درباره کتاب وانهاده
در سه داستان که به نقل از The Sunday Herald Times [London] "داستان هایی بسیار هوشمندانه در مورد فروپاشی اشتیاق" اند ، سیمون دو بووار نویسنده ی نام آشنای فرانسوی ما را به درون زندگی سه زن می کشاند ، زنانی که همه شان دوران جوانی شان را پشت سر گذشته ، و با بحران های غیر منتظره ای روبرو هستند. کتابی جنجالی و جذاب که بینش جالب توجه دوبووار درمورد زنان را به خوانندگان ارائه می دهد. هر سه زن این داستان با چیزی مشترک مواجه اند: تنهایی و ترس. ترس از پیر شدن. ترس از آنکه در زندگی شان شکست خورده اند. آن ها وامانده اند. آنها "وانهاده" شده اند .شخصیت اصلی زنی به نام مونیک. او زنی است معمولی مانند میلیون ها زن دیگر. زنی که زندگی اش را فدای همسر و فرزندش کرده است و حالا بحران پیری را از سر می گذراند. خود دوبووار در مورد این کتاب گفته است که هرگز هیچ داستانی به غم انگیزی آن ننوشته است!
دوبووار فیلسوف، نویسنده، اگزیستانسیالیست و فمنیست فرانسوی بود. شهرت او بیشتر به خاطر کتاب جنس دوم او است که چند سال پس از چاپ به عنوان مانیفست فمنیسم شناخته شد.
خلاصه داستان وانهاده
وانهاده تک گویی های زنی چهل واندی ساله است که بحرانی بزرگ را از سر می گذراند. مونیک درست در لحظه ای که احساس می کند از مسئولیت هایش در قبال خانواده تا اندازه ای فارغ شده – دو دخترش بزرگ شده اند و دیگر نزد آنها زندگی نمی کنند- و می تواند آزاد و رها ساعت هایش را هرطور دوست دارد بگذراند، با بحران تنهایی روبه رو می شود. او بعد از سال ها زندگی در خدمت دیگران، با دشواریِ لذت بردن از این آزادی مواجه می شود. آنچه رنج مونیک را چند برابر می کند این است که می فهمد زن دیگری در زندگی همسرش، موریس، وارد شده و حالا باید جنگ دیگری آغاز کند.
داستان را از زبان خود مونیک می شنویم، در قالب یادداشت هایی که برای خودش می نویسد. سیمون دوبووار با انتخاب این فرم برای روایت، ما را بی واسطه در جریان احوالات، آرزوها و سرگشتگی های مونیک قرار می دهد. شخصیت های اصلی و حاشیه ای، از همسر مونیک گرفته تا دخترانش، نوئیلی- معشوق موریس- و همه و همه از میان یادداشت های شخصی مونیک معرفی می شوند. مونیک مانند تمام کسانی که به نوشتن یادداشت های روزانه عادت دارند، بی پرده می نویسد و سعی می کند تمام آنچه را از می گذراند بیان می کند؛ خشم، اندوه، سرگشتگی، درماندگی، امید و … .
درباره نویسنده کتاب وانهاده
سیمون دوبوار [نام کامل: سیمون لوسی ارنستین ماری برتراند دوبووار] فیلسوف، فمینیست و نویسندۀ فرانسوی که در 1908 در خانواده ای سرمایه دار به دنیا آمد. پدر و مادری فهیم و با فرهنگ داشت و کودکی سرشار از رفاه و خوشنودی را تجربه کرد. در پنچ سالگی به مدرسۀ کاتولیک رفت و تا دورۀ دبیرستان دانش آموز ممتازی بود.
در زندگی سیمون دوبووار دو وجه ادبی و توجه به موقعیت و حقوق زنان بیش از وجوه دیگر نمایان است.
یکی از ویژگی های بارز ادبی سیمون دوبوار تبدیل تدریجی آثار داستانی او از داستان به زندگینامه خودنوشت است، آنچنانکه در سه گانه زندگی نامه خود از "کارگاه زندگی" می گوید که در آن قرار است ادبیات جایگزین همه جاه طلبی های معنوی و حتی مذهبی شود.
از سوی دیگر نام سیمون دوبووار و ژان پل سارتر، نویسنده و فیلسوف فرانسوی همواره با هم گره خورده است. ایندو در کنار زندگی عاطفی خود، در زمینه های مختلف با یکدیگر همفکری و همکاری داشتند.
