درباره کتاب دن کاسمورو
ماشادو دِ آسیس (۱۸۳۹ ــ ۱۹۰۸) در میان نویسندگان بزرگ قرن نوزدهم ویژگی های یکتا و خارق العاده ای دارد. او برزیلی، یا به عبارت دیگر، اهل امریکای لاتین است، اما شباهتی به نویسندگان قرن نوزدهم امریکای لاتین ندارد. نه لحن پرتکلف آن ها را تقلید کرده و نه در نوشتن رمان های بزرگ خود مکتب رایج آن زمان، یعنی رومانتیسم را سرمشق قرار داده. همچنین اگرچه او را در شمار نویسندگان رئالیست به شمار آورده اند، بیش تر با نویسنده ضدرئالیستی چون لارنس استرن خویشاوندی دارد، خاصه در رمان هایی چون خاطرات پس از مرگ برای کوباس، کینکاس بوربا و دُن کاسمورو. از سوی دیگر ماشادو که نواده بردگان و از نژاد مولاتو بود، با همت و پشتکاری شگفت در فعالیت فرهنگی چنان مدارجی را طی کرد که بنیانگذار فرهنگستان برزیل شد و سال ها ریاست این فرهنگستان را برعهده داشت و به همین سبب از جایگاه اجتماعی والایی برخوردار بود. از حیث اجتماعی، ماشادو نویسنده ای شکاک است که همه نهادهای جاافتاده دوران خود را به طنز و تمسخر می گیرد. از نظام امپراتوری (یا جمهوری اواخر عمرش) تا کلیسای کاتولیک و حتی «علم زدگی» افراطی حاکم بر قرن نوزدهم. برای آشنایی خواننده فارسی زبان با زمینه تاریخی و اجتماعی دن کاسمورو، قسمت هایی از مقدمه جان گلدسن مترجم انگلیسی رمان را در این جا نقل می کنم. جان گلدسن استاد مطالعات هیسپانیک در دانشگاه لیورپول است و تاکنون دو کتاب و مقالات فراوان درباره ماشادو دِ آسیس منتشر کرده است. «دن کاسمورو در دهه ۱۸۹۰ نوشته شد، اما ۹۷ فصل از ۱۴۹ فصل آن در دهه ۱۸۵۰ می گذرد، یعنی دوران نوجوانی بنتو سانتیاگو و دلدادگی او به دختر همسایه، که راوی اکنون نشسته و آن را به یاد می آورد. مقایسه میان دهه ۱۸۵۰ و ۱۸۹۰ ما را از برخی ویژگی های برزیل و ساختار اجتماعی آن که در بطن داستان نهفته است آگاه می کند. همچنین نکاتی از رئالیسم خاص رمان را به ما می نمایاند.
خلاصه داستان دن کاسمورودن کاسمورو
این کتاب خاطرات خودنوشت بنتینیو سانتیاگو ملقب به دن کاسمورو است. راوی در این رمان شرح زندگی خود از کودکی تا زمان حال را روایت می کند. بیشتر وقایع رمان مربوط به سال های میانی قرن نوزدهم است که شرح کودکی و نوجوانی دن کاسمورو و عشق او به کاپیتو و ماجراهای آن را در بر می گیرد. در فصل های پایانی این کتاب که از ۱۴۸ فصل کوتاه تشکیل شده نیز شرح بزرگسالی و ازدواج بنتو سانتیاگو تا سال های پایانی قرن نوزده روایت می شود.
درباره نویسنده کتاب دن کاسمورو
ژواکیم ماریا ماشادو د آسیس (زاده ۲۱ ژوئن ۱۸۳۹ – درگذشته ۲۹ سپتامبر ۱۹۰۸) که با نام ماشادو د آسیس شناخته شده است، نویسنده، شاعر، نمایشنامه نویس و نویسنده داستان کوتاه بود. او به عنوان بزرگترین نویسندهٔ ادبیات برزیل شناخته شده است، هر چند در زمان حیات به محبوبیت گسترده ای خارج از مرزهای برزیل دست نیافت. او به زبان های فرانسه، انگلیسی و آلمانی تسلط داشت و در اواخر عمر زبان یونانی را نیز آموخت. آثار وی تأثیر بسزایی در ادبیات برزیل در مدارس و دانشگاه ها در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم داشته است. از جمله تحسین کنندگان وی می توان ژوزه ساراماگو، کارلوس فوئنتس، وودی آلن، سوزان زونتاگ و هارولد بلوم را نام برد.
قسمتی از کتاب دن کاسمورو
درست است که زندگی عوض شده، اما نمی شود بگویی بدتر شده، فقط فرق کرده، همین و بس. از بعضی جهات، زندگی آن ایام رنگ و بویی را که زمانی به نظرم می آمد، از دست داده، اما در عوض خیلی از خارهایی که زندگی را دردناک می کرد حالا وجود ندارد و هنوز چند خاطره ی شیرین فریبنده برایم باقی مانده.
من عاشق کاپیتو بودم! کاپیتو عاشق من بود! و گام های من می رفت و می آمد، می ایستاد، لرزان، مطمئن از این که تمام عالم زیر رکاب اوست. آن اولین جوشش جان و توان، آن چهره گشایی آگاهی در چشم آگاهی، چیزی است که هرگز فراموش نکرده ام و هرگز هم به احساسی مشابه آن نرسیده ام. و این طبیعی است، به این دلیل که متعلق به شخص من بود و باز هم طبیعی است به این دلیل که اولین بار بود.
همان طور که می دانید دل ما آدم ها درست مثل خانه هامان است، با چندتا پنجره در هر طرف و کلی چراغ و هوای تازه و این جور چیزها. بعضی خانه ها هم بسته و تاریکند، اصلا پنجره ندارند، یا فوق فوقش چندتا پنجره ی میله دار، مثل صومعه یا زندان. به همین ترتیب، نمازخانه و بازار هم داریم و کلبه های محقر و کاخ های مجلل.
سرنوشت، مثل همه ی نمایشنامه نویس ها، پیچ و خم های طرح یا گره گشایی آن را از همان اول برای ما آشکار نمی کند. هرچیز سر نوبت خودش می آید، تا وقتی پرده پایین بیفتد، چراغ ها خاموش شود و تماشاگران به خانه بروند و بخوابند.
اگر درجا نکشتمش به این علت بود که نه چماق داشتم نه طناب، نه تپانچه دستم بود نه خنجر، اما نگاهی که به او انداختم، اگر قادر به کشتن بود، همه ی حرف هاش را تلافی می کرد. یکی از خطاهای خلقت این است که فقط دست و دندان را سلاح تهاجمی آدم کرده و پا را وسیله ای برای فرار یا دفاع. برای اولی، همان چشم کافی است، یک حرکت ناچیز چشم دشمن یا رقیب را درجا خشک می کند یا به خاک می اندازد، در یک آن انتقام می گیرد و در عین حال این امتیاز را دارد که برای اغفال عدالت، همین چشم های خیره کُش یکباره سرشار از ترحم می شود، و بلافاصله برای قربانی اشک می ریزد.
شناسنامه کتاب دن کاسمورو
نویسنده: ماشادو د. آسیس
مترجم: عبدالله کوثری
ناشر: نی
تعداد صفحات: 347
معرفی رمان خالکوب آشویتس اثر هدر موریس










































