"صنعت شهرهای خوزی بر جای مناطق روستایی/عشایری نشستند و حتی سویه ی جدید نفت، جامعه خوزی را به یک توده کارگری مبدل ساخت. و راستی که صنعت نفت، ضدّ شهر است و مبتنی بر دیالکتیک بی رحمانه ای که دارد، هویّت و مرکزیت شهر را فرو می کاهد و ناگهان شهر را از هم می پاشد. سرنوشت نفت سفید را بنگرید که تمام شد و نهایتاً امروز می تواند سوژه فیلم های تجربی کارگردان های جویای نام و خبرنگاران جستجوگر باشد، اما سرنوشت و پایان ماجرای این صنعت شهر، در اهواز، سوسنگرد و آبادان و ماهشهر در حال تکرار است. آری با جوشش نفت؛ تغییرات پی درپی می آمدند و رنگ سبز جلگه آرام آرام به خاکستری دودی می رسید. با تشکیل هسته ی سخت قدرت در تهران و فربه شدن سیستم مرکزی، حلقه های با نفوذ منطقه ای شکل گرفت. به جای آمایش سرزمینی؛ این قدرت های هزارفامیل و تبارگرا بودند که برای درآمد و هزینه کشور تصمیم گرفتند. شهوت ناتمام تفکر سازه ای به جان اقلیم خوزستان افتاد و حرص انتقال آب بر استان جنوبی سایه گسترانید. دیگر هیچ چیز مثل قبل نبود. خوزستان حتی قلک هم نبود. معدن تولید ثروت هم نبود. در چشم قدرت، کارگاهی بود، محل گذر، برای رویایی دیگر! حالا در مسیر تحقق این رویای دیگر! میراث چند هزار ساله ذبح شود، بشود! کارون کم رمق و جان بدهد، بدهد! تالاب شادگان و هورالعظیم بخشکد، بخشکد. 1000 روستا دچار بی آبی و تنش آبی شود، بشود! اندیکا و لالی و دهدز در شمال، شادگان و هویزه و سوسنگرد در جنوب به محرومیت بغلتند، بغلتند! این سرنوشتی است که نگاه تولید و راندمان محور می تواند بیافریند. نگاهی فاجعه بار که پدیده انسان، عنصر انسان و انسان را اساساً بما هو انسان نمی بیند! لاجرم مبتنی بر نگاه تولیدمحور؛ آب و نفت بر لوله ها و کانال ها سوار شد و از پایین به بالا رفت، تا فلات مرکزی به جای سرمایه گذاری بر صنایع دستی، توریسم و معادنِ سنگ، نقاب قربان گاه و مسلخ آب بر چهره زده و صنایع آب بر مثل کاشی و سرامیک و فولاد و حتی پتروشیمی و پالایشگاه در آن منطقه برپا شود. آب آنقدر بود در فلات مرکزی که صدها هزار هکتار شالی کاری و پسته کاری نیز برپا شد. و خوزستان درگیر جنگی دهشتناک و کوچ اجباری و یک کابوس. جنوب که از خواب برخاست، ریزگردها هوایش را ستانده و تشنگی گلویش را گرفته بود. جلگه جهنم شد. راهی که از میان سدهای کرخه و نمک زار گتوند می گذشت. و چندین تونل انتقال آب. گویی شورشی بزرگ علیه جلگه برپا شده بود و چنین که؛ بر مقام مرگ خوز تا کنون کسی برنخاست. تاریخ یک صدسال گذشته برای خوز، جز تباهی و آتش و دود نداشته است. مهاجرت انگار سرنوشت محتوم مردمان این دیار است، چه از جنوب خوز و چه از شمال آن. و حالا این حقیقت است که توی صورت مخاطب می خورد.... حقیقت ناامیدی امیدیه، حقیقت بی جانی هندیجان، حقیقت بی ماهی ماهشهر، حقیقت بی هوایی اهواز، حقیقت بی آبادی آبادان، حقیقت ناخرّمی خرمشهر، حقیقت بی شادی شادگان". این قلم زیبا که درباره درد خوزستان مینویسد متعلق به یکی از روزنامه نگاران و فعالان اجتماعی برجسته خوزستانی است. محمد مالی نامی آشنا در حوزه خوزستان پژوهی است. او تمام توان و انرژی خودش را صرف فریاد زدن دردهای خوزستان کرده است. قلمی متعهد و مؤمن به وطن و خاک اش و صد البته مردم اش. درد خوزستان، دردی است به پهنای ایران. فریاد زدن این درد، وظیفه هر قلم متعهدی است. محمد مالی روزنامه نگار، فعال اجتماعی و خوزستان پژوه ارجمند این درد را در گفتگویی اختصاصی با ساعد نیوز تشریح می کند:
دستِ دولت مرکزی در صدسال گذشته برای استفاده از منابع خوزستان که تحقیقاً ثروتمندترین و استراتژیک ترین منطقه خاورمیانه است؛ دراز و برای رسیدگی، سرمایه گذاری و خدمت به آن، کوتاه و ناقص بوده است.
