سال ١٣٧٢ وقتی مجموعه تلویزیونی «پرواز ٥٧» به کارگردانی و بازی مهران مدیری از شبکه یک سیما پخش می شد، کمتر کسی فکرش را می کرد که بازیگر جوان آن روزها بعدها بتواند به موفقیتی چشمگیر دست پیدا کند. بازیگر، کارگردان، تهیه کننده و در یک کلمه بِرَندی که توانست ٣٠ سال یکه تاز عرصه طنز ایران باشد.
مهران مدیری سه دهه است که مرد اول کمدی ایران است. محبوبیت عجیبی که نیاز به کارشناسی دارد. چه چیزی در مهران مدیری سبب شده او همواره محبوب باشد و محبوب بماند؟ فرقی هم نمی کند در تلویزیون باشد یا شبکه نمایش خانگی یا سینما؛ همین که اسمش بیاید مخاطب سرازیر می شود سمتش. عجیب تر این که کیفیت آثارش هم چندان اهمیت ندارد؛ او همیشه جلوتر از آثارش بوده است.
هر اثری تولید کند، دیده می شود؛ تمام مخاطبان آثار هنری در اسرع وقت تولیدات او را دنبال می کنند؛ گاهی نقد می کنند و معتقدند که جدیدترین اثرش چنگی به دل نمی زند و نسبت به دیگر آثارش ضعیف تر است، اما همه او را می بینند. جالب تر این که سال هاست تکیه کلام هایش چه در مقام اجرا و چه در سریال هایش بر زبان مردم کوچه و خیابان است.
بعید می دانم دلیل این محبوبیت و کاریزما کشف شده باشد، اما فارغ از کیفیت، اغلب آثار مهران مدیری تاریخ مصرف ندارد. همین حالا اگر بنشینید و مجموعه های «شب های برره» و «پاورچین» را ببینید، باورتان نمی شود که یک دهه پیش تولید شده باشند. یا «قهوه تلخ»، با وجود این که در نحوه پخشش در شبکه نمایش خانگی خون به دل مخاطب کرد و درنهایت نصفه کاره ماند، ارزش چندبار دیدن را دارد.
مدیری زمانی که «دورهمی» را به تلویزیون آورد، باز هم اتفاق دیگری رقم زد. اغلب برنامه های ترکیبی نیازمند آیتم های جذاب است؛ برنامه هایی مانند «خندوانه»، «عصر جدید» و بسیاری برنامه های دیگر. با مقایسه این برنامه ها به راحتی می توان به کاریزمای مدیری پی برد. «خندوانه» با آیتم های مختلف و ایده های جذاب، تنها یک رقیب جدی داشت به نام «دورهمی».
برنامه ای که فقط یک مهران مدیری داشت و کمی هم سروش جمشیدی نه چندان جذاب. شاید برای جذابیت یک برنامه همین کافی باشد که یک مهران مدیری داشته باشد و ساعت ها برای مخاطب حرف بزند. شاید به همین دلیل است که سال هاست حضور مهران مدیری در فیلم های سینمایی به یکی دو سکانس خلاصه می شود و هرگز نقش اصلی بازی نکرده است. کارگردان های سینما هم یاد گرفته اند یک نقش کوتاه برایش در نظر بگیرند و خیال شان راحت است که همین حضور کوتاه هم می تواند مخاطبان بسیاری را به شوق دیدن مدیری به سینما بکشاند و البته شنیده شده مبالغ قابل توجهی هم بابت این حضور کوتاه دریافت می کند.
