زیباترین دلنوشته برای دوران شیرین دانشجویی

  چهارشنبه، 14 مهر 1400   زمان مطالعه 13 دقیقه
زیباترین دلنوشته برای دوران شیرین دانشجویی
انسان از بدو تولد تا مرگ دوره های متفاوتی را میگذراند که هر کدام از آن ها بر روی انسان تاثیر سرنوشت سازی دارد از جمله یکی از ان دوران ها دوران دانشجویی می باشد که اکثر افراد خاطرات شیرینی دارند. حال ساعد نیوز برای این دوران دلپذیر مجموعه متن های زیبایی گرد آوری کرده است امیدوارم لذت ببرید. با ما همراه باشید.

برای بعضی ها تموم شدن دانشگاه خوشحالی به ارمغان می آورد و برای بعضی ها هم ناراحتی. آن افرادی که سختی های زیادی در دانشگاه کشیدن، قطعا با تموم شدن آن خوشحال هستند و آن افرادی که هم که توانستن خاطرات خوش و زیبایی در دوران دانشگاه بسازند ، قطعا با تموم شدن اون ناراحت هستند. حال ساعد نیوز برای توصیف و زنده کردن خاطرات این دوران به یاد ماندنی گلچینی از بهترین متن ها را آماده کرده است لطفا با ما همراه باشید تا از این متن ها لذت ببرید.

زیباترین دلنوشته در مورد دوران دانشجویی

خوشحالم از اینکه دانشگاه تموم شد چون از این به بعد قراره که برای کشورم خدمت کنم و وظیفه ام رو در قبال اون انجام بدم. مهم نیست که چقدر برای درس خوندن سختی کشیدم، الان مهم اینه که من فارغ التحصیل شدم و میتونم یک فرد موثر برای میهن خودم باشم.

دانشجوها در حال درس خواندن

فردی که دانشگاه رو تموم میکنه و وارد محیط کار میشه، میتونه با عنوان شخصی بیشتر از یک نفر فعالیت کنه. اون فرد چون دانش و آگاهی کافی داره، میتونه تاثیر مطلوبی روی محیطی که در اون قرار میگیره داشته باشه. امیدوارم که با تموم شدن دانشگاهم، من هم بتونم بیشتر از یک نفر باشم و تاثیر خودم رو روی کشورم بگذارم.

******************************

درسته که دانشگاه تموم شده اما من هیچوقت از تحصیل و کسب آگاهی دست نمیکشم. همیشه چیزهای جدید برای کشف کردن وجود دارن و همیشه میشه آگاهی های جدیدی به دست آورد. تموم شدن دانشگاه به منزله تموم شدن اطلاعات در مورد یک موضوع نیست. به امید روزی که بتونم به اندازه ی کافی اطلاعات در حوزه فعالیتم به دست بیارم تا وضعیت کشورم رو از چیزی که هست بهتر کنم.

******************************

خوشحالم که دانشگاه تموم شد. تموم اون کلاسای ساعت هفت و هشت صبح، اون استادای بداخلاق که با کوچکترین تاخیر غیبت رد میکردن، دوست های فابریک و اکیپ های فوق العاده، جزوه هایی که رد و بدل می کردیم، نشستن تو سلف دانشگاه و غذا خوردن، تمومش برام خاطره شد. خاطره هایی که هیچوقت نمیخوام از یادم بره.

******************************

خوشحالم از اینکه دانشگاه رو تموم کردم چون یک بار دیگه فعل خواستن رو برای خودم صرف کردم. یادم نمیره اون روزی که با خودم عهد بستم که تا آخرش برم و هیچوقت کوتاه نیام و الان هم به آخرش رسیدم و فارغ التحصیل شدم. این فارغ التحصیل شدن علاوه بر راحتی از درس و دانشگاه مزیت دیگه ای هم برام در بر داشته و اون هم افزایش اعتماد به نفسم بوده؛ اعتماد به نفس در اینکه بگم میخوام و بهش میرسم و در انتها هم به خواسته ام برسم.

******************************

نمیدونم چطور خوشحالی خودم رو از تموم شدن دانشگاهم وصف کنم. الان توی رشته ای که قراره توی بازار کار براش فعالیت کنم، کلی آگاهی های مفید دارم که میتونم ازشون در جهت پیشرفت کشورم استفاده کنم. دانشگاه با تموم سختی هایی که برام داشت ولی کلی به من در ساختن زندگی و آینده ای بهتر کمک کرد. برای همین با تموم شدنش من خوشحال ترین آدم روی زمینم.

