معرفی کتاب آقای كوئين مرموز اثر آگاتا کریستی

  شنبه، 01 آبان 1400   زمان مطالعه 4 دقیقه
معرفی کتاب آقای كوئين مرموز اثر آگاتا کریستی
در ماورای تکرار‌های زندگی بشر در طول تاریخ ، همواره نقاط رمز‌آلود ذهن بشر را به چالش کشده‌است. لحظاتی پر پیچ و خم و نفس‌گیر که سکوی پرتاب آدمی به کور راه‌ها است. برای روشنایی نقاط تاریک درون ذهن و زندگی باید از جزیره امن تکرار فراتر رفت.

درباره کتاب آقای كوئين مرموز

کتاب آقای کوئین مرموز به قلم نویسنده خوش نام رمان های جنایی و ادبیات کاراگاهی "آگاتا کریستی" است. کتاب آقای کوئین مرموز برای اولین بار در سال 1930به چاپ رسید و نگاه علاقه مندان به آثار آگاتا کریستی و افراد دیگر را به این کتاب جذب کرد. آقای کوئین مرموز در ژانری پلیسی، سفری پر تلاطم و نفس گیر و مرموز به دل داستان های رمزآلود را روایت می کند.این کتاب به مجموعه ای از پازل های ساده و حل شده توسط ساترزویت Satterthwaite، مشهور است که البته این پازل ها با راهنمایی آقای کوئین مرموز حل شده اند. ارزش این اثر در خواندن عناصر تعلیق آمیز، احساسی و منحصر به فرد فوق العاده ای است که بروی پازل های کلاسیک آگاتا کریستی پوشانده شده است.

خلاصه کتاب آقای كوئين مرموز

هر فصل و یا داستان این کتاب روایتگر رمز و رازهای جداگانه و جدیدی است که از طریق تعامل بین شخصیت های آقای ساترزویت Satterthwaite، که فردی مقتدر در جامعه است که با نام آقای کوئین که فردی مرموز است در کتاب معرفی می شود. او در اکثر فرصت های طلایی به صورت جادویی ظاهر شده و به همان اندازه هم به صورت مرموزی ناپدید می شود.ساترزویت Satterthwaite، مردی ریز نقش اما بسیار هوشیار است. او کسی است که قادر است هر رمز و رازی را از طریق طرح سوالات هوشمندانه و متناقض در غالب آقای کوئین حل کند.

درباره نویسنده کتاب آقای كوئين مرموز

آگاتا کریستی، زاده ی ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ و درگذشته ی ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶، نویسنده ی انگلیسی داستان های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود.آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر در شهر تورکی در ناحیه ی دوون انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکایی اش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانواده ای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر می توانست تبعه ی ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا دارای یک خواهر و یک برادر بود که هر دوی آن ها از وی بزرگ تر بودند.آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار می کرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشته های او داشته است: بسیاری از قتل هایی که در کتاب هایش رخ می دهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت می گیرند.در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ وقتی در سانینگ دیل واقع در برکشر زندگی می کرد به مدت ده روز ناپدید گردید و روزنامه ها در این مورد جاروجنجال فراوانی به پا کردند. اتومبیل او در یک گودال گچ پیدا شد و خود او را نیز نهایتا در هتلی واقع در هروگیت یافتند. آگاتا اتاق هتل را با نام خانمی که اخیرا شوهرش اعتراف کرده بود با وی رابطه عاشقانه دارد، کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا ادعا کرده بود که در اثر ضربه ی روحی ناشی از مرگ مادر و خیانت شوهر دچار فراموشی شده بوده است. آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستان شناسی به نام سر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوان تر بود، ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی که او از آن ها دیدن می کرد را می توان در بیشتر داستان هایش که وقایع آن ها در کشورهای شرقی (خاورمیانه) رخ می دهند، دید. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجویی های عشقی خارج از ازدواج مالووان، مدتی نسبتا طولانی دوام بیاورد.

آگاتا کریستی

قسمتی از کتاب آقای كوئين مرموز

_عشاق

او این واژه را غرق در تفکر و بدون هیچ شرمی از حضور دوستش تکرار کرد. واژه آقای کوئین را نیز به

فکر فرو برد.

_عشاق... شما کمک های زیادی به عاشق ها کرده اید. آقای کوئین

آقای کوئین چیزی نگفت, فقط سرخم کرد.

_شما عاشقان بسیاری را از شرمندگی، و حتی بدتر از آن، از مرگ رهانیده اید. حتی گاهی از خود

مرده ها هم دفاع کرده اید.

_شما در مورد خودتان حرف می زنید... این کارها را خودتان انجام داده اید... نه من.

آقای ساترزویت گفت:

_هیچ فرقی ندارد. خوب می دانید.

و با دیدن سکوت همصحبتش, ادامه داد:

_ شما از طریق من عمل می کردید. به هر دلیلی که بود. هیچ وقت مستقیم وارد عمل نمی شدید.

آقای کوئین گفت:

_گاهی هم این کار را کرده ام.

در همان حین, دختری از پیچ مقابل آنها بیرون آمد. دخترک حقیقتا زیبا بود. موهایی زیبا؛ چشمان

آبی و لباسی از کتان صورتی بر تن داشت. آقای ساترزویت او را شناخت. مولی استئول بود که قبلاً

هم همین جا او را دیده بود.

دخترک برای خوشامدگویی دستی برایشان تکان داد و فریاد زد:

_جان و آنا همین الآن برگشته اند. حدس می زدند که شما برسید. ولی مجبور بودند برای تمرین

بروند.

آقای ساترزوبت پرسید:

_تمرینِ چی؟

_ تمرین نمایش بالماسکه یا یک همچین چیزی... درست نمی دانم شما به آن چه می گویید. آواز و رقص و این چیزها. آقای مَنلی یادتان هست؟ صدای زیبایی دارد و قرار است دلقک باشد و من هم قرار است زن دلقک باشم.

شناسنامه کتاب آقای كوئين مرموز


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
از سراسر وب   
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها