به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز به نقل از فارس، محمدرضاشاه و خاندان سلطنتی پهلوی در طول سال سفرهای تفریحی متعددی را در داخل و خارج ایران انجام میدادند.بازه مکانی این سفرها در طول سلطنت، از سواحل کیش و مازندران شروع و تا سوئیس و سواحل میامی واقع در فلوریدای آمریکا کشیده میشد.
نوع این سفرها بسته به شرایط زمانی متغیر بود. زمستان موسم اسکی روی برف بود و سوئیس یکی از مقاصد تفریحی خارجی او بود. مستغلات شاه در سوئیس شامل یک ویلا در سنتموریتس و یک آپارتمان در همان محل و یک اقامتگاه در کنار دریای ژنو بود.
آخرین خروج شاه از ایران نیز تحت عنوان «استراحت» انجام شد. همین موضوع نشان میداد که سفرهای تفریحی پهلوی تبدیل به فرآیندی روتین شده بود و به زعم مقامات وقت، این میتوانست دستاویز خوبی برای خروج از کشور باشد.تفرج داخلی شاه معمولا در مواقعی نظیر تعطیلات عید نوروز انجام میشد.
شرح حال کلی آن را میتوان از خاطرات اسدالله علم جستجو کرد. البته در آن به جزئیات پرداخته نمیشود. مقصد سفرهای نوروزی پهلوی عمدتا کیش بود. کاخ شاهنشاه، کاخ شهبانو، کاخ هویدا، کاخ علم، کاخ ولیعهد از جمله کاخهای شخصی در این جزیره بود.
دلیل اهمیت مجموعه هفت جلدی خاطرات عَلَم از این جهت است که عَلَم نزدیکترین فرد به شاه پهلوی بود و پیش از انقلاب در روز 25 فروردین 1357 در آمریکا درگذشت. این موضوع نشان میدهد که نوشتار آن بدون حبّوبغض نسبت به شخص محمدرضا است. خاطرات روزانهی او بین سالهای 1346 تا 1356 یادداشت شده است.
چهارشنبه 1347/1/7 از جمعه دوم فروردین تا امروز در شمال بودم. 24 ساعت با دکتر کنی، همکار سابق و دوست فعلی خودم بسیار خوش گذشت. بعد حضور شاهنشاه در بابل بودم. آن هم خوش گذشت. در رکاب مبارک سواریها کردم، اسب تاختیم، بسیار خوب بود.
جمعه 1348/1/1 امروز صبح مراسم سلام عید بود و باز هم مثل سال کذشته شهبانو تشریف آوردند ولیعهد برای اولین بار پیام نوروزی فرستادند، خیلی قشنگ و خوب خواندند.
امروز مصادف با دوم محرم بود. قبلاً عدهای به عرض شاهنشاه رسانده بودند که چون دهه عاشورا است، خوب است سلام منعقد نشود. به من فرمودند. عرض کردم: «مراسم ملی را که نمیتوان فدای این حرفها کرد. » فرمودند: «درست میگویی».یکشنبه 1348/1/3صبح شاهنشاه اسکی تشریف بردند. من رفتم سوار اسب شدم. ولی باران آمد.
امسال بارندگی عجیب بود.دوشنبه 1348/1/4 به جاجرود رفتم که ویلای تازه شاهنشاه را که ساختهایم، بازدید کنم. بعد از ظهر شرفیاب شدم. کارهای جاری را عرض کردم ولی خیلی طولانی شد. چون شاهنشاه بیکار بودند، میل داشتند صحبتهای متفرقه و حتی خانوادگی بکنم.
چهارشنبه 1348/1/6 اولین صبح پس از تعطیلات نوروزی بود که به اداره رفتم. خوشبختانه ملاقات کم بود. نزدیک ظهر حضور شاهنشاه مشرق شدم و در رکاب مبارک به اتفاق علیاحضرت شهبانو و والاحضرت ولیعهد و فرحناز به شاهدشت برای ناهار پیش علیاحضرت ملکه پهلوی رفتیم.
شنبه 1348/1/16 [جهت شرکت در مراسم تدفین آیزنهاور] ساعت 6 بعد از ظهر شنبه 9 فروردین با طیاره دربست ایران ایر به لندن حرکت کردیم. از لندن صبح روز بعد با پان آمریکن به آمریکا رفتیم و بعد از ظهر روز یکشنبه دهم فروردین جلوی کلیسای محل تشریفات مذهبی با لباس رسمی از هلیکوپتر پیاده شدیم و در رکاب شاهنشاه برگشتم. باران در تهران سیلآسا بود. در ولایات هم خرابی کرده است. حالا شرح سفر و ملاقاتها را به اختصار مینویسم.... در واشنگتن دندانهای شاه درد گرفت. تصیمیم گرفت. تصمیم گرفتند دو روز به زوریخ برای معالجه تشریف ببرند. با آنکه دو روز گرفتار معالجه دندان بودند ولی روی هم رفته خوش گذشت.
چهارشنبه 1351/1/2از روز دوم فروردین 1351 به کیش آمدهایم. امسال کیش تمام سبز است و علف تا زانوی اسب میرسد. چون بارندگی خیلی خوب بود. همه روزه در رکاب شاهنشاه سواری کردم. امسال 10 اسب با هواپیما به کیش آوردم، بسیار فکر خوبی بود. زیرا شاهنشاه هر روز سوار شدند... روز 1351/1/14 از جزیره کیش برگشتیم، توقف آنجا بسیار خوب بود.