******************************

خیلی ها میگن که دیگه دانشگاه رفتن به درد نمیخوره و آدم باید از همون اول به بازار کار وارد بشه. شاید این باور خیلی از آدما باشه اما باور منی که دانشگاه رو تموم کردم این نیست. باور من اینه که الان با تموم کردن دانشگاه کلی آگاهی به دست آوردم! آگاهی هایی که به واسطه ی اونها میتونم به گسترش جهانی که در اون زندگی میکنم کمک و به وظیفه ی انسان بودنم عمل کنم.

******************************

کسی که دانشگاه رو تموم میکنه، باید خوشحال باشه! چون الان اون با آدمای عادی در سطح جامعه خیلی متفاوته. اون یک انسان با معلومات و آگاهی هست و از همین معلوماتش میتونه در جهت ساخت زندگی ای زیباتر استفاده کنه. خیلی از آدمای عادی توی زندگیشون دچار روزمرگی شدن ولی یک آدم تحصیل کرده و آگاه میدونه چطور زندگی کنه و چطور زندگیش رو پیش ببره که به روزمرگی دچار نشه.

******************************

دیگه هر طور بود دانشگاه رو تموم کردم. درسته که دیگه نمیتونم لحظاتی که در اون خاطره ساختم رو دوباره تجربه کنم اما میدونم که اون بیرون تجربه های جدیدی انتظار من رو میکشه.

******************************

خوشحالی تمام کردن دانشگاه، مثل خوشحالی سه ماه تعطیلات در تابستان برای مدرسه ای هاست. بچه ها وقتی که مدرسه شان را تمام میکنند، با شور گذراندن سه ماه تعطیلات خوشحال هستند! کسی هم که دانشگاه را تمام میکند با شور ساختن زندگی ای بهتر خوشحال است.

******************************

اکنون که مدرکم را در دست گرفته ام و دانشگاه را به اتمام رسانده ام، دارم تمام سختی ها و چالش هایی که در دانشگاه با آنها رو به رو بودم را مرور میکنم. از کنفرانس هایم وسط کلاس گرفته تا امتحاناتی که قرار بود برگزار شود؛ از صبح زود رفتن سر کاس گرفته تا آخر شب کلاس بودن؛ از سوتی های وحشتناک جلوی استاد و دانشجویان گرفته تا دغدغه های پرداخت شهریه و مخارج دانشگاه. من همه ی این ها را پشت سر گذاشتم و به خاطر همین بسیار خوشحالم.

******************************

افسوس میخورم که دانشگاهم تمام شد. آخر وقتی سر کلاس استادان خود می نشستم، می توانستم از آنها آگاهی و دانش بسیار کسب کنم. آنها حتی شده به صورت رایگان وقت خود را در اختیارم می گذاشتند تا به من در ساخت زندگی ای بهتر کمک کنند. اما اکنون چه؟ اکنون من مانده ام و دنیای پیش رویم. دیگر نه آن دانشگاه را دارم و نه آن استادانی که بخواهند وقت و آگاهی خود را در اختیار من قرار دهند. چه روزهای خوبی در دانشگاه داشتم و چقدر با آرزوی آنکه زودتر تمام شود، لذتش را دیر فهمیدم.

******************************

چه بد که دانشگاه تمام شد. یادم نمی رود وقتی که مدرسه را تمام کردم و با شور و شوق زیاد به عنوان یک ترم اولی سر کلاسها حاضر شدم. اکنون آخرین ترم حضورم در دانشگاه را به اتمام رساندم و دیگر کلاسی ندارم که در آن منتظر استاد و درس دادنش بمانم. دانشگاه برایم تبدیل به یک روتین روزمره شده بود، تبدیل به عادتی که آن را دوست داشتم. اکنون قرار است از این عادت دست بکشم و این برایم خیلی سخت است.

