متن آهنگ مادر از ایمان ناجی
خسته از داغ پدر، ابر شدی، باریدی هم از آن داغ، هم از داغ دگر ترسیدی یک زمین بی پدری را که دوا خواهد کرد؟ کفر را از دلِ ایمان، که جدا خواهد کرد؟ جبرئیل آمد و فردای جهان را دیدی! لحظهی گردش و تغییر زمان را دیدی! غم مخور دختر محبوب ترین مرد خدا که سرانجام جهان، میشود از کفر رها! صف به صف، سینه به سینه، علمت را مادر می رسانیم به دستان حسینی دیگر! ۱۴ قرن، زمین میل تکامل دارد، آیهی چهاردهم، شوق تنزّل دارد! چلّهی سخت زمستان زمان درگذر است! انقلاب، از خم تزویرِ عیان درگذر است! شب رسیده به سرانجام، به مابینِ طلوع یک ورق مانده رسد فجر، به سرفصلِ شروع آتش آغاز شد، از پشت در و قلب تنور شعله ها دارد، تا رؤیت خورشید ظهور