سیمون دوبووار در کتاب "وداع با سارتر" گفت وگوهای خود با او را بازگو می کند و کتاب "شاهدی بر زندگی من" نامه های ژان پل سارتر است به سیمون دوبووار.
سیمون دوبووار در کنار ادبیات، از وضعیت زنان هم غافل نمی شود. در کتاب "جنس دوم" ، او از تحقیر تاریخی زنان در برابر مردان می گوید و زن ها را دعوت می کند تا خود را از یوغ این وضعیت تحمیلی خارج کنند.
جمله "ما زن به دنیا نمی آییم، زن می شویم" او الهامبخش بسیاری از جنبش های زنان در دنیا بوده است و زنان ایرانی نیز از این تاثیر بی نصیب نمانده اند.
قسمتی از کتاب وانهاده
پیش از اینکه از نظرم ناپدید شود، یک بار دیگر سرش را برگرداند. اضطرابی در دیدگانش موج میزد که به من هم سرایت کرد. بلند شدن هواپیما به نظرم غم انگیز آمد. هواپیماهای چهار موتوره به آهستگی اوج می گیرند اما این یک وداع طولانی است. جت با خشونت یک «به امید دیدار» از زمین کنده شد. اما به زودی سر شاخ آمدم. نه، غیبت دخترها غم به دلم نیاورده بود، برعکس می توانستم به دلخواه تند یا آهسته برانم. هرجا بخواهم بروم و هر زمان میل کردم متوقف شم.
فردا به پاریس برمی گردم. موریس خانه را ترک کرده است و من به این دو در نگاه می کنم: دفتر کار موریس؛ اتاقمان. بسته اند… دری بسته، چیزی پشت در کمین کرده است. اگر تکان نخورم باز نخواهد شد. بی حرکت ماندن؛ برای همیشه. متوقف کردن زمان و زندگی. ولی می دانم که تکان خواهم خورد. در به آرامی باز خواهد شد و آنچه را پشت در است خواهم دید. آینده. در آینده باز خواهد شد. به آرامی. به طور حتم. بر آستانه ی آن ایستاده ام. جز این در و آنچه پشت آن کمین کرده چیزی ندارم. می ترسم. و نمی توانم کسی را به کمک بخواهم. می ترسم.
این هم یکی از دلایلی است – دلیل اصلی – که باعث می شود هیچ مایل نباشیم پایبند حرفه ای شوم، دلم می خواهد کاملا در اختیار کسانی باشیم که به من نیاز دارند، تحمل جز این را ندارم! این فکر مرور ذهنی هر روزه ی یک زن سنتیه، ایده ای که به این زن دیکته می کنه بعد از ازدواج یا کمی دیرتر بعد از مادر شدن، من حقیقی خودش رو فراموش کنه (علایق، شغل و حرفه، دانش) و تمام زندگی خودش رو صرف رسیدگی به همسر و فرزندانش بکند، این درحالیکه در زمان میانسالی از طرف همون نیازمندان ترک و طرد می شود!
وقتی پایمان به سنگ می خورد، اول ضربه را حس می کنیم، درد از پی آن می آید: با یک هفته تأخیر، رفته رفته رنج می برم. قبلش حیرت کرده بودم. استدلال می کردم و این دردی را که امروز صبح به درونم می ریزد از خود دور می کردم: تصویرها. در آپارتمان دور خودم می چرخم: در هر گام تصویری در من بیدار می شود. گنجه اش را گشودم. پیژاماها، پیراهن ها، شورت ها، زیرپیراهن ها را نگاه کردم؛ و گریه سر دادم. تحمل نمی کنم که دیگری بتواند گونه هایش را که به نرمی این ابریشم، به لطافت این پولوور، نوازش کند.
بین آن دو این صمیمیت که روزی فقط مال من بود به وجود آمده است، پس از بیداری، حتماً موریس او را به شانه اش می فشارد و او را غزالم و پرنده جنگلی ام می نامد، یا شاید نام های دیگری به او داده که با همان لحن ادا می شود؟ یا صدایش را هم جور دیگر کرده است. ریش می تراشد، به او می خندد، دیدگانش تیره تر و درخشان تر است و دهانش زیر پوشش کف سفید مخفی شده. در آستانه در ظاهر می شود، با دسته بزرگی از گل های سرخ: آیا برایش گل می برد؟ قلبم را با اره ای به دندانه های خیلی تیز می برند.
شناسنامه کتاب وانهاده
نویسنده: سیمون دوبوار
مترجم: ناهید فروغان
ناشر: مرکز
تعداد صفحات: 148