روز مرگت مبارک (Happy Death Day) یک فیلم اسلشر آمریکایی به کارگردانی کریستوفر لندن، نوشته اسکات لوبدل و تهیه کنندگی جیسون بلوم است. هنرمندان اصلی این فیلم ایزرائیل بروسارد، جسیکا راث و روبی مدین هستند.
مشخصات فیلم روز مرگ مبارک
روز مرگت مبارک در ۱۳ اکتبر ۲۰۱۷ به دست یونیورسال استودیوز منتشر شد. این فیلم با بودجه ۴٫۸ میلیون دلاری در سراسر جهان به فروش ۱۱۴ میلیون دلار رسید فیلم با نقد خوب منتقدان و فروش خوب در گیشه همراه شد و در نتیجه قسمت دوم آن در سال ۲۰۱۹ تولید شد اما فقط ۶۴ میلیون در گیشه فروخت و نسبت به قسمت اول آن ضعیفتر ظاهر شد در نتیجه قسمت سوم آن هیچوقت ساخته نخواهد شد.
- نام فیلم : روز مرگ مبارک
- نام انگلیسی Happy Death Day
- کارگردان Christopher Landon
- نویسنده Scott Lobdell
- ژانر : ترسناک
- درجه بندی سنی : PG-13 مناسب برای افراد بالای 13 سال
- مدت زمان فیلم : 96 دقیقه
- کشور : آمریکا
- زبان : انگلیسی
- تاریخ اکران: 13 اکتبر 2017
خلاصه داستان فیلم روز مرگ مبارک
در خلاصه داستان این فیلم آمده است، تری گلبمن در روز تولدش کشته می شود، اما او در همان روز دوباره از خواب بیدار می شود و باید این روز را هر بار سپری سازد و کشته شود تا کشف کند که چه کسی او را کشته و چرا و…
اتحاد و همدلی با دیگران
ابتدا برای ارزیابی فیلم به لحاظ محتوایی باید ببینیم که آیا درون مایه آن دارای پرداخت کامل و مناسبی است یا خیر؟ پاسخ به این سوال، با در نظر گرفتن روند تحول “تِری” به عنوان شخصیت محوری داستان، دشوار نیست. البته پیش از آن، به نظرم دانستن این نکته لازم باشد که پیام اثر، تشویق بیننده به اتحاد و همدلی با دیگران است.
پس بیایید در آغاز کار، مسیری را که برای رسیدن به تحول طی می کند، بررسی نماییم. در نخستین سکانس، نقش محوری داستان در اتاق “کارتر” و با شنیدن صدای موبایل خود از خواب بیدار می شود، و کمی بعد از آن جا بیرون می رود. سپس اتفاقات (ظاهرا) عادی و پیش پا افتاده ای روی می دهند که در ادامه باعث سردرگم شدن تِری می شوند؛ چون هر بار که این شخصیت به دست قاتلی مرموز کشته می شود، شاهد وقوع دوباره همان اتفاقات است.
هرچند که طولانی شدن این چرخه هر روزه برای تری بسیار آزاردهنده است، ولی باعث کشف هویت قاتل توسط او می شود. علاوه بر این، او را درباره ارتباط خود با دیگران به فکر وامی دارد. بنابراین پس از برگشتن اوضاع به حالت عادی، تِری در ایجاد رابطه با والدین و دوستانش تجدیدنظر می کند؛ بداخلاقی را کنار می گذارد، قدردان تمام لحظات زندگی خود می شود، و دیگر از پدرش کینه ای به دل نمی گیرد.
باورپذیری در تکرار
بلوغ فکری تِری در مدتی که زندگی اش در ورطه تکرار می افتد، اصلاً برای بیننده باورپذیر نمی شود. کارگردان در هیچ کجای فیلمش، درگیری درونی او را به ما نشان نمی دهد. از این رو ما در جایگاه مخاطب، به هیچ عنوان دلیل تحول شخصیت را درک نمی کنیم. انگار در پایان داستان کسی به تِری دستور می دهد که دست از رفتار گذشته اش بردارد و از اشتباهاتش درس بگیرد!
حال می توانیم به سوالی که در آغاز نوشته مطرح شد پاسخ دهیم. اگرچه فیلم روز مرگت مبارک پیام اخلاقی پر اهمیتی دارد، ولی در پرداخت درون مایه خود ناتوان است. این فیلم هرگز قادر نیست که محتوای مدنظرش را به شکلی درست و تاثیرگذار، و با بیانی رسا به مخاطبان خود عرضه کند. چرا که با وجود شخصیت محور بودنش، هیچ تلاشی برای عمق دادن به شخصیت محوری اش نمی کند.
اقتباسی از روز موش خرما
داستان جالب و هوشمندانه (البته در نگاه اول) روز مرگت مبارک، براساس عنصری تکرارشونده شکل می گیرد و پیش می رود. به این صورت که با نمایش یک روز از زندگی کاراکتر، منظره ای کلی از ادامه قصه دستگیر بیننده می شود و بعد همه چیز تکرار می شود. از این شیوه داستان گویی در فیلم های زیادی استفاده شده است؛ ولی معروف ترین اثری که به ذهن تماشاگر می رسد، “روز موش خرما” ساخته “هارولد رامیس” با بازی بیل مورای در نقش “فیل کانرز” است.
