درباره کتاب ابوالمشاغل
«ابوالمشاغل» درباره سرگذشت فرهنگی نادر ابراهیمی و تلاش های بی وقفه اش از سال های نوجوانی تا سال های پس از انقلاب اسلامی است. نادر ابراهیمی را بیشتر به عنوان نویسنده می شناسیم؛ مگر این که «ابن مشغله» و «ابوالمشاغل» را خوانده باشیم.جلد نخست ابوالمشاغل، «ابن مشغله» نام دارد که البته به اندازهٔ جلد دوم مشهور نیست و شاید دلیل آن پروپیمان بودن جلد دوم و بیان خاطرات شکست ها باشد. ابوالمشاغل را به عنوان بیانیه اعتقادی- سیاسی- فرهنگی نویسنده نیز می توان به حساب آورد. این کتاب خواندنی، به فرازوفرودهای زندگی نادر ابراهیمی در یافتن یک شغل مناسب می پردازد؛ زبان کتاب، روان و شیوا و بسیار صمیمانه است؛ چنانکه مخاطب احساس می کند در اغلب خاطرات آن، سهیم بوده است.
خلاصه کتاب ابوالمشاغل
نادر ابراهیمی «ابوالمشاغل» را در ادامه کتاب «ابن مشغله» اش نوشته است و در آن بخش دیگری از زندگی خود را با قلم زیبا و بیان گیرایش بازگو کرده است. به گفته خودش در مقدمه بلند و بسیار دلنشین کتاب: ««ابوالمشاغل»، تجدید عهدی ست با آن جوانیِ پُرشور، آن جوانی ابدی، آن سلامت و غرور و التهاب و ایمان… گر چه آنجا، در «ابنِ» مشغله، فرزند بودم و اینجا در «ابوالمشاغل»، پدرم…»
درباره نویسنده کتاب ابوالمشاغل
نادر ابراهیمی (زاده ۱۴ فروردین ۱۳۱۵ در تهران – درگذشته در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۳۸۷، تهران)، داستان نویس معاصر ایرانی بود. او علاوه بر نوشتن رمان و داستان کوتاه در زمینه های فیلم سازی، ترانه سرایی، ترجمه، و روزنامه نگاری نیز فعالیت کرده است. ابراهیمی، همراهِ بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان، از اندک شمار سخنوران ایرانی به شمار می رود که هم در سینما و هم در ادبیات کار کرده و شناخته شده بوده اند. نادر ابراهیمی تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاهش یعنی شهر تهران گذراند و پس از گرفتن دیپلم ادبی از دبیرستان دارالفنون، به دانشکده حقوق وارد شد. اما این دانشکده را پس از دو سال رها کرد و سپس در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به درجه لیسانس رسید. نادر ابراهیمی چندین فیلم مستند و سینمایی و همچنین دو مجموعه تلویزیونی را نوشته و کارگردانی کرده، و آهنگ ها و ترانه هایی برای آن ها ساخته است. او همچنین توانسته است نخستین مؤسسه غیرانتفاعی ـ غیردولتی ایران شناسی را تأسیس کند؛ که هزینه و زحمت های فراوانی برای سفر، تهیه فیلم و عکس و اسلاید از سراسر ایران و بایگانی کردن آن ها صرف کرد؛ ولی چنان که باید، شناخته و به کار گرفته نشد و با فرارسیدن انقلاب و جنگ، متوقف شد.
قسمتی از کتاب ابوالمشاغل
«یادم نمی آید که در «ابن مشغله»، از همسفرِ سالیان سالم محمود فتوحی نامی بُرده باشم، و یادم نمی آید که اصولاً به این که محمود و من، در تمامیِ سالهای شادی و غم، تقریباً پیوسته با هم بوده ییم، در جایی اشاره یی کرده باشم. شاید که حُرمتِ این دوستی ناب را در عصر نادوستی ها نگه داشتم. خدا می داند. امّا به هر حال، دیگر وقتِ نام بُردن است… ما چند نفر بودیم که از بچّگی با هم بزرگ شده بودیم، و اگر خیلی هم بزرگ نشده بودیم، دست کم، همدیگر را خیلی قبول داشتیم. من بودم و رحیم قاضی مُقدم، و امان ابراهیمی و محمود فتوحی و یکی دو نفر دیگر __ که امروز، به جُز من و محمود، از آن گروهِ کوچکِ معتقد، کسی باقی نمانده است. عیبی نیست. ما را هم رفته بگیر، یا بینگار که در کمرکشِ رفتنیم. امّا این محمود، که بعد از این، شاید، به کرّات از او نام ببرم، و هنوز، نیمی از من است و چه بسا که من، نیمی از او باشم، به راستی که حکایتی ست در دوستی. نکتهٔ خاص و گرانبها در دوستی شگفت انگیز ما این است که هیچکداممان، در طول این سالهای بلندِ پُرخاطره، خود را مختصری هم تغییر ندادیم تا شبیه دیگری کنیم. برای حفظِ دوستی، حذفِ شخصیّت نکردیم و به همْ باجِ «هر چه بخواهی، همان درست است» ندادیم. محمود، محمودْ باقی ماند__ با جملگیِ خصلت هایش، و منْ من ماندم. ما هر دو تغییر کردیم، فراوان، امّا هرگز شبیهِ هم نشدیم. این رازِ بزرگ و محور اساسی دوستی ما بود. یکی در دیگری مستحیل نشد. یکی نسخهٔ بدل دیگری نشد. و یکی نکوشید که در راهِ تکدّی دوستی، خویشتنِ خویش فرو بگذارد…»
شناسنامه کتاب ابوالمشاغل
- نویسنده:نادر ابراهیمی
- انتشارات: روزبهان
- تعداد صفحات:218
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد