درباره کتاب شنیدن آوازهای مغولی
کتاب شنیدن آوازهای مغولی، به تالیف مصطفی جمشیدی، مجموعه داستانی است درباره جاودانگی که نخستین آن، "شنیدن آوازهای مغولی"، شرح جاودانگی انسانی است که طی روایت حوادث اجتماعی گذشته، حرمان ها و آرمان گرایی های خود را تعریف می کند.
خلاصه کتاب شنیدن آوازهای مغولی
این کتاب شامل دو داستان است. داستان نخست روایت رزمنده ای است که در پادگانی نیمه متروک پنهان است. این رزمنده در روایت هایش به گوشه و کنار تاریخ سرزمین ایران سرک می کشد و در روایتی سیال و مدرن و گاه شعرگونه به ابعاد آن ها می پردازد. روایت دوم داستان زنی است که در غربت با مرگ دست و پنجه نرم می کند.
درباره نویسنده کتاب شنیدن آوازهای مغولی
مصطفی جمشیدی متولد ۱۳۴۰ در شمیران (قریحه ی سعادت آباد) است. او از داستان نویسان دهه ۶۰ است که دستی نیز در سایر رشته های هنری چون سینما، شعر و... دارد.کتاب های داستانی او در حوزه داستان کوتاه و رمان بیشتر حول محور مسائل اجتماعی، دفاع مقدس و حوزه آفرینش های دینی است.از رمان های وی می توان به سونات عدن، بوفاری ۴، معبر به آخرالزمان، بیداری، شنیدن آوازهای مغولی، مغات میغ، باز یافته های شهر دلتنگ اشاره کرد.رمان وقت نیایش ماهی ها کاندیدای کاتب سال بوده است. اکثر کارهای او ویژه گی های نثری متمایز را داراست.حضور وی که یکی از داستان نویسان قدیمی کشور است در سال های اخیر بیشتر معطوف به ادبیات انتظار بوده است.رمان های مغات میغ، سونات عدن، خود نوشت و بوفاری ۴ اکثراً در جوایز ادبی حضوری فعال داشته و کاندیدای دریافت جوایزی بوده است.مصطفی جمشیدی در تهران زندگی می کند و حضور در جنگ تحمیلی و تجربیات منبعص از آن در آثاری چون بوفاری ۴ و برخی دیگر از نوشته های وی مشهود است. در سال های اخیر سبک نگارش وی به سمت نوعی ویژگی های خاصی که در نثر داستان نویسی معاصر مختص به خود اوست گرایش پیدا کرده و دارای تمایزات ویژه است.
کتاب های برگزیده مصطفی جمشیدی:
- بوفاری 4
- بیداری
- لغات میغ
- خودنوشت
- سراب و سمرقند
- سمندر
- سونات عدن
- معبر به آخرالزمان
- وقایع نگاری یک زندیق
- شنیدن آوازهای مغولی
- شب رنج موسی
- بازیافته های شهر دلتنگ

قسمتی از کتاب شنیدن آوازهای مغولی
شعرها دریا مى شوند. به شهرها مى ریزند. سیاهى ها را نمى روبند. بیشتر راننده تاکسى گرفتارى مى شوند در دِل شب هایى بسیار که بر سر راه کسانى خیره طعمه خویشند. سیاهى شعر نمى شود. شعرِ سیاهى. لیکن این مجراى جهان است. مأواى جهان. سرشتِ جهان. عاقبتِ خودخواهى بشرى.
قاب: «کلمه»: قرار بود به رودخانه اى از معجزه شبیه شود. به راننده تاکسى گرفتارى که شکارچى قافله است. به کودکى که در پى شبانى، در یکى از دهکده هاى مراکش، پس از مرگ شاه سلطان حسن دوّم در پى بزى گمشده مى گردد، و در فرداى آن روز، در عزاى رهبر کشور خود گریه مى کند. قرار بود کلمه، سرنوشتى باشد، در دهکده اى که مردهاى آن نگران عموزاده افلیج و نیمه دیوانه خودند.
به تعمیرکار موتورى مى توانست بدل شود، که اولین بار لاستیک موتورسیکلتى تازه از شهر خریده شده را جا مى زند. مى خواست "کلمه" به قهوه خانه اى شبیه شود که غریبه اى با ساکى در دست به آن مى رسد و به خانه اى در شریعه اروند، که قاب عکس عشیره اى عرب، در زیرچکمه هاى سربازان خرد مى شود، و به مردى که از فرط چاقى در سرباز خانه، به دنبال یک جفت پوتین نُو مى رود و قرار بود قاب باشد، قاب، این کلمه!
شناسنامه کتاب شنیدن آوازهای مغولی
- نویسنده: مصطفی جمشیدی
- انتشارات: روزانه
- تعداد صفحات: 385
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
معرفی کتاب شب رنج موسی اثر مصطفی جمشیدی










