******************************

وقتی که برای آخرین بار در راهروهای دانشگاه قدم میزدم، تمام خاطراتی که در آنجا برایم رقم خورده بود را مرور میکردم. چه روزهای خوبی بود، چه شیطنت هایی که سر کلاس نمی کردیم، چه استرس هایی که نداشتیم و چه خاطراتی که با همکلاسی هایم نساختیم. اکنون تمام آنها به پایان رسیده و هر کدام از همکلاسی ها، مدرک فارغ التحصیلی شان در دستشان است و به سوی آینده و زندگی شان می روند. ناراحتم برای اینکه این روزها به پایان رسید، ناراحتم برای ایران خاطرات شیرین که دیگر برایم رقم نمیخورند.

******************************

دانشگاه رفتن مانند کودکی انسان است. هر کسی از کودکی اش خاطراتی شیرین به یاد دارد و با خود میگوید که کاش کودکی ام تمام نمی شد. این در صورتی است که خیلی از بچه ها آرزوی تمام شدن کودکی شان را دارند. اکنون که من هم دانشگاه را به اتمام رسانده ام، با خود می گویم که کاش دانشگاه تعطیل نمی شد تا باز هم می توانستم از آن استفاده کنم. این در صورتی است که شاید خیلی از کسانی که مشغول دانشگاه رفتن هستند، با این حرف من مخالفت کنند! در هر صورت کاش قدر روزهایی که در دانشگاه میگذرانیم را بیشتر بدانیم.

******************************

جوانی ام با دانشگاه سپری شد و اکنون که دانشگاه به پایان رسیده، من هم فکر میکنم که دیگر جوان نیستم و وارد دوره ی جدیدی از زندگی شده ام. گویی دانشگاه با تمام شدنش لذت جوانی ات را هم می برد. آخر بعد از آن مجبوری به آینده و ساختن زندگی ات فکر کنی و همین دغدغه ها فرصت جوانی کردن را از تو می گیرند.

******************************

شاید دانشگاه واسه خیلی ها یه محیط مخضرف باشه که استادای با حوصله از ساعت 8 صبح تا 10 شب میان و یه ریز درس میدن اما واقعا برای من اینطور نبود. من به رشته ای که در اون درس میخوندم علاقه ی شدیدی داشتم و برای همین تمام اون لحظاتی که میتونه برای بقیه عذاب آور باشه، برای من لذت بخش بود. دلیلشم این بود که آگاهی های جدیدی در مورد رشته ام به دست می آوردم. الان دانشگاه تموم شده و من حسرت تموم اون روزایی که سر کلاس می نشستم و با اشتیاق به صحبت های استادها گوش میدادم رو میخورم.

******************************

وقتی که وضعیت کشورم و مردمی که سر کار میرن رو میبینم، با خودم میگم که ای کاش دانشگاهم تموم نمیشد. آخه نهایت دغدغه ام در دانشگاه این بود که چطور یک واحد رو پاس کنم و چطور از یک استاد نمره بگیرم. اما الان که وارد بازار کار شدم، دغدغه ام شده اینکه چطور با چالش های سخت زندگی رو به رو بشم و توی دنیای به این بزرگی بتونم گلیم خودمو از آب بیرون بکشم :(

******************************

هر ترمی که بالاتر می رفتیم، انگار سختی های درس ها هم زیادتر میشد. اول های ترم رو که دیگه نگم! اون موقع هر واحد درسی برام مثل یک کابوس بود و با خودم میگفتم که چطور قراره این ها رو پاس کنم. جدای از وحشتناکی اون درس، چیزی که وحشتناک تر بود قیافه ی حق به جانب استادی بود که میومد سر کلاس می نشست و با غرور جوری به من نگاه میکرد که من اشهد افتادنم رو همون موقع میخوندم. الان تموم این سختی ها رو پشت سر گذاشتم و به چیزی که میخواستم رسیدم. من تونستم فارغ التحصیل بشم. خدا رو شکر که یک قدم در جهت بهتر کردن زندگیم برداشتم.

******************************

تموم کسایی که الان فارغ التحصیل شدن، یک پشت صحنه از سختی ها و عذاب های بیشمار دارن. اونا همچین راحت هم نتونستن مدرکشون رو بگیرن و برای به دست آوردن اون مدرک از خواب و راحتی های دیگه شون زدن. این مدرک الان پاداشیه برای تمام زحماتی که کشیدن، برای تمام تلاش هایی که کردن و برای تموم چیزایی که خواستن و بهش رسیدن.

