اسحاق (به عبری: יִצְחָק) از شخصیت های سفر پیدایش در تنخ است. او یکی از سه پدر بنی اسرائیل و یکی از شخصیت های مهم ادیان ابراهیمی، از جمله یهودیت، مسیحیت و اسلام، است. اسحاق فرزند ابراهیم و ساره، پدر یعقوب و پدربزرگ اسباط اسرائیل بود. به گفته سفر پیدایش، او حدوداً اوایل هزاره دوم قبل از میلاد زیست، اما داستان حاوی اطلاعاتی است که نشان می دهد این قصه نمی تواند قبل از اواخر هزاره دوم قبل از میلاد شکل گرفته باشد. به روایت سفر پیدایش، الوهیم به ابراهیم و ساره وعده فرزندی داده بود و این فرزند بعد از گذشت سال ها، زمانی که ابراهیم و ساره به ترتیب ۱۰۰ و ۹۰ ساله بودند، متولد شد و همان طور که الوهیم گفته بود، نامش را اسحاق گذاشتند. اسحاق، مطابق عهد ابراهیم و الوهیم، هشت روز بعد از تولد ختنه شد. سپس برای اینکه او تنها وارث ابراهیم باشد، اسماعیل و مادرش از خانه رانده شدند. در زمان جوانی اسحاق، ابراهیم او را به کوه موریا برد تا قربانی کند اما در آخرین لحظه فرشته ای از جانب خدا مانع شد. وقتی که اسحاق چهل ساله شد، ابراهیم خدمتکار خود را به بین النهرین فرستاد تا از خانواده برادرزاده اش برای او زنی پیدا کند که حاصل آن ازدواج اسحاق با ربه کا بود. این دو در آغاز صاحب فرزندی نشدند، اما بعد از دعای اسحاق به درگاه خدا، ربه کا باردار شد و عیسو و یعقوب را زایید. اسحاق در پیری نابینا شد. او قصد داشت به پسر بزرگش عیسو برکت دهد اما یعقوب به پدرش نیرنگ زد و برکت برادر خود را دزدید. سپس اسحاق یعقوب را نزد دایی اش لابان در بین النهرین فرستاد تا از خانواده مادرش زنی بگیرد. بیست سال بعد یعقوب به خانه بازگشت و با همکاری برادرش عیسو پدر خود را که در ۱۸۰ سالگی مرده بود، دفن کرد. اسحاق میان شه پدران بیشترین طول عمر را داراست. او تنها شه پدری است که نامش تغییر نکرد و از کنعان خارج نشد. قربانی شدن اسحاق می تواند قصه ای نمادین از کنار گذاشته شدن سنت قربانی کردن فرزند توسط بنی اسرائیل باشد؛ شاهدی نیست که به طور مستقیم و به صراحت وجود این سنت در اسرائیل باستان را تأیید کند اما برخی از مورخان اعتقاد دارند تا پیش از اصلاحات دینی شاه یوشیا در مملکت یهودا در قرن هفتم قبل از میلاد، چنین سنتی به واقع در دین بنی اسرائیل وجود داشته و آنان نوزادان خود را به یهوه یا مولوخ، دو خدا که پرستششان در کنعان باستان رایج بوده، تقدیم می کرده اند. این قصه در قرآن نیز بازگو شده اما نویسنده قرآن نام پسر قربانی را مشخص نکرده و اغلب مسلمانان او را اسماعیل می دانند که به نظر می رسد در این مسئله رقابت اعراب و یهودیان دخیل بوده است؛ البته افرادی چون طبری اسحاق را ذبیح دانسته اند. هیچ اثری از اسحاق در آثار باستانی نیست و هیچ منبع مستقلی موجودیت این شخصیت را تأیید نکرده است؛ تاریخ دانان اسحاق را شخصیتی افسانه ای یا شخصیتی که از دوران زندگی عشایری یا نیمه عشایری در خاطر بنی اسرائیل باقی مانده، می دانند. شخصیت های موجود در داستان او در واقع هر کدام نماینده اجداد فرضی مردمانی هستند که اسرائیلیان با آن ها آشنا بودند. سرگذشت اسحاق از ترکیب داستان های عامیانه کوتاه و چندخطی به وجود آمده و همچنین میان زمان شکل گیری داستان ها و مکتوب شدن آن ها قرن ها فاصله وجود داشته است. داستان های اسحاق، یعقوب و ابراهیم در آغاز با یکدیگر ارتباطی نداشته اند و آن ها را با هدف ایجاد خانواده ای برکت یافته که جد ملت اسرائیل است، با هم ترکیب کرده اند.
