درباره کتاب گزارش به خاک یونان
کتاب گزارش به خاک یونان نوشته ی نیکوس کازانتزاکیس است. این کتاب برای نخستین بار در سال 1965 منتشر شد و بلافاصه بعد از انتشارش به خاطر داستان پرکشش و روایت زیبایش در فهرست کتاب های پرفروش قرار گرفت. صالح حسینی مترجم کتاب درباره ی این کتاب می نویسد: «این کتاب شرح احوالات گونه ای است در شیوه رمان. قهرمان و راوی آن کازانتزاکیس است که حدیث سیر و سلوک خویش را بازگو می کند. اقرار نیوش او خاک محبوبش، کرت، است. کرت فرزندانی خواسته است مبارز و سلاح در دست، و او که با سلاحی دیگر- قلم- جنگیده است، گزارش نبرد خویش را به سان سربازی به پیشگاه سپهسالار کرت عرضه می کند.
قهرمان کتاب همه ی عمرش را تلاش می کند تا، به رغم اسیر بودن به تخته بند تن، از محدودیت های جسمانی فراتر برود. تنها راه رهایی را در عروج می بیند؛ بنابراین، مانند مسیح، صلیب بر دوش می گیرد تا به معراج جلجتای خویش صعود کند. او می داند که با فراشدن به جلجتا، مصلوب می شود؛ اما تصلیب را تنها راه رستاخیز می داند.
بی قرار و جست وجوگر دست به سفر می زند. راهی را برمی گزیند، به پایان راه که می رسد، می بیند که گرداب مرموز دهان گشوده است. وحشت سراپای وجودش را می گیرد. برمی گردد و راهی دیگر در پیش می گیرد و در پایان بار دیگر به گرداب مرموز می رسد. دوباره عقب نشینی می کند و باز سفری نو و ناگهان دوباره همان مغاک...»
خلاصه داستان گزارش به خاک یونان
کازانتزاکیس فقط نیروی اجدادی را به سمت مبارزه ای معنوی سوق می دهد که در تمام زندگی به دنبال آن بود، و اقامتش در پاریس، برلین و مسکو تعیین کنندۀ مراحلی از آن بود. هرجا که آتشی آمادۀ جرقه زدن باشد، هرجا که شعله ای و اندیشه ای سر برآورد، کازانتزاکیس نیز حضور دارد. کنجکاوی خستگی ناپذیر او، عشقش به زندگی و طبیعت، که هر آن نیاز وی به ریاضت و مبارزه درگیر می شود، موجب شده است که گزارش به خاک یونان به منزلۀ وصیت نامۀ معنوی کازانتزاکیس باشد. او آن «نگاه کرتی» بی پندار و امید را بر همه چیز می اندازد، آن نگاهی که می داند چگونه چشم در چشم مرگ دوزد. نویسنده در سرلوحۀ گزارش به خاک یونان چنین بیان می دارد: «تمامی روح من فریادی است، و تمامی اثر من تفسیر این فریاد.»
درباره نویسنده کتاب گزارش به خاک یونان
نیکوس کازنتزاکیس نویسنده، شاعر، مترجم، خبرنگار و جهانگرد یونانی است که در سال ۱۸۸۳ در کرت یونان متولد شد. در سال ۱۹۵۷ در آلمان در گذشت.
محل تولدش در آن زمان تحت تسلط حکومت عثمانی بود و او در چنین فضای شورش و طغیان رشد کرد.
وی دکترای حقوق از دانشگاه آتن را دارا بود.
او در سال ۱۹۰۷ شاگرد هانری برگسون فیلسوف در فرانسه بود و در جنگ بالکان وارد ارتش یونان شد و مدتی را در جنگ سپری کرد و بعد از آن شغل مدیریت کل را در وزارت امور اجتماعی پذیرفت و مدتی نماینده یونسکو در پاریس بود.
کازانتزاکیس در سال ۱۹۵۶ از طرف کانون نویسندگان یونان برای نوبل ادبیات معرفی شد، اما با یک رأی کمتر پیروزی را به آلبر کامو داد و آثارش به اثر زبان ها ترجمه شده است.
کتاب کوچک و صد صفحه ای سیر و سلوک که در سال۱۹۲۳ منتشر شد.
اساس تفکرات فلسفی نویسنده به طوری است که سی و دو سال بعد کازنتزاکیس می نویسد: «کتاب سیر و سلوک مانند دانه ای بود که رویش دیگر آثارم را باعث شد و پس از آن هر چه نوشتم تفسیر و تصویری از آن بود.
دو رمان معروف این نویسنده یونانی آخرین وسوسه مسیح و مسیح باز مصلوب می باشد.
