گاهی میخواهیم به هر قیمتی که شده رفتار همسرمان را تغییر دهیم، بنابراین به اهرم زور متوسل میشویم و از قدرتمان استفاده میکنیم. این قدرت نمایی از اخم کردن شروع میشود و تا کتک کاری و تهدید به جدایی نیز پیش میرود.
دغدغه تغییر همسر اغلب در چند گروه از همسران بسیار دیده می شود؛ گروهی از جوانان که بله گفته اند اما حتی در همان لحظه به خودشان امید داده اند که من می توانم او را تغییر بدهم و در روزهای زندگی دائم سودای تغییر همسرشان را دارند، درحالی که همسر بالغ شما فقط در چند حوزه و در گذر زمان و با صبر و کمک متخصص توان تغییر را می تواند پیدا کند.
گروه دوم همسرانی که فکرشان صفر و صدی است. توقع افراطی از همسر و اینکه تو باید یک ایده آل کامل شوی در این گروه بی توجه به ضعف های خودشان تکرار می شود. گروه سوم افرادی هستند که مشکل اعتماد به نفس دارند. این همسران برای اینکه آنطور باشند که دیگران دیکته می کنند و دوست دارند، هر کاری می کنند که مورد تأیید دیگران باشند و به همسرشان فشار می آورند که تغییر کند.
اشتباه است اگر فکر کنیم بعد از ازدواج کردن می توانیم همسرمان را به کلی تغییر دهیم. اصلا اشتباه است اگر فکر کنیم می توانیم کسی را تغییر دهیم. تنها چیزی که می توان به کمی تغییر در آن امید بست، نمودهای رفتاری است که ان هم باید با ملاحظاتی ویژه انجام شود.در این نوشته تصمیم داریم روش های اشتباهی را که معمولاً زوج های جوان برای تغییر دادن رفتار همسرشان به کار می بندند، به شما معرفی کنیم.
گاهی می خواهیم به هر قیمتی که شده رفتار همسرمان را تغییر دهیم، بنابراین به اهرم زور متوسل شده و از قدرتمان استفاده می کنیم. این قدرت نمایی از اخم شروع می شود و تا کتک کاری و تهدید به جدایی پیش می رود. باید دانست که جنگ قدرت اگر تغییر هم ایجاد کند، تغییری ظاهری و از روی ترس است و تا زمانی ادامه پیدا می کند که قدرت دست شماست!
اشتباه است اگر فکر کنیم بعد از ازدواج کردن می توانیم همسرمان را به کلی تغییر دهیم. اصلا اشتباه است اگر فکر کنیم می توانیم کسی را تغییر دهیم. تنها چیزی که می توان به کمی تغییر در آن امید بست، نمودهای رفتاری است که ان هم باید با ملاحظاتی ویژه انجام شود.
در بعضی مواقع برای تغییر رفتار همسرمان، به تکرار بیش از حد متوسل می شویم یعنی سوزن مان گیر می کند و مرتب رفتار فرد را به رویش می آوریم از او می خواهیم آن را تغییر دهد. ضمن اینکه ما با پیاده روی روی اعصاب طرف مقابل، امکان موفقیت را از دست می دهیم. همسرمان یا برای خلاصی از غرغرهای دائمی، در پیش روی ما رفتار دیگری نشان می دهد یا اینکه مقابله به مثل کرده و کاری می کند ما احساس کنیم چقدر رفتار پیشین او دوست داشتنی بود!
بله، روش محبوب بسیاری از افراد، استفاده از نیش و کنایه ی های گدازنده و تحقیر و تمسخراست. اما غافل از آنیم که با این کار تنها او را می رنجانیم و فرد رنجیده و ناراحت، انگیزه ای برای بهبود رفتارش ندارد. ضمن اینکه با این برخورد ما، احساس او نیز نسبت به ما تغییر می کند و محبتش رو به سردی می گذارد.