مدیری حالا با سریال «هیولا» هر دوشنبه میهمان خانه های مردم است. فکرش را بکنید میان این همه سریال پربازیگری که این روزها در شبکه نمایش خانگی توزیع می شود، «هیولا» همچنان متفاوت است. شبکه نمایش خانگی این روزها لیلا حاتمی دارد، بهرام رادان و مهتاب کرامتی دارد و یک «سال های دور از خانه» که سریال کمدی است ساخته مجید صالحی، اما از میان تمام این سریال ها «هیولا» با یک مهران مدیری پیشتاز است. اتفاقا این بار «هیولا» حتی سیامک انصاری هم ندارد، اگرچه بعد از مدت ها یک پیمان قاسم خانی دارد که به نظر نمی رسد مثل روزهای اوجش باشد. «هیولا» شاید جزو آثار درجه یک مدیری محسوب نشود و به زعم بسیاری طنز قدیمی دارد، اما همچنان یکه تاز سریال های شبکه نمایش خانگی است.
مهران مدیری نسبت به دهه های گذشته آشکارا تغییرات زیادی را به خود دیده است. مدیری یکی از مهمترین کمدی سازهای تاریخ تلویزیون است که در خلق تیپ، استاد بلامنازع است به طوری که بسیاری از تیپ های رایج در فرهنگ عمومی امروز ایران مدیون او و آثاری است که طی سال های گذشته از او به نمایش درآمده است. مهران مدیریِ امروز متفاوت از آن سال هاست. او پیشتر هم گفته بود ترجیح می دهد در عرصه درام و آثار جدی به فعالیت بپردازد؛ همان اتفاقی که در نخستین فیلم سینمایی اش رخ داد.
«ساعت پنج عصر» تصویری اغراق شده از واقعیت ها و فرهنگ اجتماعی هر روزه مان است. این اغراق مختص زبان کمدی و موقعیتی است که مدیری در اثرش به تصویر می کشد، به گونه ای که باعث می شود مخاطبی که در این جامعه زندگی می کند، تصویر یک شهر طوفان زده با رفتارهای اگزجره و افسارگسیخته را شاهد باشد. مدیری با سر زدن به بیمارستان، بهشت زهرا، تظاهرات کارگری و حتی وزارت اطلاعات، آشوبی که بر رفتارهای اجتماعی مان سایه افکنده است را به باد نقد می گیرد.
حالا چند سالی است که مدیری به خواسته اش رسیده و سعی کرده در کنار کمدی، نگاه جدی تری به مسائل اجتماعی و دغدغه مردم داشته باشد. شاید سال ها بعد رمز موفقیت و محبوبیت مهران مدیری فاش شود، اما هر چه هست، فعلا او مرد تکرار نشدنی طنز ایران است.
اعتبارتان هم دارد ته می کشد آقای مدیری
محمد اشعری: همه می دانیم که مهران مدیری گذشته موفقی داشته؛ یک دوجین از بهترین سکانس های طنز تاریخ تلویزیون مان را ساخته، سال های سال ما را خندانده، یک برند موفق شده که می تواند در همه زمینه ها پولساز و درآمدزا باشد و... بله مهران مدیری اینها همه هست و حالا این همه نیست.
دنیای هنرمندها دنیای بی رحمی است؛ آنها هرقدر که موفق باشند و گذشته قابل احترامی داشته باشند، با آن چه می سازند و در معرض دید عموم قرار می دهند، قضاوت می کنند. آخرین سنگ محک مدیری چیست؟ نه پاورچین (۱۳۸۲)، نه شب های برره (۱۳۸۴)، نه مرد هزارچهره (۱۳۸۷) و نه حتی قهوه تلخ (۱۳۸۸)، بلکه «هیولا»یی است که سال قبل کلید زده شده و حالا قسمت های آخرش پخش می شود. به سال تولید موفق ترین آثار مدیری نگاه بیندازید. بعد از اینها کدام کار مدیری سر زبان ها افتاده و توی ذهن مردم و منتقدان جا باز کرده است؟
برای کدام کارش موج راه افتاده یا کدام تکیه کلامش (جز اندکی از بازی و حرف های جواد رضویان در «در حاشیه») سر زبان ها افتاده؟
صریح ترش می شود اینکه؛ یک دهه است که از «مهران مدیری» فقط نامی مانده. کارگردان خوش ذوق و صاحب سبکی که مدام می سازد، مدام نیمچه شکست می خورد، مدام جبهه عوض می کند، مدام روی فراموشی مردم حساب می کند، مدام از اعتبارش هزینه می کند و در نتیجه موفق می شود در پس این یک دهه، در فضای فرهنگی ما خودش را روی بورس نگه دارد.