******************************

گرچه دانشگاه سخت و پر دغدغه بود اما به من یک درس بزرگ داد. اینکه اگر بخواهی، می توانی به هر چیزی که دوست داری برسی. من هر ترمی را که پشت سر می گذراندم،، باورم به این قضیه بیشتر میشد. اوایل وقتی که حتی ساختمان دانشگاه را هم می دیدم، با خودم می گفتم چطور قرار است این همه سال در آن بمانم و درس بخوانم اما اکنون که همه ی این ها را پشت سر گذاشته ام، به یک خودباوری رسیده ام. خودباوری ای که به من ثابت میکند به هر چیزی که بخواهم می توانم برسم.

******************************

دانشگاه همانطور که سخت است، همانطور هم از انسان یک شخص سرسخت می سازد. به حرف آدم های عادی که می گویند دانشگاه دیگر به کار نمی آید و فقط وقت تلف کردن است توجه نکن. با رفتن به دانشگاه می توانی چیزهای زیادی یاد بگیری و تمام مسائلی که مردم عادی به سختی حل میکنند را به آسانی حل نمایی. این فقط یک مزیت دانشگاه است! مزیت دیگر همانطور که گفتم سرسختی توست. دانشگاه از تو انسانی سرسخت می سازد، انسان سرسختی که برایش نشد معنی ندارد و کافیست بخواهید تا مقدمات شروع برای چیزی که میخواهد را فراهم سازد.

******************************

چند سال از زندگیم را در دانشگاه گذراندم و سختی های زیادی را کشیدم. اما سختی ای که برای من از همه بیشتر است، این است که مدام با خود فکر میکنم نکند این همه سال زحمت بی نتیجه بماند و نکند زندگی من همان روال قبلی اش را در پیش بگیرد. با درس خواندنم، به امید آینده ای بهتر زحمت کشیدم و اکنون در همان آینده ای که تصورش را می کردم قرار دارم. با خود می گویم نکند این آینده آنطور که میخواستم پیش نرود و من نتوانم به خواسته های خود برسم.

******************************

حتی اگر دانشگاه رفتن برای همه مثل یک تفریح بود، اما برای من سخت بود. چون به رشته ای که در آن درس می خواندم هیچگونه علاقه ای نداشتم. اکنون که همه ی این سختی ها تمام شده، می توانم نفسی راحت بکشم ولی فکری به ذهنم می آید، فکری که تمام وجودم را درگیر خود می کند. آن فکر این است که من حتی از درس خواندن در این رشته متنفر بودم، اکنون چطور قرار است در آن رشته فعالیت کنم و کسب درآمد داشته باشم؟!

******************************

قصه رفیقان همان قصه دمپایهای خوابگاه هست دیگر هیچوقت جفت نخواهند شد...

یادمان بماند ... این وبلاگ یادگار و خاطرات روزهایی هست که ... نه فراموش میشوند و نه تکرار

یادمان باشد اگر دور شدیم... از صدای نفس خاطره هاست که چنین دلگرمیم...

امتداد فاصله از اعتبار عاطفه نمی کاهد! همیشه هستید ، همین حوالی دلم

******************************

یادش بخیر سالن مطالعه اتاقکی بود برای میزگردای تفننی ،بلوتوث بازی ،گفت وشنود،درددل های دوستانه و کپی کردن تمرینا و تکلیفا.جایی بود که قدیم قدیما اشخاص به عمل سخت و مشقت بار درس خوندن مشغول میشدن.جایی بود که معمولا نیم ساعت قبل امتحان جای سوزن انداختن نبود.

******************************

یادش بخیر روزای فرجه ای که به یللی تللی می گذشت.دانشجو جماعت نیازی به اجازه آموزش نداشت.خودش فرجه را که حداقل یک هفته قبل امتحانا بود تعیین می کرد.تو اون زمان عمرا دانشجویی تو دانشگاه پا میذاشت.

******************************

یادش بخیر حراستی که عادلانه ترین دادگاه منتها بدون حضور وکبل مدافع دانشجو بود.چه خاطی بودی چه نبودی موظف بودی از شنیدن اسمش وحشت داشته یاشی.

******************************

یادش بخیر چقدر تو صفای طولانی سلف منتظر می موندیم تا مرغایی را بخوریم که از شدت خامی و نیم پز بودن کم مونده بود از تو ظرف بال و پر بگیرن و قدقد کنن،یا قرمه سبزی هایی که یه ارتباطی با ارتفاع چمنای دانشگاه داشتن یا قیمه هایی که از بس لپه هاشون له بود مثل مارمالاد شده بودن.

خوابگاه دانشجو ها

یادش بخیر یه جایی به نام بوفه بود که هرکی از غذای سلف فراری بود به اونجا پناه میاورد هرچند این کار جز از چاله دراومدن و به چاه افتادنی بیش نبود.

******************************

یادش بخیر مشروط شدن هم یه عالمی داشت دانشگاه چون میدونست دانشجوی مشروطی علاقه زیادی به درس خوندن داره اونو ملزم میکرد تا در ترم بعدی بیش از حد معینی واحد انتخاب نکنه تا به بقیه هم برسه.

******************************

یادش بخیر ردشدنا و افتادنا که خودش یه جور سقوطی بود از بالا به پایین به دلیل درس نخوندن ،جزوه نداشتن ،شکت عشقی خوردن.

******************************

یادش بخیر اون پایان نامه ای که تحویل دادیم که البته بدون دخالت دست و ذهن وکپی پست کردن متنای پراکنده از پایان نامه ها و کتابا بود.

******************************

امیدوارم مطالب اراپه شده نوستالژی های شما عزیزان را زنده کند و لذت برده باشید. شما میتوانید این مطالب را با هم دانشگاهی هایتان به اشتراک بگذارید تا بهانه ای برای جویای حال آن ها نیز باشد برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر به بخش سرگرمی (اس ام اس) ساعد نیوز مراجعه نمایید.