ساعد نیوز: در خوزستان چه خبر است؟
محمد مالی: یک: خوزستان تشنه است بی تردید اما تقلیل مشکلات، بحران ها و چالش های قلب ایران تنها به بی آبی یا حتی بیکاری، بیان بخشی از مساله است. درد خوزستان عدم توسعه در یک صدسال گذشته است. توسعه متوازن و متناسب با ظرفیت ها و توانمندی های طبیعی و انسانی این استان. دو: دستِ دولت مرکزی در صدسال گذشته برای استفاده از منابع خوزستان که تحقیقاً ثروتمندترین و استراتژیک ترین منطقه خاورمیانه است؛ دراز و برای رسیدگی، سرمایه گذاری و خدمت به آن، کوتاه و ناقص بوده است. قدم اول پس باید تغییر نگاه، رویکرد و برخورد مرکز با خوزستان باشد. سه: محرومیت در خوزستان؛ قومی و منطقه ای نیست. شمال و جنوب خوزستان، متشکل از دو قوم عزیز بختیاری و عرب است اما در هر دو سوی، شاهد وضعیت یکسان و فاجعه بار بهره مندی از شاخص های توسعه هستیم. از محرومیت شمال و جنوب خوزستان، دردناک تر تبعیضی است که بر این مناطق روا داشته شده است.
شایسته سالاری بیرون آمده از نگاه شهروندی پایانی خواهد بود برای دوران سیاه مدیریت غیرمتخصصان و آمدن جریان سالم نخبه ها.
چهار: مشکلات و چالش های خوزستان باید ملی و در سطح ۳ قوه بررسی و چاره اندیشی و به گونه ای شفاف و قابل نقد در معرض نظر مردم خوزستان قرار گیرد. هنوز پرونده تصمیم گیری درباره بهره مندی خوزستان از نفت و گاز و پتروشیمی و همچنین منابع آبی که دارد، محرمانه و غیرشفاف تلقی می شود. پنج: ۱۷ سال پس از پایان جنگ، بر اساس تصمیم یک نهاد فرادستی، هر گونه سرمایه گذاری جدی و اساسی در خوزستان ممنوع بود. بعلاوه ۸ سال جنگ تحمیلی، یعنی در دولت های مختلف به هر دلیلی! به مدت ۲۵ سال، خوزستان محروم از سرمایه گذاری بوده است. برای جبران این عقب ماندگی ۲۵ ساله چه کرده ایم؟ شش: چنان چه گفتیم تبعیض و محرومیت دو پیشوند و پسوند خوزستان در قرن گذشته بوده است. راه حل اما پیچیده نیست، نگاه امنیتی جای خود را به نگاه شهروندی در خوزستان دهد. شایسته سالاری بیرون آمده از نگاه شهروندی پایانی خواهد بود برای دوران سیاه مدیریت غیرمتخصصان و آمدن جریان سالم نخبه ها.
دلسوزان نگران نباشند، این جا همان نقطه ای است که پوزه صدامیان را به خاک مالید. دشمنان هم پای کوبی نکنند، خوزستان باطل السحر توطئه های ضد ایرانی بوده و هست.