نام حضرت اسحاق
اسحاق معرب نام عبری יִצְחָק به معنای «او می خندد/خواهد خندید» و از ریشه سامی سحق (به معنای خندیدن) است. در متون اوگاریتی قرن سیزدهم قبل از میلاد آثاری دربارهٔ لبخند خیرخواهانه ال، خدای بزرگ کنعانیان، کشف شده و اسحاق شاید مخفف یسحاق ئیل به معنای «ال می خندد» باشد، همان طور که اسماعیل (یشمائیل) هم به معنای «ال می شنود» است و خنده ال در متون اوگاریتی نیز از این نظریه پشتیبانی می کند. به هر صورت، فعل سحق به شخص (پدر یا پسر) اشاره ندارد و دربارهٔ یک خداست. با این حال، سفر پیدایش این خنده را به ال منسوب نمی کند؛ بلکه به ابراهیم و ساره، پدر و مادر اسحاق، نسبت می دهد. طبق روایت تنخ، وقتی الوهیم به ابراهیم خبر داد سرانجام فرزندی خواهد داشت، او روی صورت افتاد و خندید زیرا ساره سن باروری را پشت سر گذشته بود و خود نیز سن بالایی داشت. بعداً، ساره وقتی شنید سه پیام آور وعده خود را تجدید می کنند، به همان دلیل از درون خندید. با این حال، او زمانی که الوهیم از ابراهیم در این مورد سؤال کرد، خنده خود را منکر شد.
دین و آئین حضرت اسحاق
دین و شریعت اسحاق نبی همان دین حضرت ابراهیم یعنی اسلام ذکر شده که قرآن می فرماید:« وَ وَصَّی بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَ یعْقُوبُ یابَنِی إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی لَکمُ الدِّینَ فَلَاتَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ« و ابراهیم و یعقوب( در آخرین لحظات عمر،) فرزندان خود را به این آئین، وصیت کردند؛( و هر کدام به فرزندان خود گفتند:) فرزندان من! خداوند این آئین پاک را براي شما ممتاز است؛ و شما، جز به آئین اسلام(= تسلیم در برابر فرمان خد) از دنیا نروید!» مراد از" بَنِیهِ" چهار نفر هستند که عبارتند از:اسماعیل، اسحاق، مدین و مداین. و منظور از" وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ" همان خلوص در توحید، پرستش و تواضع قلب و جوارح براي خداوند است. آنقدر که هنگامی که حضرت یعقوب( ع) در آخرین لحظات عمر شریفش از فرزندان خود پرسید:« بعد از من، چه چیز را می پرستید؟ گفتند:خدای تو و خدای پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا را، و ما در برابر وی تسلیم هستیم.» پس دین اسحاق همان دین پدرش ابراهیم بود که به دین حنیف تعبیر شده است. مذهبی که مبنای آن بر توحید بنا شده و به هرگونه شرک و پرستش غیر خدا دست رد ميزند و براي بشریت ضروری و نعمت بزرگ الهي لحاظ ميشود.
پیامبری اسحاق
اسحاق بعد از وفات برادرش اسماعیل، در نبوت جانشین وی شد و بعد از وی تمامی پیامبران از نسل اسحاق بودند؛ به غیر حضرت محمد که از نسل اسماعیل بوده است. در قرآن، ۸ آیه مستقیم یا غیرمستقیم اشاره به نبوت اسحاق دارد؛ من جمله در مورد نبوت اسحاق، نزول کتاب آسمانی بر فرزندان وی، اعطای شریعت به اسحاق، نزول وحی بر وی، امر به اطاعت از وی، و اشاره به امامت اسحاق. در این آیات دین و شریعت اسحاق همان دین پدرش ابراهیم یعنی دین حنیف بوده که مبنای آن بر توحید بنا شده است. در قرآن هفده بار سخن از اسحاق ـ (ع) ـ به میان آمده، و وی را بعنوان عبد صالح خدا، پیغمبر برتر، دارای روش ارجمند یاد شده است، برنامه وی همان برنامه پدرش ابراهیم ـ (ع) ـ بود، حضرت یوسف ـ (ع) ـ در زندان، برنامه خود را طبق اطاعت از آئین پدرانش دانسته و می گوید:« و اتبعت مله آبائی إبراهیم و إسحاق و یعقوب؛ من از آئین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب اطاعت کردم»( یوسف، ۳۸).
نسب حضرت اسحاق
اسحاق بن ابراهيم بن تارخ بن ناحور بن اشوع بن ارعوس بن فالغ بن عابر – و هو هود النبى – بن شانح بن ارفخشد بن سام بن نوح بن لمك بن متوشلخ بن اختوخ – و هو ادريس – بن ارد بن قينان بن انوش بن شيث بن آدم عليه السلام.
ازدواج حضرت اسحاق
به روایت عهد عتیق اسحاق در ۳۷ سالگی مادر خود را از دست داد و در ۴۰ سالگی ازدواج کرد. حضرت اسحاق به سفارش پدر و مساعدت خادم وی، همسرش را از بومیان سرزمین ناحور در ارام نهرین از قبیله ای که ابراهیم( ع) بدان وابستگی داشت، برگزید. بر پایه اشارات سفر پیدایش، زوجه وی رِفقه، دختر بتوئیل، پسرِ برادر ابراهیم( ع)، بوده است. نتیجه این پیوند بعد از ۲۰ سال دو پسر تؤم بود که از زمانی که در بطن مادر خود پرورش می یافتند، منازع یکدیگر بوده اند. فرزند اول را عیسو و دیگری را که به دنبال وی به جهان آمده بود، یعقوب نام نهادند. با گذشت زمان عیسو صیادی حاذق شد و محبوب اسحاق شد و یعقوب که مورد علاقه رفقه بود، به« چادرنشینی»( شبانی) روی آورد. به روایت تورات، زمانی اسحاق ناچار شد که به دلیل پیدایش خشکسالی راهی ِ سرزمین جرار گردد. وی در بدو ورود خود به جرار، از بیم آنکه مردم آن سرزمین به خاطر تصاحب زوجه اش رفقه، وی را به قتل رسانند، مجبور شد وی را خواهر خود بخواند، شایان ذکر است که این روایت به نوعی ديگر در مورد ابراهیم( ع) در جرار هم آمده است. اسحاق در جرار به کشاورزی پرداخت و در این کار پیشرفت کرد و دارایی فراوانی بدست آورد. وی گاه رشک همسایگان را برمی انگیخت و ناچار بود براي پرهیز از اصابت، در وادی های اطراف روزگار بگذراند از جمله در بئر شبع چاه آبی حفاری کرد و مذبحی هم براي پرستش، برپا نمود.
درگذشت حضرت اسحاق
اسحاق به سن صد و شصت سالگى فوت نمود و در جوار پدرش دفن شد. بهرحال بیش تر مورخان عمر اسحاق را ۱۸۰ سال نوشته اند، ولى ابن اثیر عمر ایشان را ۱۶۰ سال یادآوری نموده است. آرامگاه مطهرش در شهر قدس خلیل در نزديک آرامگاه مقدس پدرش حضرت ابراهیم ـ (ع) ـ قرار گرفته است.