به گزارش سرویس جامعه ساعد نیوز، ویدیویی که مشاهده کردید داستان عشق شیخ صنعان بو به دختر مسیحی کم سن و سال، به زبان ساده. این داستان در منطق الطیر عطار بصورت شعر سروده شده ولی آنچه در ویدیو شنیدید متن ساده و قصه مانند این اثر ارزشمند پارسی بود.
داستان شیخ صنعان و دختر ترسا، از جمله داستان های عرفانی است که حتی شرح هایی هم بر آن نوشته شده است. اما اصل داستان از این قرار است که :
شیخ صنعان چند شب پیاپی در خواب می بیند که از مکه به روم رفته و بر بتی، مدام سجده می کند. پس از تکرار این خواب در شبهای متوالی، او پی می برد که مانعی در سر راه سلوکش پیش آمده و زمان سختی و دشواری فرا رسیده است. و لذا تصمیم می گیرد تا به ندای درون گوش داده و به دیار روم سفر کند. جمع کثیری از مریدان وی(به روایت عطار،400 مرید)، نیز همراه وی راهی دیار روم می شوند.
در آن دیار، شیخ روزها بر گرد شهر می گشته تا سرانجام روزی نظرش بر دختری ترسا، و بسیار زیبا افتاده و عاشق او می شود. عشق دختر ترسا، عقل شیخ را می برد؛ شیخ، ایمان می دهد و ترسایی می خرد.
شیخ مقیم کوی یار می شود و همنشین سگان کوی؛ و پند و نصیحت یاران را نیز به هیچ می گیرد.
دختر ترسا از عشق شیخ آگاه می شود و پس از آنکه در مقام معشوق، ناز کرده و شیخ را به سبب عشقش سرزنش و تحقیر می کند، سرانجام در برابر نیاز شیخ، 4 شرط برای وصال قرار می دهد: سجده بر بت، خمر نوشی، ترک مسلمانی و سوزاندن قرآن.
شیخ عاشق، نوشیدن خمر را می پذیرد و آن سه دیگر را، نه. اما پس از نوشیدن خمر و در حال مستی، سه شرط دیگر را نیز اجابت می کند و زنار می بندد.
کابین دختر گران است و شیخ مفلس از پس آن بر نمی آید؛ ولی دل دختر به حالش سوخته و به جای سیم و زر، یک سال خوکبانی را بر شیخ وظیفه می کند و شیخ به مدت یکسال خوکبانی دختر را اختیار می کند.
یاران که تحمل این خفت و رسوایی را نداشتند، سرانجام شیخ خود را رها می کنند و به حجاز برمی گردند و گزارش اعمال او را به مریدی (از یاران خاص شیخ) که هنگام سفر روم غایب بود می دهند. او آنها را سرزنش می کند که چرا شیخ خود را در چنان حالی رها کرده اند و به همراه سایر مریدان به روم باز می گردند و معتکف می شوند و 40 شب به دعا پرداخته و با تضرع و زاری از خدا طلب نجات شیخ را می کنند. در شب چهلم، سرانجام مرید باوفای شیخ، پیامبر اسلام (ص) را در خواب می بیند که به او بشارت رهایی شیخ را می دهد.
او همراه با مریدان عازم دیدار شیخ می شوند و شیخ را می بینند که زنـّار بریده و از نو مسلمان شده و توبه کرده است. و همراه با شیخ به سوی حجاز باز می گردند.
اما دختر ترسا که زمانی ایمان شیخ را زائل کرده بود، شب هنگام در خواب می بیند که او را به سوی شیخ می خوانند که دین او اختیار کند. احوالش دگرگون می شود و دلداده و سرگشته، دیوانه وار، سر به بیابان، در پی شیخ می گذارد.
شیخ باز می گردد و دختر را آشفته و مشتاق می یابد؛ دختر به دست او اسلام می آورد و چون طاقت فراق از حق را نداشته، در دامان شیخ، جان بر سر ایمان خود می نهد.
اما نکته هایی که می توان از این داستان به دست آورد:
1- گاهی فرد و لو اینکه در مراتب سیر و سلوک به جاهایی هم رسیده باشد ولی باز هم احتمال لغزش در وی هست و نقاط ضعفی دارد که در شرایط امتحان این نقاط ضعف خود را نشان می دهد کما اینکه در داستان شیخ صنعان وی با وجود اینکه دارای مریدان و شاگردانی بوده ولی یک نقطه ضعفی داشته که در سفر وی به روم و دیدن آن دختر زیبا رو ، این ضعف خود را نشان داده و موجب لغزش شیخ می گردد
2- در هیچ حالتی از هدایت و نجات کسی نباید نا امید شد برخلاف دیگر شاگردان شیخ که دیگر احتمال توبه و بازگشت وی را غیر ممکن می دانستند اما شیخ باز هم از این ورطه خلاص شده و توبه نمود.
3- در حالی که شیخ خمر نوشی را ساده تر از سوزاندن قرآن و سجده بر بت و ترک مسلمانی می داند اما با ارتکاب آن، آن سه گناه دیگر نیز برای وی اتفاق می افتد چرا که وقتی انسان عقل خود را از دست داد دیگر توقع هر عمل نادرستی از وی می رود.
4- انسان اگر در رسیدن به خواسته های خود، رضایت خداوند را در نظر بگیرد، خداوند ،مطلوب وی را از راه صحیح به وی می رساند. کما اینکه شیخ بعد از اینه توبه کرد و بازگشت این بار خداوند ، آن دختر را شیفته شیخ و مرام او کرد. در حالیکه وقتی شیخ ار راه نادرست خواست به مطلوب خود برسد آن دختر با تحقیر وی، وصالش را برای شیخ فراهم کرد و خودش علاقه قلبی ای به شیخ نداشت.