هفت: نسخه پیچی برای خوزستان از دور، منجر به تولید آدرس های غلط و گمراه کننده شده است. تصمیمات را مبتنی بر اقتضائات بومی و محلی بگیرید. و تصمیم آخر برای خوزستان، اولویت دادن به محیط زیست در برابر صنعت و تولید است. آن زمان خواهید دید مشکلات استان چگونه یکی پس از دیگری حل خواهد شد. هشت: در خوزستان بحران اعتماد به دولت مرکزی، تاریخی و مزمن است. این شکاف دولت/ ملت، می تواند بی تعارف، از حسّ تعلق و همبستگی ملی فروکاهد. باید به سرعت برای خوزستان تصمیمات ملی گرفت. فراتر از دولت و مجلس، نسبت به دلجویی از خوزستان اقدام شود. خطای محاسباتی این جا غیرقابل جبران است. نُه: چندین روز از آغاز اعتراضات خیابانی در خوزستان می گذرد. روشن است که خیابان محل طرح مطالبات نیست اگر گوش شنوایی وجود داشت! دلسوزان نگران نباشند، این جا همان نقطه ای است که پوزه صدامیان را به خاک مالید. دشمنان هم پای کوبی نکنند، خوزستان باطل السحر توطئه های ضد ایرانی بوده و هست.
ده: تصویری که نفرین و هژمون نفت از خوزستان ساخته و پرداخته، واقعی نیست. مزیّت اصلی جلگه خوزستان، کشاورزی، دامداری، توریسم، آبزی پروری و میراث فرهنگی است. خوزستان کارگاهی مطلوب نفت است.به ابعاد واقعی خوزستان بنگرید تا غول خفته برخیزد و روی پای خود بایستد و به مجد هزاره ها بازگردد. یازده: خوزستان بُغضی فروخفته دارد، فریادی در گلو مانده... بگذارید بغضش را و فریادش را نجیبانه و در آرامش نجوا کند. این مردم مظلومند. با تحمل، مدارا، و همدلانه و در اوج احترام به تجمعات اعتراضی نگاه کنیم. و نگران نباشیم. این جا خوزستان است. همین
خوزستان به توجه و نگاه ویژه نیاز دارد و نه استاندار یا نماینده یا مدیر ویژه.
ساعد نیوز: برای خوزستان چه باید کرد؟
محمد مالی: این روزها خوزستان مرکز توجهات است. بخشی از این توجه؛ دغدغه مند و شریف، بخشی فرصت طلب و ریاکارانه، بخشی موج سوارانه و هیجانی و من می دانم نگاه علمی و حکیمانه در این میانه چه اندازه مهجور است. اما می خواهم در ده فراز، راه حل های درمان خوزستان را عرضه دارم. یک: خوزستان به توجه و نگاه ویژه نیاز دارد و نه استاندار یا نماینده یا مدیر ویژه. این توجه است که محیط زیست را بر تولید نفت، حفظ اکوسیستم را بر انتقال آب، نیروی بومی را بر نیروی کارِ مهاجر و سرمایه گذاری امنیت آفرین در مناطق مرزی را بر استراتژی زمین سوخته اولویت می دهد. نگاه ویژه! دو: نمی توان با عناصری که خود بخشی از مشکلِ خوزستان در چند دهه گذشته بوده اند،امید به تغییر وضع موجود داشت.خوزستان نیاز به پوست اندازی مدیریتی، عبور از کاربست های سنتی،و خون و نفس تازه دارد. جوان های نخبه خوزستانی را از زیر سایه پدرخوانده ها بکشید بیرون، قطار خوزستان راه می افتد.
سد گتوند نقش مهمی در شوری رودخانه کارون، شوره زار شدن بهترین زمین های زراعی و از بین رفتن اکوسیستم خوزستان دارد.
