معرفی کتاب عشقی پس از باران اثر سپیده اطمینان

  دوشنبه، 15 آذر 1400   زمان مطالعه 3 دقیقه
معرفی کتاب عشقی پس از باران اثر سپیده اطمینان
کتاب عشقی پس از باران، یک رمان عاشقانه و اجتماعی است که به قلم سپیده اطمینان به رشته تحریر در آمده. این رمان پرفروش، داستان زنی به نام نسرین را روایت می‌کند که همسرش را به قتل رسانده، اما سرنوشت تقدیرِ دیگری غیر از قصاص برای او در نظر گرفته است.

درباره کتاب عشقی پس از باران

«مى خواهم اعتراف کنم؛ من امروز یه نفر رو کشتم. باید اعتراف کنم که اصلاً حس خوبى نداره، وقتى مى بینى که یه انسان زیر پاهات افتاده و داره جون مى ده! بوى خون، مشام آدمو پر مى کنه و دیدن قیافه نفرت انگیزش که غرق خون شده، در اون لحظه فقط حس نفرتت رو بیشتر مى کنه، نه ترحمت رو!»جمله های تکان دهنده ای که در آغاز کتاب عشقی پس از باران آمده است، هر خواننده ای را در قلاب خود می کشاند تا ادامه این ماجرای جذاب را بخواند. این اثر که نخستین صحنه اش از سلول زندان شروع می شود، روایتگر داستان زنی به نام نسرین است که شوهرش را به قتل رسانده. سپیده اطمینان با روایت صحنه هایی در زندان زنان و تجربه های نسرین، گریزی به وضعیت اجتماعی بانوان آسیب پذیر می زند و تلویحا آن را نقد می کند.رمان پرفروش عشقی پس از باران، داستان حسرت و افسوس است که با مفهوم عشق آمیخته شده. روایت جزءگرایانۀ سپیده اطمینان از حس و حال نسرین و شخصیت پردازی دقیق او سبب باورپذیر شدن داستان و ارتباط بیشتر شما با اثر می شود.

خلاصه کتاب عشقی پس از باران

این کتاب داستان زندگی زنی به نام نسرین اصلانی است. آغاز داستان با روایت از یک قتل روبه رو می شویم. نسرین کسی را با چاقوی آشپزخانه کشته است و حالا در بهت و حیرانی در آشپزخانه ایستاده است. در ادامه او را درزندان می بینیم که حکم اعدامش تایید شده است و همراهش به خاطراتش می رویم تا داستان زندگی اش را برایمان روایت کند.جز خود نسرین با او زنان دیگری را هم در زندان می بینیم و اتفاقات متفاوتی را تجربه می کنیم. این کتاب روایتی جذاب و پرکشش است که شما را با خود همراه می کند و اجازه نمی دهد لحظه ای از فضای داستان دور شوید.

درباره نویسنده کتاب عشقی پس از باران

سپیده اطمینان متولد سال 1361 نویسنده ایرانی می باشد.

قسمتی از کتاب عشقی پس از باران

از نظر خیلیا، شاید عسل خیلى سریع تغییر رفتار داد، شایدم نه. شاید ما بودیم که تغییر رفتار دادیم و بهش کمک کردیم که بتونه خودشو شبیه آدماى عادى دور و برش کنه! درسته که حالت هاى افسردگى همیشه در کمینشن، اما این روزا من و بهمن و ارزنده، براساس قراردادى نانوشته، مدام حواسمون به عسل هست.

درواقع، مى شه گفت که ما تغییر کردیم و به تبع اون، عسل هم عوض شد. قضیه ما و عسل، مثل این مى مونه که از کسى متنفر باشى و همیشه با نگاهى سرشار از نفرت نگاهش کنى... معلومه که اونم این حس رو مى فهمه و همون طور که انتظارشو دارى، باهات نفرت انگیز برخورد مى کنه. حالا اگه یه روز یه اتفاقى بیفته و شروع به دوست داشتن اون آدم بکنى... امکان نداره که اون آدمم عوض نشه.

این همون اتفاقى بود که براى ما افتاد. با حرفاى فرزاد و کمکاش، ما عسل رو، همون جورى که بود قبول کردیم و کم کم نشونش دادیم که دوستش داریم. هرچى هم که بیشتر دوستش داشتیم، کمتر ازش مى ترسیدیم. پس از حمله اى که بهش دست داده و اتفاقى که اون روز براى فرمهر افتاده بود، ده روز در بیمارستان بسترى بود. دکتر توصیه کرده بود که پس از برگشتنش از رفتارهاى قبلیش چیزى به رویش نیاریم. ما هم، مثل دکترش، مى خواستیم که اون خوب بشه. اما این روزا، وقتى نگاه هاى سرشار از عشق بهمن به عسل رو مى بینم، دلم خیلى مى سوزه. هرچى نباشه، منم یه زنم، همیشه آرزوم این بود که همسرى داشته باشم که این جور عاشقانه منو بخواد و هوامو داشته باشه. همون کارى که بهمن براى عسل کرده و این همه سال به پاش نشسته.

شناسنامه کتاب عشقی پس از باران


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها