درباره اروین یالوم
اروین د. یالوم (Irvin David Yalom) آمریکایی از چهره های مطرح روانپزشکی در سال های اخیر می باشد. او فارغ التحصیل رشته ی پزشکی بوده و پس از اتمام دوره ی آموزش و طرحش فعالیت آکادمیک خود را در دانشگاه استنفورد آغاز کرد. از آن به بعد مشارکت های تأثیرگذار او در شاخه ی روانپزشکی شروع شد. تدریس در زمینه روان درمانی گروهی، بنیان گذاری مدل روانپزشکی اگزیستانسیال از جمله دستاوردهای او می باشند. اولین کتاب های او غیر داستانی و تخصصی بودند که بسیار مورد توجه دانشجویان روانپزشکی قرار گرفتند، به زبان های مختلف ترجمه شدند و یکی از آن ها (تئوری و عمل در روان درمانی گروهی) هنوز به عنوان کتاب درسی به طور گسترده ای در دانشگاه ها تدریس می شود. علاوه بر کتاب های علمی و تخصصی؛ یالوم کتاب های داستانی و رمان را نیز در کارنامه خود دارد، این دسته از کتاب ها افزون بر محتوای درمانی و علمی دارای نثر شیوا و تکنیک های نوشتاری قابل قبولی بودند که شهرت بسیار زیادی در میان عموم مردم برای یالوم رقم زدند و زندگی معنوی و روحی بسیاری از خوانندگان را تحت تأثیر قرار دادند.

درباره کتاب خیره به خورشید
اروین د. یالوم (Irvin David Yalom) روانپزشک و روان درمانگر است و از مطالعه وسیعی برخوردار است و جا به جا از کتاب های شاخص ادبیات جهان که به موضوع مرگ پرداخته اند و همچنین از فیلم های نامداران سینما در جهت بسط موضوع بهره می گیرد و به همه این ها استفاده از فکر فلاسفه بزرگ دنیا و درمان های بالینی را می افزاید. به طوری که کتاب برای همه رده های سنی، از ۱۴-۱۵ سال گرفته تا ۹۰ سالگی دل انگیز و جذاب و قابل استفاده و راه گشاست و می توانیم ادعا کنیم خواندنش بر همه لازم و واجب است. در بخشی از این کتاب (Staring at the sun: overcoming the terror of death) می خوانیم: دو قسم تنهایی وجود دارد: تنهایی روزمره و تنهایی وجودی. اولی بین اشخاص است، رنج گوشه گیری از مردمان دیگر. این تنهایی که غالبا با ترس از صمیمیت یا احساس طرد شدن، شرم، یا بی ارزش بودن همراه است برای همه مان آشناست. در حقیقت بیشترین کار روان درمانی متوجه کمک به بیمار و یاد دادن ایجاد روابط صمیمانه تر و مستمرتر و پر دوام تر با دیگران است. تنهایی بر اضطراب مرگ می افزاید. غالبا فرهنگ ما پرده ای از سکوت و انزوا دور مرگ می کشد. افراد خانواده در حضور آدم در حال مرگ مبهوت می شوند و نمی دانند چه بگویند. می ترسند مبادا آدم در حال نزع آشفته شود. همچنین از ترس این که مبادا شخصا با مرگ خود روبرو شوند زیاد به او نزدیک نمی شوند. زمانی که مرگ انسانی فرا می رسید، حتی خدایان یونان از ترس می گریختند. این انزوای روزمره دو کارکرد دارد: نه فقط خوب مراقبت می شود که از آدم رو به مرگ دوری کنیم، بلکه خود آدم رو به مرگ اغلب برای انزوا همدستی می کند. این ها به استقبال سکوت می روند تا مبادا کسانی را که دوست دارند به دنیای دل مرده و مخوف خود بکشانند. کسی که جسما بیمار نباشد، اما در چنگ اضطراب مرگ بیفتد، همین احساس را پیدا می کند. البته چنین انزوایی شامل هراس هم می شود. چنان که ویلیام جیمز یک قرن پیش نوشت: «مجازاتی شیطانی تر از این اگر چنین چیزی از لحاظ جسمی امکان پذیر می بود نمی توان ابداع کرد که رشتۀ پیوند کسی را با جامعه ببریم و از آن پس او را از دسترس و توجه دیگران دور کنیم.» دومین شکل تنهایی، انزوای وجودی، ژرف تر است و از شکاف پر نشدنی بین فرد و سایرین ناشی می شود. این شکاف نتیجۀ آن است که نه تنها هر یک از ما تنها به هستی پرتاب شده ایم و ناچاریم تنها از آن بیرون برویم، بلکه این نکته نیز در آن دخیل است که هر کدام از ما در دنیایی به سر می بریم که تنها برای ما شناخته شده است.