ما احساس می کنیم برای موفقیت در تغییر دادن رفتار همسرمان، نیاز داریم در او انگیزه ایجاد کنیم و یکی از اشتباه ترین روش هایی که به این منظور انتخاب می کنیم، مقایسه ی همسرمان با دیگران است. نتیجه مقایسه نیز شبیه به دو روش پیشین است و جز برانگیختن ناراحتی و حتی شاید احساس حسادت نتیجه بهتری در بر نخواهد داشت.
گاهی اوقات احساس کاردرستی بیش از حد به ما دست می دهد. فکر می کنیم خودمان بی عیب و نقصیم، پس وظیفه خود می دانیم در راه رفع عیوب دیگران بکوشیم. اما در این میان فراموش می کنیم همسرمان شاگرد ما و از آن مهم تر کودک نیست که ما بخواهیم نقش بزرگ تر او را بازی کنیم. همسرمان این روش را نمی پسندند، ناراحت شده و ما هم به مقصود خود نمی رسیم.
می گویند دعوا نمک زندگی است! خب، این نمک معمولا مشکل ساز است نه مشکل گشا. در یک فضای متشنج نمی توان انتظار دستیابی به نتیجه ای مطلوب داشت، ( از قدیم هم گفته اند که هنگام دعوا حلوا خیر نمی کنند). در دعوا کسی به حرف دیگری گوش نمی دهد، وقتی گوشی برای شنیدن وجود ندارد، بلندترین صدای دنیا هم به جایی نمی رسد.
در این روش سعی می کنیم برآوردن خواسته های همسرمان را منوط به تغییر رفتار او قرار دهیم؛ این شیوه نه تنها جواب می دهد بله به هیچ عنوان شایسته ی روابط میان همسران نیست و در تضاد کامل با عشق بی قید و شرط است که یکی از مهم ترین عناصر تشکیل دهنده یک زندگی موفق است.همیشه پیش از هر اقدامی بهتر است بیندیشید که آیا این کار به هزینه هایش می ارزد. مثلاً آیا لازم است این رفتار همسرم به هر قیمتی تغییر کند یا اینکه می توانم آن را بپذیرم و مدیریت کنم تا از پیامدهای ناخوشایندش آسیب کمتری ببینیم؟…
آخرین روش، استفاده از اعمال فشار احساسی است. مطمئناً جمله هایی مانند «اگر من را دوست داری پس…» به گوش شما هم آشناست. در این شیوه، همسران سعی می کنند یا به غلیان درآوردن دیگ احساسات یکدیگر بر روی هم تأثیر بگذارند.
ممکن است این روش برای مدت کوتاهی جواب دهد اما موارد ضمنی ناراحت کننده ای به دنبال دارد: اگر یک بار دیگران رفتار تکرار شود، آیا به این معناست که همسرتان دوست تان ندارد؟ آیا همسرتان با طیب خاطر رفتارش را تغییر می دهد یا فشاری ناخوشایند را بر روی خود احساس می کند؟ آیا دور از انصاف نیست که عشق زیبای همسری را منوط به مواردی این چنین و گاه پیش پاافتاده بنماییم؟ این تغییر رفتار چقدر دوام خواهد داشت؟
همیشه پیش از هر اقدامی بهتر است بیندیشید که آیا این کار به هزینه هایش می ارزد. مثلاً آیا لازم است این رفتار همسرم به هر قیمتی تغییر کند یا اینکه می توانم آن را بپذیرم و مدیریت کنم تا از پیامدهای ناخوشایندش آسیب کمتری ببینیم؟ آیا علاقه ما می تواند بسیاری از این مسائل را تحت الشعاع قرار دهد؟ و بسیاری پرسش های دیگر که می توانیم پیش از شروع هر کاری از خود بپرسیم. نکته پایانی این که به یاد داشته باشیم هر فردی برای اینکه بهتر رفتار کند، نیاز دارد احساس بهتری داشته باشد.
هر روشی که موجب گردد احساسات منفی در فرد برانگیخته شود، یقیناً او را نمی انگیزد تا رفتار بهتری داشته باشد. بیایید به دنبال راه هایی باشیم که با ایجاد هیجانات مثبت فرد را بر می انگیزد تا برای پیشرفت و شادکامی خود همسرش بکوشد.