سه: مشخصاً در مجموعه نفت، گاز،نیشکر،حفاری،فولاد و پتروشیمی ها؛ بایستی بکارگیری نیروی انسانی،منحصر به ساکنین همان منطقه در خوزستان باشد و قانون اختصاصِ حداقل ۱۰درصد از درآمدهای این شرکت ها در مجلس تصویب و صرف بهبود وضعیت خوزستان شود.وضعیتی که خود محصول نگاه کارگاهی همین صنایع است. چهار: سد گتوند نقش مهمی در شوری رودخانه کارون، شوره زار شدن بهترین زمین های زراعی و از بین رفتن اکوسیستم خوزستان دارد. علاج بخشی این سد جز با تغییر کاربری آن و از مدار خارج شدن این افتضاح مهندسی ممکن نیست.در صورت ترسالی هم این سد! خوزستان را به نمکزاری غیرقابل سکونت مبدل می سازد. پنج: تا زمانی که صنایع آب بر در مناطق خشک و کویری کشور برپاهستند، چک های طلایی برای انتقال آب کشیده می شود. صنایع آب بر به مناطق ساحلی منتقل یا آب مورد استفاده آن ها از آب شیرین کن های صنعتی و انتقال از دریا تامین شود. هر گونه انتقال آب برای مصارف غیرشرب ممنوع و باطل اعلام شود. شش: حلقه مفقوده توسعه در خوزستان؛ عدم سرمایه گذاری بخش خصوصی، بانک ها، شرکت های سرمایه گذاری و نهایتاً دولت است. مشوق ها، معافیت ها و تسهیلات لازم برای ایجاد تحرک در اقتصاد مولد خوزستان فراهم شود. و هر فردی در طی سال های گذشته؛ مانع سرمایه گذاری در استان خوزستان شده، محاکمه شود.
شایسته سالاری در خوزستان حاکم شود. احزاب، اقوام و گروه های متنفذ، دست از تقسیم مدیریت های استان بین خود و سهم خواهی بردارند.
هفت: نفت چندین هزار میلیارد تومان، حق آلایندگی خود را که چند دهه است پرداخت نکرده به شهرها و مناطق نفتی در خوزستان بپردازد. سوختن فلرهای نفتی که عامل آلودگی هوای خوزستان است را متوقف کند. هورالعظیم را به سرعت تخلیه و یا الزامات محیط زیستی هور و استخراج و تولید در آب را پاس دارد. هشت: وزارت نیرو بعد از چند دهه بالاخره در اهواز و سایر شهرهای خوزستان، تصفیه خانه آب بسازد تا مردم خوزستان آب شرب سالم بنوشند و تصفیه خانه فاضلاب بسازد تا رودخانه های استان، کانال فاضلاب نباشد. و خطوط جمع آوری فاضلاب را احداث کند تا وضعیت بهداشتی استان بالاخره استاندارد شود. نُه: شایسته سالاری در خوزستان حاکم شود. احزاب، اقوام و گروه های متنفذ، دست از تقسیم مدیریت های استان بین خود و سهم خواهی بردارند. برای چند سال اداره خوزستان نه گوشت قربانی که بر عهده متخصصین و دانشمندان و اهل فن باشد. غربت نخبگان دانشگاهی را پایان دهید. عینک سیاسی را بردارید. ده: در ده سال گذشته بزرگ ترین کوچ انسانی تاریخ خوزستان رخ داده است. مهار ریزگردها، حل مشکلات زیرساختی و فراهم آوردن حداقل های استاندارد زندگی، وظیفه دولت نفتی است. خوزستان را بسازید از نو. خوزستان را دریابید. استانی که هوا ندارد. آب ندارد. نان ندارد. اما یک دنیا همت و عشق دارد.
بیکاری در این مناطق موج می زند. جوانان تحصیل کرده بیکار که مدام وضعیت خود را با سایر استان های کشور و یا کشورهای همسایه مقایسه می کنند.
ساعد نیوز: پیام اعتراضات خوزستان، چیست؟
محمد مالی: لازم بود به شهرهایی که قلب حادثه آن جا می تپد، سفر کنم و مشاهدات خود را قلم زنم. این سفر از ایذه شروع و پس از حاشیه اهواز به حمیدیه، هویزه، سوسنگرد، شادگان، هور، و نهایتاً آبادان و خرمشهر رسید. یک: مردم خوزستان، از هر قومیت و در هر منطقه ، عصبانی اند. از دولت هایی که آمده و رفته اند اما تنها وعده های توخالی و شعارهای دروغین بر جای نهاده اند. و البته بی اعتمادی موج می زند در میان مردم و نتیجتاً امیدی به آینده ندارند. و این ناامیدی را در همه شهرهایی که رفتم لمس کردم عجیب. دو: بیکاری در این مناطق موج می زند. جوانان تحصیل کرده بیکار که مدام وضعیت خود را با سایر استان های کشور و یا کشورهای همسایه مقایسه می کنند. این جوانان آگاه بر اساس منطق خود عمل می کنند و مرجعیت و قیمومیت چند صدساله شیوخ و خوانین در خوزستان را برنمی تابند. سوخت اعتراضات این جاست. سه: سدسازی ها صدها روستا در شمال و صدها روستا در جنوب خوزستان را نابود کرده است و سرنوشت تلخی رقم زده که منجر به کوچ اجباری روستاییان و سکنی گزیدن در حاشیه های شهرهای بزرگ خوزستان شده. این عشایر و روستاییان، هیچ گاه وضعیت تازه را هضم نکرده و دچار دوگانگی برانگیزاننده ای هستند.