به نظر من روز مرگت مبارک کپی یا حداقل اقتباسی از روز موش خرما است، چون دو شباهت بسیار مهم میان آن ها وجود دارد. اولین وجه تشابه این دو فیلم، یکسان بودن کلیت داستان است؛ در هر دو اثر مذکور، خیلی از رویدادهایی که برای کاراکترها “تری و فیل کانرز” اتفاق می افتند، کاملاً شبیه هم هستند. شباهت دیگر، بی دلیل بودن مشکلی است که فیل و تری دچارش می شوند.
کپی برابر اصل ضعیف
اگر فیلم بازگشت به آینده را دیده باشید، می دانید که گرفتار شدن شخصیت اول فیلم در زمان گذشته بدون علت نیست. او به خاطر سفری که با ماشین زمان انجام می دهد، مجبور می شود مدتی را در گذشته زندگی کند.
در فیلم های روز مرگت مبارک و روز موش خرما قضیه برعکس است، یعنی در این دو اثر دلیل مشخصی برای تکرار یک روز به خصوص وجود ندارد. نکته اینجاست که بیننده از این طریق می تواند خودش درباره چرایی این حادثه دست به تفسیر بزند.
پیشتر گفتم که روز موش خرما و فیلم روز مرگت مبارک، از نظر داستانی دارای همانندی هایی هستند؛ این به معنای خوش ساخت بودن هر دو اثر نیست. در واقع روز مرگت مبارک را باید کپی ناشیانه ای از فیلم هارولد رامیس بدانیم. چون هرچقدر روز موش خرما داستان گیرا و تاثیرگذاری را به مخاطب ارائه می کند، مرگت مبارک در پیشبرد داستانش شکست می خورد.
بزرگ ترین ایراد فیلم، نداشتن پتانسیلی بالا برای رساندن ایده اولیه خود به مرحله ای بالاتر است. کارگردان می خواهد هم به تعریف داستانی عاشقانه بپردازد، هم با اضافه کردن ماجرایی ترسناک تماشاگران را وحشت زده کند. مشکل اینجاست که فیلمش قابلیت چنین چیزی را ندارد، به همین خاطر به هیچ کدام از این اهداف نمی رسد. بنابراین همه جذابیت فیلم در بیست دقیقه نخست آن خلاصه می شود، و بعد با اثری خسته کننده طرف هستیم.
بازیگران اصلی فیلم روز مرگت مبارک
گاهی بازی خوب بازیگران در فیلم ها، باعث همذات پنداری مخاطب با شخصیت هایی نه چندان قوی می شود؛ متاسفانه در این فیلم چنین نیست. هرچند که بازی “جسیکا راث” در نقش تِری تا حدّ زیادی راضی کننده است، ولی به علت پرداخت ضعیف کاراکتر در نظر بیننده بد جلوه می کند. انگار ساز بدصدایی را به نوازنده ای ماهر بدهی تا از آن نوایی خوش تولید کند.
شخصیت تِری از آن دسته کاراکترهایی است که هم حسی با آن ها اصلاً ممکن نیست. به عبارت دیگر، تری آن قدر خشک و بی روح و انعطاف ناپذیر است که به هیچ وجه نمی شود احساساتش را درک کرد. مسلماً او باید دارای ویژگی هایی منفی باشد تا در پایان داستان از طریق اصلاح آن ها به تحول برسد. ولی آیا نباید در این شخصیت خصوصیات جذابی هم برای جلب نظر بیننده وجود داشته باشد؟
مقایسه دو کاراکتر تِری و فیل کانرز به ما در فهم بیشتر این موضوع کمک می کند. فیل با وجود این که هواشناسی تُرشرو و بی اعصاب است، انسانی متفکر و دارای دانش بسیار محسوب می شود. فیل از هرچه در اطرافش می گذرد آگاهی دارد و صاحب جهان بینی معینی است. همین ویژگی ها هستند که از او شخصیت بداخلاق، و در عین حال سمپاتیکی ساخته اند.
اکنون شخصیت فیل را با تِری مقایسه کنید که هیچ کدام از وجوه شخصیتی اش معلوم نیست. تِری حتی تبدیل به کاراکتر نمی شود و در حدّ تیپ باقی می ماند. اگرچه کارگردان به نحوی او را از دیگران متمایز می کند (رابطه سردی که با پدرش دارد یا مرگ زودهنگام مادرش) ولی این کافی نیست. زیرا تنها با اشاره به زندگی خصوصی تِری از او کاراکتر ساخته نمی شود، بلکه پرداختن به بخش های مختلف این زندگی نیز لازم است.
کارگردان با بهره گیری از این تمهیدات، تا بیست دقیقه اول فیلم به خوبی باعث ایجاد ترس و دلهره در مخاطب می شود. ولی بعد از آن با عادی سازی مرگ شخصیت، دیگر در به وحشت انداختن ترسوترین افراد هم موفق نیست.
درست است که در فیلم از تکنیک های سینمایی استفاده درستی می شود، امّا داستان فیلم تلاش های سازندگانش در جهت ترساندن تماشاگران را خنثی می کند.