  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
رونمایی از علی تبریزی رقیب مشهدی هادی چوپان با عضله های فولادی/ لقب اسطوره بدنسازی ایران برازندشه (197 نظر) رونمایی از چهره همسر محجبه حسن یزدانی در حرم ثامن الحجج +عکس/ جهان پهلوان جایزه مدال المپیک پاریس را از سلطان خراسان گرفت (179 نظر) شهربانو منصوریان به سجاد غریبی: آقا پاشو بیا باشگاه یه هفته باهات کار کنم اگه نزدی همه رو نترکوندی هر چی خواستی بهم بگو+ویدئو (92 نظر) بیوگرافی و زندگی خصوصی زهره حمیدی، بازیگر پیشکسوت تازه درگذشته ایرانی و همسرش+تصاویر جذاب و دیدنی (92 نظر) خلاقیت متفاوت بانوی هنرمند یزدی در طراحی زیبای چهره نورانی رهبر معظم انقلاب و شهید سلیمانی به سبک سیاه قلم+عکس (91 نظر) نگاهی به مدل مانتو کژوال ناهید کیانی و مبینا نعمت زاده در مراسم تجلیل از بانوان قهرمان المپیک/ هم اسپرت و هم شیک+عکس (72 نظر) نگاهی به کیک تولد محمد باقر قالیباف در کنار نوه هایش با خلاقیت بی نظیر اُوستا قنّاد در طراحی کیکی به شکل هواپیما /مبارکاا باشه (67 نظر) حضور بازیگران و فوتبالیست های معروف در مراسم عروسی شیدا خلیق و همسرش+عکس/ از علی بیرانوند و سعید مهری تا نوید محمدزاده و سروش رفیعی (58 نظر) خلاقیت هوشمندانه اُوستا گچ کار برای رسیدن دستش به سقف +عکس/ هنر نزد ایرانیان است و بس 😂 (57 نظر) ویدا جوان: من از همسرم خواستگاری کردم و مراسممون توی باغچه کوچیک عمه همسرم بود و ما با آژانس اومدیم به مراسم عقدمون+ویدیو (53 نظر) نیلوفر شهیدی: در پروژه ای مشغول کار بودیم از همسرم خوشم اومد و گفتم قصد ازدواج ندارین خودمم فکرشو نمیکردم اما خواستگاری کردم+عکس (52 نظر) جشن تولد عاشقانه داریوش ارجمند درکنار همسر جوان و کم سن و سالش فرشته یغمایی/ ساده و خلوت در عین حال زیبا و شیک+عکس (52 نظر) تمرینات سخت و طاقت فرسای شاهین رضایی رقیب تبریزی هادی چوپان+فیلم/ رقابت تنگاتنگ آرنولد تبریزی و گرگ پارسی (48 نظر) خلاقیت خنده دار راننده تهرانی، با نوشته جالب پشت پراید حماسه آفرید/هنر نزد ایرانیان است و بس🤣 (46 نظر) حیات وحش ؛ مستند حیات وحش حیوانات / نبرد موش ، هزارپا و خرچنگ با عقرب سیاه (42 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
تیتر امروز   
مهمترین عوامل در انتخاب کمربند مردانه برای داشتن یک استایل مناسب
قتل دختر 4 ساله به دست مادر سنگدل / رازی که بعد از 11 سال فاش شد
علاقه شدید ناصرالدین شاه به عینک طلا/ روزی که شاه، سوگلی کردستانی اش کور شد! +عکس
فال روزانه امروز چهارشنبه 7 شهریور ماه 1403
فال شمع روزانه امروز چهارشنبه 7 شهریور 1403
فال قهوه با نشان روز چهارشنبه 7 شهریور ماه 1403
فال حافظ با تفسیر روز چهارشنبه 7 شهریور 1403+فیلم
فال ابجد روزانه چهارشنبه 7 شهریور 1403
رونمایی از خانه ابدی زهره حمیدی توسط همسرش/ مرحومه میخواست در بی بی سکینه کرج دفن شود امااا...
برادر رهبر معظم انقلاب: من چون برای خانه‌ام فرش خریده بودم تا مدت‌ها خجالت می‌کشیدم آقا و برادرزاده‌هایم را دعوت کنم چون خانه رهبری گلیم و موکت است
فوری: برکناری اردشیر انتظاری از دانشگاه به دلیل توهین به مهسا امینی + فیلم
فال انبیاء روزانه چهارشنبه 7 شهریور 1403
عروس خانوم؛ این اقلام غیرضروری رو از لیست جهیزیه‌ات حذف کن و توی مخارجت کلی صرفه‌جویی کن
بیوگرافی و زندگی خصوصی امیررضا فرامرزی، هاشم سریال از سرنوشت و همسرش+تصاویر جذاب و دیدنی
بیوگرافی و زندگی خصوصی ناهید مسلمی، بازیگر برنامه جوکر2 و همسرش+تصاویر جذاب و دیدنی
منتخب روز   
پذیرایی ساده رهبر معظم انقلاب از مسعود پزشکیان و اعضای دولتش در بیت رهبری؛ شیرینی خشک با آب معدنی و لیوان یکبار مصرف+عکس/ اقدام هوشمندانه رهبری برای جلوگیری از اسراف غوغای حرکت پای پسر خردسال ووشوکار بر روی استیج یک آمفی تئاتر +فیلم/ اولش خجالت میکشید ولی ببین چه آتیش پاره ای زندگی کردن عجیب یک زن با اسکلت شوهرش / ماجرای عجیب زوجی که 5 فرزندشان را به پرورشگاه سپردند کبوتر تاج‌دار غربی؛ زیباترین کبوتر جهان که 900 میلیون قیمت دارد! +عکس ویدیویی شوکه‌کننده از پرواز زنبور با وجود قطع شدن سر! +ویدئو عنکبوتی که از «چراغ‌قوۀ طبیعی» برای شکار استفاده می‌کند قاب دو نفره دختر حسن روحانی در کنار کیمیا علیزاده؛ یکی ایستاده و یکی نشسته+عکس خاطره خنده دار مهران مدیری : تو خیابون شریعتی تهران ایست بازرسی نگهت میداره میگه برگرد دست و بذار روی ماشینت شروع میکنه به گشتن میگه این چیه میگم سوئیچمه یکم پایین تر این چیه میگم اینم زانومه نگاهی به چیدمان ساده اتاق کار شخصی هاشمی رفسنجانی +فیلم/ از نقشه ایران با نمایی از خلیج فارس تا تخت خواب و کامپیوتر شخصی خاطره خنده دار مهران مدیری : میگه رفتم کلاس زبان استاد گفت هِلو منم گفتم سلام علیکم گفت زهرمارو سلام حق نداری یه کلمه فارسی حرف بزنی+ویدئو افتادن عینک از دست سیدعباس عراقچی در مجلس همانا و شکار این لحظه توسط عکاس دوربین به دست همانا+عکس شعر خوانی شاعر یزدی در محضر آیت الله خامنه ای و خنده های از ته دل رهبر انقلاب / شاعر : همه را شکل یار می بینم ، پیرزن را نگار می بینم