از کجا میتوانید تشخیص دهید که «نیمه گمشدهتان» را پیدا کردهاید؟ صرف نظر از اینکه به ايده نيمه گمشده اعتقاد داشته باشید یا خیر، این پرسش یکی از بزرگترین و مهمترین پرسشهای زندگی است که بسیاری از مردم در نقطهای از زندگی از خود میپرسند.
تعهد به اینکه بخش عمدهای از عمر خود را با کسی سپری کنید، تصمیم سادهای نیست، به همین دلیل بسیاری از مردم پیش از گرفتن چنین تصمیمی دوست دارند از درست بودن آن مطمئن شوند. طبق آمارها حدود ۴۲ درصد از ازدواجها منجر به طلاق میشود و به نظر میرسد بخشی از این ماجرا به انتخاب اشتباه همسر برمیگردد، اما مهمترین و اصلیترین دلیل بروز این مسئله چیست؟
در مباحثهای روشنگرانه و تا حدودی غمانگیز در وبسایت Reddit، افراد آنچه را به نظرشان مهمترین اشتباه در انتخاب همسر بود با یکدیگر در میان گذاشتند. اما مهمترین عامل برای جلوگیری از این مسئله چه بود: «برای عشق و فقط برای عشق ازدواج کنید». هر چقدر هم بخواهیم بگوییم عشق همه چیز است، اما فردی در این میان بیان میکند که ازدواج یک نوع قرارداد کاری است تا هر چیز دیگر. او میگوید: «۹۰ درصد زندگی بازی و سرگرمی نیست. این بخش مربوط به هماهنگ کردن کارها، تنظیم مسائل و مشکلات مالی، مراقبت از کودکان و کار کردن است. ازدواج بیشتر شبیه رابطه بین دو شریک تجاری است تا رابطه بین عاشق و معشوق».
گرچه این نقطه نظر ممکن است غیررمانتیک به نظر برسد، اما بسیاری با این موضوع موافقاند. یکی در این مورد میگوید: «ازدواج یک تعهد است و عشق یک انتخاب. شما باید عشق وزیدن به یک انسان را در دوران سختی انتخاب کنید و تعهد بدهید که مسائل به مرور حل میشوند». اشتباه رایج دیگری که افراد هنگام انتخاب همسر انجام میدهند این است که معیار انتخاب را براساس «ترین» قرار میدهند؛ خوشچهرهترین، باهوشترین، بااستعدادترین و ... فردی در این باره میگوید: «آدمها به جای اینکه با یک انسان ازدواج کنند گاهی با یک شغل ازدواج میکنند: یک وکیل، دکتر، خلبان، کارآفرین و ...». در این حالت شغل و یک ویژگی خاص آن آدم است که طرف مقابل براساس آن انتخاب میکند.
همه ما این جمله معروف را شنیدهایم که قطبهای مخالف همدیگر را جذب میکنند و برای بسیاری وجود تفاوتهای شخصیتی معیار کافی برای انتخاب همسر است. با این حال، طبق گفتههای یک مشاور ازدواج، چنین ایدهای باعث شکست در رابطه میشود. او میگوید: «برخی از تفاوتها خوب است اما موفقترین ازدواجهایی که تا به حال دیدهام، در بین آدمهایی بوده که تا حد ممکن به هم شبیه بودند».
در این میان، بسیاری از ما سادهلوحانه فکر میکنیم که میتوانیم تغییرات عمدهای در طرف مقابلمان ایجاد کنیم. فردی در این زمینه میگوید: «من جایی خواندهام که مردان وقتی با زنی ازدواج میکنند توقع دارند او تغییری نکند و زنان وقتی با مردی ازدواج میکنند توقع دارند او تغییر کند. هر دوی این ایدهها منجر به فاجعه میشود». بسیاری از مردم معتقدند به دلیل اینکه آدمها در طول زمان تغییر میکنند و تغییر به شیوهای انجام میشود که طرف مقابل با آن موافق نیست، متعهد بودن به یک نفر برای همیشه کار دشواری میشود.
البته در این میان بسیاری دیگر از مردم از اشتباهات دیگری یاد میکنند که عبارتند از: توجه بیش از اندازه به چهره، ماندن با کسی به دلیل ترس از تنهایی و مشکل و اختلاف درباره داشتن یا نداشتن فرزند. با تمام این اوصاف فردی هم معتقد است: «بسیاری از آدمها رابطه خود را پایان میبرند فقط به این دلیل که طرف مقابل لجباز است». یک نفر تمام این حرفها را در یک جمله خلاصه میکند: «اول ببینید قلبتان چه میگوید، اما پیش از آن مطمئن شوید مغزتان نیز با قلبتان همراه است».