امروزه فضای مجازی و رسانه های ارتباط جمعی به بخش تفکیک ناپذیری از زندگی انسانها تبدیل شده و با سرعتی شتابان، تمامی شئون و عرصه های زیست و زندگی بشری را تحت تاثیر جدی و اساسی خویش، قرار داده است. برخی از متفکرین و اندیشمندان از انقلاب چهارم یا "انقلاب دیجیتال"، نام می برند. می دانیم که انقلاب اول صنعتی با اختراع ماشین بخار، انقلاب دوم با انرژی الکتریسیته، انقلاب سوم با ساخت کامپیوترها و اینک انقلاب دیجیتال، با حضور انسان در رسانه های ارتباط جمعی، شبکه های اجتماعی و فضای مجازی، شکل گرفته است.
به تعبیری دیگر بعد از "کهکشان شفاهی"، "کهکشان گوتنبرگ"، " کهکشان مارکنی" (ساخت و استفاده از رادیو) و "عصر تلویزیون"، اینک در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیستم و یکم " عصر رسانه های اجتماعی" در اشکال و انواع گوناگون و رنگارنگ خود، شروع شده است تا جایی که برخی معتقدند " عصر حاضر، عصر "مدیاکراسی" است و نه "دموکراسی"؛ چرا که حتی اگر قائل به دموکراسی باشیم، این رسانه ها هستند که افکار عمومی را مهندسی کرده و به سمت و سوی مورد نظر خود معماری می کنند.
از طرفی دیگر، با فراهم شدن فضای ارتباط جمعی مجازی، فرهنگ های سنتی، ارزشی و حتی خرده فرهنگ ها، مجال و فرصت عرض اندام یافته و علی الظاهر امکان تحقق سلطه فرهنگ لیبرالی غرب، بیش از پیش در حال رنگ باختن است. در کنار فرصت فوق، ابررسانه ها و یا شرکت ها و کمپانی های بزرگ و غول های رسانه ای با شگردها و ترفندهای متعدد و متنوع به دنبال سیطره و هژمونی غرب بر افکار و اذهان ملتها هستند و حتی حاضرند تمام مدعیات خود را تحت عنوان "آزادی بیان"، "آزادی گردش اطلاعات"، " آزادی رسانه ها" و ... را زیر پا لگدمال کنند.
مثال روشن آن، حذف میلیونها صفحه مرتبط با نکوداشت دومین سالروز شهادت حاج قاسم سلیمانی، توسط مدعیان آزادی رسانه ها، بود. باتوجه به فرصت های بی نظیر فضای مجازی از جمله گسترش جهان پیرامون انسانها، سرعت در انتقال و دسترسی به اطلاعات و دانش، تنوع و جذابیت البته مهمتر از همه، امکان ارتباطات دوسویه و چندسویه، تهدیدهایی هم همه جوامع بشری و از جمله جامعه ما را در بردارد که عمدتا ناشی از عملیات رسانه ای دشمنان این مرز و بوم و کاملا هدایت شده ناشی از اتاق های فکر، اندیشکده ها، سرویس های اطلاعاتی و البته با پشتیبانی بنگاههای رسانه ای متصل و منتسب به امپریالیسم و صهیونیسم بین الملل است.
اول؛ چالش های هویتی و گسست نسلی از طریق تغییر در ارزشهای ایرانی و اسلامی و سبک زندگی ملی و مذهبی. دوم؛ تخریب الگوها، اسطوره ها، مفاخر و قله های فرهنگی کشور. سوم؛ تمرکز بر تشدید آسیب های اجتماعی جهت فروپاشی سرمایه اجتماعی جامعه ایرانی. طبیعی است برشماری تهدیدها، نیاز به مجال فراخی است که فعلا به همین مقدار بسنده می کنیم. ولیکن سوال این است، با این تهدیدها چه باید کرد؟
اولین پاسخ این است که در این جبهه مقدم و خط اول جنگ رسانه ای و نبرد سایبری؛ اساتید دانشگاهها و دانشجویان قرار دارند که تکلیف ملی و دینی ماست که با "جهاد تبیین" و "نهضت روشنگری" و "جنبش آگاه سازی" به تنویر افکار عمومی بپردازیم. وظیفه و رسالت ما به عنوان فرزندان این ملک و میهن این است که حقایق و واقعیت های بارز و روشن "انقلاب اسلامی" و "مقاومت اسلامی" را محضر ملت رشید ایران و سایر ملل آزادیخواه جهان علی الخصوص ملتهای مسلمان و ستمدیده از استبداد و استکبار، با بیانی رسا و زبانی گویا ارائه کنیم.
دومین راهکار این است که یک مطالبه جدی و البته عمومی و نخبگانی از "شورای عالی فضای مجازی"، شکل گیرد که عملکرد ده ساله خود را تقدیم محضر ملت کند و نشان دهد در مسیر تحقق رهنمودهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی، تا کجا پیش رفته اند و اساسا چرا و به چه دلیلی، در نیل به آن اهداف روشن و والا، ناتوان مانده اند. بی تردید اگر موانع مرتبط با فعالیت های این شورا به مثابه قرارگاه مرکزی فضای مجازی رفع شود، از این ولنگاری و اغتشاش مجازی رها شده و نتیجه مطلوب حاصل خواهد شد.
سومین مطالبه درباب طرح صیانت از فضای مجازی، است. بعید به نظر می رسد فردی آگاه به وضعیت فضای مجازی و رسانه های ارتباط جمعی بوده و معتقد به "رها و یله" بودن فضای مجازی باشد ولیکن در کنار این دغدغه ملی، می باید از حضور اساتید و صاحب نظران در طراحی و تدوین نهایی این "تصمیم ملی" بهره جست. بدیهی است اگر استادان حوزه علوم ارتباطات اجتماعی، مدیریت رسانه و سایر رشته های مرتبط، در طراحی دقیق، صحیح و ظریف این طرح مشارکت فعال داشته باشند، قطعا در اجرا هم پشتیبان علمی و عملی آن خواهند بود.
چهارمین مطالبه هم از دستگاههای متولی و مرتبط با رسانه های ارتباط جمعی و در صدر آنها، سازمان صدا و سیماست. همه ما امیدوار بودیم و البته هنوزم هستیم که با تغییر مدیریت در صدر این سازمان، اقدامات جدی در جهت تحول و تعالی این سازمان "ملی" صورت گیرد. مسئولین ارشد سازمان باید یکبار برای همیشه ردای "محافظه کاری" را از قامت این سازمان خارج کرده و لباس انقلاب اسلامی و مطالبات مردمی بر آن بپوشانند و سازمان صدا و سیما هم در فرم و هم البته در محتوا تبدیل شود به "رسانه ملی". رسانه ملت انقلابی ایران و همه ملت های آزادیخواه و عدالت طلب جهان. و اگر چنین شود که انشااله الرحمن خواهد شد، نیروهای مردمی در فضای مجازی پشتیبانی بزرگ و هدایتگری عظیم خواهند یافت که در میادین رزم و نبرد روانی و شناختی؛ علیه فریب، مکر و نیرنگ غولهای رسانه ای اقطاب استکباری و زرق و برق آنها، پیروز خواهند شد.