کتاب مسیح باز مصلوب به دلیل انتقاداتی که در آن هست جز کتاب های ممنوعه شد که همین بر محبوبیت کتاب افزود.
وی بسیاری از شاهکارهای ادبی و فلسفی را به زبان یونانی ترجمه و تفسیر کرده است.
آثار هومر، دانته و کتاب های تولد تراژدی و چنین گفت زرتشت نیچه، گفتگو با اکرمان و فاوست_ جلد اول اثر گوته، همچنین آثار چارلز داروین، شکسپیر و فدریکو کارسیا، از جمله ترجمه های او هستند.
او پس از یک مسافرت کوتاه به چین بر اثر بیماری سرطان خون درگذشت. و هنگام خاکسپاری اسقف یونان وی را مرتد خواند و گفت در هیچ یک از کلیساهای یونان نباید او را به خاک سپرد، بنابراین او را در زادگاهش به خاک سپردند و بر روی مزارش چنین نوشته شده است (نه آرزویی دارم، نه می ترسم، من آزادم)
قسمتی از کتاب گزارش به خاک یونان
عمر ما لمحه ای بیش نیست؛ اما بس است. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۱۸)
بزرگ که شدم و ذهنم بازتر شد، مبارزه نیز وسعت یافت. از محدوده کرت و یونان گذشت، تمام زمان ها و مکان ها را درنوردید و تاریخ بشری را زیر نگین گرفت. اکنون، کرت و ترکیه با هم در جنگ نبودند، که خیر و شر بود، روشنی و تاریکی بود و خدا و شیطان بود. همواره نیز همان جنگ بود، جنگ دایم. و همواره کرت پشت سر خیر، نور و خدا ایستاده بود، و ترکیه پست سر تاریکی و شیطان. قسمتم این بود که در لحظه بحرانی جنگ کرت برای آزادی در این سرزمین به دنیا بیایم، و به این ترتیب از همان اوان کودکی متوجه شوم دنیا مالک خیری است عزیزتر از زندگی، نوشین تر از سعادت: آزادی. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۶۸)
با فروش تمام اسباب بازی هایم به دوستان، زندگی قدیسان را به چاپ های معمولی، به شکل جزوه می خریدم. عصرها روی چهارپایه کوچک، در میان ریحان و همیشه بهار حیاطمان، می نشستم و آزمون های دشوار و گوناگون قدیسان را که در راه رستگاری روح متحمل شده بودند، به صدای بلند می خواندم. همسایه ها با بافتنی یا کارشان، اطرافم گرد می آمدند. بعضی جوراب می بافتند و بقیه قهوه می ساییدند یا ساقه خردل پاک می کردند. آنان گوش می دادند و آهسته آهسته صدای شیون برای رنج ها و شکنجه های قدیسان در حیاط طنین می انداخت. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۷۳)
این وظیفه ماست که ورای سوداهای فردی خویش، ورای عادت های راحت و دلچسب، فراتر از وجودمان، هدفی برای خود تعیین کنیم، و با خوار شمردن خنده، گرسنگی، حتی مرگ، شب و روز تلاش کنیم تا به آن هدف برسیم. رسیدن به هدف نه. روح خودستا، به محض رسیدن به هدف خویش، در فاصله دورتری قرارش می دهد. نه رسیدن به هدف، که هیچ گاه توقف نکردن در عروج. فقط در این صورت است که زندگی به اصالت و یگانگی دست می یابد. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۸۲)
هر واژه ای صدفی سخت است که نیرویی بزرگ و انفجارآلود در خود نهفته دارد. برای یافتن معنایش، باید بگذاری در درونت مانند بمبی منفجر شود و از این راه روحی را که زندانی کرده است، آزاد سازد. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۹۲)
جوانی یعنی ویران کردن دنیا، و درانداختن طرحی نو. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۱۵۶)
درویش پاسخ داد: «خدا نامی ندارد. او در محدوده اسما نمی گنجد. اسم زندان است. خدا آزاد است.» (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۱۶۲)
جوانی بیست وپنج ساله و در کمال عافیت باشی؛ شخص به خصوصی را، اعم از مرد یا زن، دوست نداشته باشی؛ پای پیاده و تنها با کوله باری بر دوش از این سر تا آن سر ایتالیا سفر کنی؛ بهاران هم باشد و سپس تابستان و آن گاه پاییز و زمستان مالامال میوه و باران فرارسد – آرزوی سعادتی بزرگ تر از این، گستاخی است. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۱۹۱)
بدا به حال کسی که بدون دیوانگی زندگی آغاز می کند. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۲۲۲)
شناسنامه کتاب گزارش به خاک یونان
نویسنده: نیکوس کازانتزاکیس
مترجم: صالح حسینی
ناشر: نیلوفر
تعداد صفحات: 555