با هم این تغییر فازها و فضاها را مرور کنیم که همه اش از زیرکی و هوش سرشار مدیری است و نه نتیجه آثارش؛ از تلویزیون رو به افول، به شبکه نمایش خانگی می رود، اوج می گیرد ولی شکست سختی می خورد، تجربه های بعدی را در همان فضا می سازد ولی باز هم اقبالی ندارد اما هیچ باختی گردن او نیست، به تلویزیون برمی گردد، برای شکستِ «در حاشیه» ها کلی داستان سرایی می شود، از سریال سازی دل می کند و به اجرا و استندآپ رو می آورد، با حداقل ایده، گلیمش را بیرون می کشد، دوباره به سریال سازی در شبکه نمایش خانگی بازمی گردد، برای موفقیت به نویسنده ای که همه موفقیت های قبلی به او وابسته است، رجوع می کند ولی نتیجه «هیولا» چه شده؟ با سریالی مواجهیم که در بهترین حالت، حداقل ١٠سال دیر ساخته شده است!
داستان هیولا قابل حدس و لو رفته است، در همه قسمت ها و صحنه ها-آشکارا- از مخاطب عقب می ماند، شوخی ها چنگی به دل نمی زند و جز در موارد نادری آدم را به قهقهه نمی اندازد، کنایه های داستان با همه اشاره صریح به رخدادهای روز، تاریخ مصرف دارند، بازی ها هم در معمولی ترین حالت ممکن است و کسی بیش از اندازه نمی درخشد، ستاره جدیدی رو نمی شود، تکیه کلامی به مخاطب نمی دهد و از همه بدتر اینکه مهران مدیری هم همان مدیری است و تفاوت چندانی با بلوتوث طماع و فریبکار و ظاهرساز قهوه تلخ ندارد.
با این حال، همه چیز در اوج شیکی و چشم نوازی است. برای یکی دو سکانس قدیمی، کلی هزینه شده و برای نماهای طبقه مرفه و شرکت های تودرتوی فرهنگیان، وسواس به خرج داده شده، ولی اینها کارگردانی نیست، اینها باعث درآمدن طنز نمی شود، اینها فقط در نظر اول مخاطب را جذب می کند، بعد از این ظواهر چه؟ این همان فریبی است که در فیلم «ساعت ۵ عصر» هم رخ داد و اگرچه اعتبار مدیری میلیاردی فروخت، ولی فیلم، فیلم خوبی نشد.
مدیری از اعتباری خرج می کند که انتها دارد، در مسیری قدم برمی دارد که به پایان می رسد و اگر آن زمان برسد، قطعا روز خوشایندی برای هیچ کس نخواهد بود- حتی منتقدانی که اغلب کم از او انتقاد می کنند و جانب اقبال و محبوبیت او را نگاه می دارند ولی حاضر نیستند وقت بگذارند و همین سریال هیولا را ببینند یا حتی درباره اش نظر دهند-. قبول آقای مدیری! ما سخت می خندیم و این روزها سخت تر. ما از طنزهای تلویزیونی و بی نمک اشباع شده ایم و این روزها بیشتر.
ما حالمان از شوخی های سخیف و جنسی که به جای طنز به خوردمان می دهند، به هم می خورد و این روزها عمیق تر. ولی همه اینها دلیل درجازدن و پسرفت عیان شما نیست. اعتبارتان دارد ته می کشد و کیست که این خبر/ پیش بینی را زودتر به گوشتان برساند؟ به قول آن تماشاچی بازی تنیس فدرر و نادال، کاش کسی بود که وسط این تمجیدهای باسمه ای و این جوسازی های رسانه ای، داد می کشید: بیدار شو مهران! بیدار شو.