اعتراض اصلی مردم خوزستان به تبعیض است.
چهار: حاشیه نشینان در شهرهای خوزستان و برخی روستاهای نزدیک شهرها، فاقد امکانات حداقلی و رفاهی بوده و عمدتاً از طریق جمع آوری زباله و مشاغل فصلی مثل کارگری و با کمک از نهادهای حمایتی زندگی می کنند. حداقل یک میلیون نفر در خوزستان چنین وضعیتی دارند. شهرک های اطراف ماهشهر را ببینید. پنج: اعتراض اصلی مردم خوزستان به تبعیض است. با دست؛ سدها، چاه ها و لوله های نفت، پالایشگاه ها، کشت و صنعت ها، بنادر، پتروشیمی ها و صنایع بزرگ فولاد و لوله سازی و نیروگاه های عظیم تولید انرژی که در چند متری ما بود را نشانم می دادند و با خشم و بُغض از بیکاری نیروهای بومی می گفتند. شش: زخم کاری مشترک در مردم معترض که از همه اقشار بودند، نگاه استعماری صنایع بزرگ است. آن ها در میان شهرهای خوزستان، شهرک هایی برای زندگی شاغلان غیربومی برپاساخته اند با دیوارهای جدا کننده و گیت های نگهبانی. آن سوی دیوار امکانات و این سو محرومیت! این یعنی فراموشی مسئولیت اجتماعی. هفت: کشاورزی، دامداری، ماهی گیری و صنایع دستی مرتبط با اقلیم جلگه ای، صدها سال، تامین کننده درآمد پایدار جوامع محلی در خوزستان بوده است. دست کاری اقلیم خوزستان به دلیل سدسازی و استخراج نفت،جوامع محلی را فروپاشیده و عدم سرمایه گذاری معیشت جایگزینی فراهم نکرده،این وضعیت بغرنجی است.
مردم معترض خود را دل بسته ایران می دانستند. می گفتند شهید داده اند و نگاهشان به داخل کشور است اما دلخورند. از انگ ها و برچسب ها شکایت داشتند. اعتراضات را نجیبانه و آرام می پنداشتند.
هشت: مدیران ناکارآمد، فاسد و غیرمتخصص هزینه های اجتماعی زیادی در استان آفریده اند. مبارزه با فساد از مطالبه معترضین بود. صدها پروژه نیمه تمام یا با کیفیت پایین را مثال می زدند. فساد اداری هم! آن ها خواهان مدیران پاکدست، تحول آفرین، متخصص و کارآمد بودند. نُه: مردم می گفتند با تقلیل مشکلات خوزستان به بی آبی، و یا ارسال آب معدنی، بر زخم ما نمک نپاشید. آن ها می گفتند مدت هاست مدیران کشوری را ندیده اند و از این بی توجهی مدیران کشوری، نتیجه می گرفتند: خوزستان اولویت رسیدگی نیست. شکاف دولت/ ملت در خوزستان به اوج خود رسیده است. ده: مردم معترض خود را دل بسته ایران می دانستند. می گفتند شهید داده اند و نگاهشان به داخل کشور است اما دلخورند. از انگ ها و برچسب ها شکایت داشتند. اعتراضات را نجیبانه و آرام می پنداشتند. می گفتند خطشان با فرصت طلبان جداست. خواستار تحمل و مدارا بودند. خواستار درک پیام اعتراض.
3 سال پیش