جمعه 1353/1/2 تا چهارشنبه 1353/1/14از دوم فروردین تا 14 مطابق معمول همه ساله به کیش رفتیم. به وجود مبارک اعلیحضرت از هر حیث خوش گذشت. هر روز سواری فرمودند و شنا کردند و هوا هم بسیار عالی بود.
جمعه 54/1/1 تا جمعه 54/1/15سال ساعت 9:25 صبح تحویل شد و مراسم سلام از دو بعد از ظهر شروع و ساعت 7 بعد از ظهر خاتمه پیدا کرد. به حمدالله به خوبی و خوشی گذشت.
صبح دوم فروردین در رکاب اعلیحضرتین به کیش رفتیم و بعد از ظهر پنجشنبه 14 فروردین به تهران برگشتیم. والاحضرت همایون ولایتعهد روز جمعه یکم فروردین پس از سال تحویل تشریف بردند و یک روز هم بعد از ما یعنی جمعه 15 برگشتند.
در کیش برنامه عبارت بود از صبح قایق سواری یا شنا و بعد از ظهر سواری اسب که من یک روز در میان شرکت میکردم که زیاد فرسوده نشوم.
در کیش منزل نخست وزیر [هویدا] هم ساخته و آماده شد که یک شب مهمانی افتتاح داد... یک شب من مهمانی دادم و یک شب هم گارد شاهنشاهی. بد نبود، هر دو شب خوش گذشت.روزهای سواری یا پیاده روی بعد از شاه یا قایق سواری فرصتهای ممتد داشتم که در حضور ارباب بزرگوار خودم از مطالب مختلف صحبت کنم.... چند روزی که در کیش بودیم سری به جزایر ابوموسی زدیم... یک روز هم شاهنشاه به چابهار تشریف بردند... از چابهار شاهنشاه کمال منت را بر من گذاشتند و به مزرعه کوچکی که زن من در نزدیکی بندر عباس در محلی به نام رودخانه که اسم فعلی آن نازدشت است به نام دختر من، آباد میکند، برای ناهار تشریف آوردند. خیلی افتخار بزرگی بود.
یکشنبه 1355/1/1صبح با آنکه باران کم و بیش بود، در حرم حضرت عبدالعظیم مراسم شروع سال پنجاهمین سلطنت شاهنشاهی پهلوی با شکوه و جلال خاصی برگزار گردید... در ضمن جشن، حال والاحضرت همایونی به هم خورد.
حالت تهوع پیدا کردند و ناچارایشان را به گوشهای فرستادیم که قی کردند و برگشتند.دوشنبه 1355/1/2اعلیحضرت همایونی نزدیک ظهر [به کیش] تشریف فرما شدند.
هوا بهتر بود. علیا حضرت شهبانو به علت کسالت والاحضرت علیرضا بعد از ظهر تشریف آوردند... به محض ورود اعلیحضرت همایونی و علیاحضرت شهبانو، والاحضرت همایونی [ولیعهد] آنها را به کاخ خودشان [مرجان] بردند و آنجا را نشان دادند. چون خیلی راضی هستند که چنین منزلی دارند و اولین منزلایشان هم هست.
«خسرو معتضد» از تاریخ پژوهان برجسته ایران میگوید: «علی دشتی که سناتور اسبق ایران بود و خیلی آدم محکمی بوده است، بعد از انقلاب گفت من یک کتابی را مینویسم و از حقایق میگویم. شما میدانید که دشتی طرفدار شاه نبوده، نویسنده بزرگی در ایران بود.
او در کتاب خودش نوشته است که جزیره کیش را پهلوی میخواست بفروشد. جزیره کیش برای ایران است. در آنجا 4 یا 5 کاخ درست کرده بودند، کاخ شاهنشاه، کاخ علیا حضرت شهبانو، کاخ هویدا، کاخ علم، کاخ ولیعهد بعد فرانسویهای کلاهبردار را آوردند و آنجا 1000 ویلا ساختند، هتل شایان یعنی هتل شاهان و هتل سه طبقه و هتل پردیس را ساختند.
بعد قمارخانه و کازینو را آنجا راه انداختند، آن کازینو و هتل را مهندس یزدانپناه تخریب کرد و خیلی بهتر از آن را ساخت. پهلوی همه این حقهبازیها را کرد تا مادام کلود بیاید. مادام کلود در فرانسه معروف است، قرار بود به کیش بیاید و برای برخی از کشورهای عربی روسپیخانه در کیش راه بیندازد.
اما اعراب آن سوی خلیجفارس گفتند ما نمیآییم. و آنها میخواستند هتل کیش را بفروشند. کیش را که میخواستند بفروشند مهندس قباد فخری گفت خاک ایران را مگر میشود ما بخریم؟ شاه میگوید باید هتل کیش را شرکت نفت با بهای 800 میلیون دلار بخرد. بعد که شاه دید نمیشود زمینش را فروخت، گفت تأسیساتش را بخرید.
دکتر اقبال به علی دشتی گفت من دق کردم، چطور من این 800 میلیون دلار را از شرکت نفت به بنیاد پهلوی بدهم؟ چرا؟ چون پهلوی فهمیده بود که قرار است سقوط کند و چون میخواست از مملکت فرار کند، میخواست این زمینها را بفروشد تا پولش را با خودش ببرد. »