریا در قرآن
به خصوص در سوره مریم در مورد زکریای نبی و تولد فرزندش یحیی نبی چنین آمده است: [این] یادی از رحمت پروردگار تو [درباره] بنده اش زکریاست. (به معنای کلمه زکریا دقت کنید) آن گاه که [زکریا] پروردگارش را آهسته ندا کرد. گفت: «پروردگارا، من استخوانم سست گردیده و [موی] سرم از پیری سپید گشته، و- ای پروردگار من- هرگز در دعای تو ناامید نبوده ام.» و من پس از خویشتن از بستگانم بیمناکم و زنم نازاست، پس از جانب خود ولیّ [و جانشینی] به من ببخش، که از من ارث برد و از خاندان یعقوب [نیز] ارث برد، و او را- ای پروردگار من- پسندیده گردان. ای زکریا، ما تو را به پسری- که نامش یحیی است- مژده می دهیم، که قبلًا همنامی برای او قرار نداده ایم. گفت: «پروردگارا، چگونه مرا پسری خواهد بود و حال آنکه زنم نازاست و من از سالخوردگی ناتوان شده ام؟»[فرشته] گفت: «[فرمان] چنین است. پروردگار تو گفته که این [کار] بر من آسان است، و تو را در حالی که چیزی نبودی قبلًا آفریده ام.»گفت: «پروردگارا، نشانه ای برای من قرار ده» فرمود: «نشانه تو این است که سه شبانه [روز] با اینکه سالمی با مردم سخن نمی گویی.» پس، از محراب بر قوم خویش درآمد و ایشان را آگاه گردانید که روز و شب به نیایش بپردازید. ای یحیی، کتاب [خدا] را به جد و جهد بگیر، و از کودکی به او نبوّت دادیم. و [نیز] از جانب خود، مهربانی و پاکی [به او دادیم] و تقواپیشه بود. و با پدر و مادر خود نیک رفتار بود و زورگویی نافرمان نبود. و درود بر او، روزی که زاده شد و روزی که می میرد و روزی که زنده برانگیخته می شود.
اعجاز حضرت زکریا
بنا به روایت قرآن، بر سر کفالت مریم بین کاهنان نزاع شد و قلم-ها را بر آب افکندند. قلم زکریا بر آب ماند و قلم دیگر کاهنان به زیر آب فرو رفت.
ازدواج زکریا
در میان بنی اسرائیل دو خواهر بر جسته و بزرگ زاده وجود داشتند، یکی به نام «حَنّه»(در بعضی از روایات او با نام «حنّانه» خوانده شده که مادر حضرت یحیی(ع)بود.) و دیگری به نام «اَشْیاع»، زکریا(ع) از اَشْیاع خواستگاری کرد، و عمران که یکی از راهبان و بزرگ بنی اسرائیل بود (و طبق نقلی از پیامبران بنی اسرائیل بود) از «حَنّه» خواستگاری نمود، سرانجام اشیاع همسر زکریا(ع) گردید، و حَنّه همسر عمران شد. به این ترتیب زکریا و عمران، دو شخصیت بزرگ بنی اسرائیل، با جناق همدیگر شدند، و علاوه بر رابطه مکتبی، رابطه خویشاوندی نیز پیدا کردند. چند سال از این ماجرا گذشت، عمران صاحب دختری به نام مریم شد، ولی زکریا(ع) دارای فرزند نشد، زیرا همسرش نازا بود.(منظور از این عمران غیر از عمران پدر موسی (ع)است، و میان آنها ۱۸۰ سال فاصله وجود داشت.
فرزند و جانشین حضرت زکریا
طبق روایات، زکریا با زنی از نسل هارون به نام الیزابت یا الیصابات ازدواج کرد. همسر زکرِیا نازای بود و زکریا خود از نودسالگی گذشته بود. یک بار وقتی نوبت زکریا بود که وارد قدس شده در آن جا خدمت کند، او نزد خداوند دعا کرد تا خداوند به وی جانشینی شایسته عطا کند که وارث او و خاندان یعقوب باشد.
شهادت جانسوز حضرت زکریا
هنگامی که حضرت مریم(ع) به قدرت الهی بدون شوهر باردار شد شیطان وسوسه گر به میان بنی اسرائیل رفت و این تهمت ناجوان مردانه و بسیار زشت را به مردم القاء کرد که اگر مریم(س) باردار شده، کار زکریا(ع) است. همین تهمت نا جوان مردانه باعث شد که عدّه ای از اشرار تصمیم گرفتند حضرت زکریا را به قتل برسانند. و از بعضی از تواریخ استفاده می شود که: طاغوت عصر زکریّا، حضرت یحیی (ع) پسر زکریّا(ع) را به خاطر نهی از منکری که نموده بود، کشت زکریّا از قتل یحیی با خبر شد، خود احساس خطر کرد، چرا که طاغوت می خواست او را نیز بکشد، زکریّا گریخت و به بوستانی که در نزدیک مسجد بیت المقدس بود وارد شد و در آن جا تنه درختی باز شد و به زکریّا پناه داد، و سرانجام با راهنمایی ابلیس، مأموران طاغوت آمدند و آن درخت را قطعه قطعه نموده و در نتیجه حضرت زکریّا با وضع دلخراشی به شهادت رسید. بنابراین علت قتل زکریّا، تهمت مذکور نبوده است.) به همین منظور به سوی او هجوم بردند. او از دست آنها گریخت. در بیابان به نزدیک درختی رسید. آن درخت به زبان آمد و گفت: «ای پیامبر خدا! نزد من بیا.» زکریا کنار آن درخت رفت، درخت شکافته شد، زکریا به داخل تنه درخت رفت، سپس تنه درخت به هم پیوست و به این ترتیب آن درخت به زکریا(ع) پناه داد. ابلیس به آن جا رسید و گوشه ای از عبای زکریا(ع) را گرفت و در بیرون درخت نگه داشت، سپس دید گروهی در جستجوی کسی هستند، از آنها پرسید در جستجوی چه کسی هستید؟ گفتند: در جستجوی زکریا(ع) هستیم. ابلیس گفت: او کنار این درخت آمد و جادو کرد، بر اثر سحر و جادوی او تنه این درخت شکافته شده او به درون این درخت رفت. نشانه اش همین قسمت عبای او است که در بیرون درخت مانده است. آنها تبر تهیه کردند و هم چنین ارّه آوردند و آن درخت را قطع کرده سپس با ارّه قطعه قطعه کردند، به این ترتیب حضرت زکریا (ع) مظلومانه در میان آن درخت در سن صد و پانزده سالگی به شهادت رسید. خداوند بر آن سنگ دلان جاهل غضب کرد، بد ترین خلق خود را بر آنها مسلّط نمود، که انتقام خون حضرت زکریا(ع) را از آنها گرفت. پس از شهادت زکریا(ع) خداوند فرشتگان را کنار پیکر مطهر او فرستاد. آنها آمدند و بدن زکریا(ع) را غسل دادند و کفن کردند، و سه روز پشت سر هم آمدند و نماز بر آن خواندند، سپس او را به خاک سپردند. مرقد او در داخل شبستان مسجد جامع الکبیر حلب و در سمت چپ محراب واقع شده است، قبر او داخل ایوانی به وسیله ضریح محصور شده و در آن تابوتی چوبین با پوشش سبز دیده می شود.