به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی ساعدنیوز به نقل از روزیاتو، آن طور که خود نارا در مصاحبه ای با مجله ونیتی فِیر (Vanity Fair) اعتراف کرده است: «انتظار نداشتم. مائورو هرگز به من دلیلی برای حسادت نداده بود. تجربه بدی بود، اما بعد متوجه شدم ما در افسانه های دیزنی زندگی نمی کنیم و چیزهای بد هم ممکن است اتفاق بیفتد.»
او ادامه داد: «من مائورو را وقتی ۱۸ ساله بود دیدم. او تجربه کافی نداشت. فکر کنم به همین خاطر بود. در واقع این موضوع حتی باعث شد او بیشتر از قبل بفهمد که چقدر مرا دوست دارد. من آن اشتباه را بخشیدم. مشکل چیز دیگری بود.»
وندا نارا در ادامه درباره دلایل جدایی از ایکاردی این طور توضیح داد: «ما قبلا قرارداد طلاق را امضا کرده بودیم. مائورو راضی نبود و این کار خیلی سختی بود، چون من هنوز هم خیلی دوستش دارم. اما همه چیز خوب پیش نمی رفت. فضای خانه بد بود و یک جایی به او گفتم: «بیا تمامش کنیم». تا لحظه آخر رابطه عاشقانه داشتیم و بعد من به آرژانتین رفتم. کمپین های تبلیغاتی انجام دادم و برنامه های تلویزیونی را مجری گری کردم. دو ماه دور بودم اما فاصله گرفتن هم کمکی نکرد.»
بازگشت وندا به کار
دلیل اصلی جدایی آنها نگرانی های نارا بود. بعد از یک دهه وقف کردن زندگی اش به مراقبت از پنج فرزند، می خواست به چالش هایی که در گذشته رها کرده بازگردد و ایکاردی این را دوست نداشت. نارا که مدل و مجری تلویزیونی است در این رابطه گفت: «واقعیت این است که من پنج فرزند داشتم، به همه شان شیر دادم، بزرگشان کردم و ۱۰ سال خودم را وقف آنها کردم. اخیرا به مائورو گفته بودم که می خواهم به سر کار برگردم و او موافق نبود. به ندرت پیش می آید که همسر یک فوتبالیست کار کند.»
او گفت: «برای مدتی طولانی فقط از فرزندان و شوهرم مراقبت می کردم و حالا می خواهم زمانی که صرف کردم را پس بگیرم و به حرفه ام بازگردم. در آرژانتین پیشنهادهای زیادی برای مجری گری دارم و واقعا تلویزیون را دوست دارم.» وندا نارا در ادامه افزود: «مائورو این ایده را دوست ندارد که توجهم را از خانواده بگیرم. در حالی که «استقلال» برای من یک امر اساسی و راه آزادی است. مادرم در جوانی بازیگر بود. وقتی با پدرم آشنا شد کارش را ترک کرد. اما من در سال ۲۰۲۲ نمی توانم بگذارم تاریخ دوباره تکرار شود.»
وندا می گوید مائورو هنوز سعی می کند او را به زندگی شان برگرداند: «یک روز با یک ماشین پر از گل می آید و مرا به فرودگاه می برد و بعد مرا برای شام بیرون می برد و می گوید: «من تسلیم نمی شوم.» اما من می دانم اگر دوباره به هم برگردیم و دو ماه دیگر دوباره بگویم برای یک کار جدید پیشنهاد دارم، به نقطه اول برمی گردیم.»