در بخشی از کتاب خیره به خورشید نگریستن می خوانیم:
هرکس به شیوه ی خودش از مرگ می ترسد. برای بعضی از مردم اضطراب مرگ موسیقی متن زندگی است و هیچ فعالیتی موجب این فکر نمی شود که لحظه ی خاصی دوباره برمی گردد. حتی فیلمی قدیمی برای آن هایی که از این فکر دست نمی کشند که اکنون همه ی بازیگرانش خاک شده اند گزنده است. برای دسته ی دیگر این اضطراب جنجالی تر و آشفته تر است، ساعت سه صبح بروز می کند و آن ها را به نفس نفس زدن می اندازد. این فکر به آن ها هجوم می آورد که آن ها هم بزودی مثل دور و بری های دیگر می میرند. عده ای هم اسیر وهم خاصی می شوند که مرگشان نزدیک است: تفنگی که به سرشان نشانه رفته، یک جوخه ی مرگ نازی ها، قطاری که رعد آسا به سویشان می تازد، افتادن از پل یا آسمان خراش. صحنه های مرگ اَشکال زنده ای به خود می گیرد. یکی در تابوتی حبس می شود و سوراخ های بینی اش پر از خاک است، اما از اینکه تا ابد در تاریکی دراز کشیده خبر دارد. دیگری می ترسد نبیند و نشنود یا کسی را که دوست دارد لمس نکند. دسته ای وحشت می کنند از اینکه زیرِ زمین باشند، حال آنکه دوستانشان روی زمینند. زندگی ادامه خواهد داشت، بی آنکه آدم بداند سر خانواده، دوستان یا دنیایش چه می آید. هرکدام از ما شب ها که می خوابیم، یا وقتی با داروی بیهوشی به اغما می رویم، طعم مرگ را می چشیم. مرگ و خواب Thanatos و Hypnos در واژگان یونان به هم نزدیکند. میلان کوندرا، رمان نویس اگزیستانسیالیست چک، می گوید که ما از راه فراموشی مزه ی مرگ را می چشیم: «آنچه درباره ی مرگ ترسناک تر است فقدان آینده نیست، بلکه فقدان گذشته است. در واقع عمل فراموشی شکلی از مرگ است که پیوسته در دل زندگی حضور دارد.» اضطراب مرگ در بسیاری از آدم ها آشکار و راحت قابل تشخیص است، هرچند که دلتنگ کننده باشد. در برخی دیگر ظریف، نهفته و پشت علایم بیماری های دیگر پنهان است و فقط با تحقیق و حتی کاوش می توان بدان پی برد.
فهرست مطالب کتاب
- جراحت مرگبار
- تشخیص اضطراب مرگ
- تجربه برانگیزاننده
- نیروی افکار
- غلبه بر هراس مرگ از راه ارتباط
- آگاهی از مرگ
- پرداختن به اضطراب مرگ
- پسگفتار
شناسنامه کتاب خیره به خورشید
- نویسنده: اروین یالوم
- مترجم: مهدی غبرایی
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نیکو نشر
- تعداد صفحات: 248
- موضوع کتاب:کتاب موفقیت و خودسازی
- نسخه الکترونیکی:دارد
- نسخه صوتی : دارد
امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید. همچنین برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.
معرفی کتاب تنهایی بزرگ در آلاسکا اثر کریستین هانا









































