به گزارش سرویس ورزش ساعدنیوز به نقل از خبرورزشی، علی اکبریان بازیکنی که زمانی در فوتبال ایران توسط هواداران استقلال به "روماریو ایران" معروف شده بود، 22 آذر 1402 و چند روز پس از اینکه از زندان آزاد شد، اولین مصاحبه خود پس از آزادی را در خبرورزشی انجام داد. مصاحبهای که سر و صدای بسیار زیادی راه انداخت. خلاصه حرفهای اکبریان را دوباره برایتان به رشته تحریر درآوردهایم:
- به خاطر اینکه به استقلال بیایم در سال 1373 ماشین خودم را فروختم و بابت پول رضایتنامه به پارس خودرو دادم.
-اینکه میگویند بعضی از بازیکنان استقلال و پرسپولیس در اوایل دهه 70 سیگار میکشیدند، نکته مهمی است ولی من نمیتوانم آن را تایید کنم چون خودم اهل سیگار نبودم. البته در زندان سیگاری شدم.
- حضورم در فجر سپاسی و کار کردن با آقای پورحیدری اشتباه بزرگی بود که انجام دادم به همین خاطر خیلی زود از آنجا جدا شده و به سایپا رفتم.
- یک روز با رضا شاهرودی مشغول تمرین در ورزشگاه کارگران بودیم. من و رضا از بچگی با هم بزرگ شدیم و خیلی رفیق هستیم. هنگام تمرین در کارگران، پرسپولیس هم آنجا مشغول به تمرین شد و من از آقای پروین اجازه گرفتم تا دور زمین بدوم ولی ناگهان صدایم کردند و گفتند یک بازیکن برای مسابقه تمرینی کم داریم و تو بیا بازی کن. در همان مسابقه تمرینی دو گل به عابدزاده زدم و پس از دو هفته، علی پروین گفت بیا با پرسپولیس قرارداد ببند.
- به خاطر دوستان ناباب و اشتباه خودم دچار این مشکلات شدم. یک بار به من گفتند تریاک بکش تا درد پایت کمتر شود. همین اتفاق استارت مشکلات بعدی شد و علی اکبریان ظرف سه ماه هم معتاد شد، هم قاچاقچی و هم به زندان رفت.
- من را با یکی از بچه محلها گرفتند. او 40 گرم مواد داشت ولی پدرش در اداره آگاهی پیش من گریه کرد و با التماس گفت تو مواد را گردن بگیر چون بازیکن بودی و همه جا آشنا داری، ظرف یک هفته بیرون میآیی. اشتباه کردم و گردن گرفتم. این داستان همانا و حبس ابد هم همان.
- جواد زرینچه لطف بسیار بزرگی به من کرد و مدت 10 سال کرایه خانهام را داد.
- دربی فروردین سال 1390 اولین جدال استقلال و پرسپولیس بود که در داخل زندان دیدم. همان مسابقهای که استقلال با گل آرش برهانی بازی را برد. در خلال آن بازی زار زار گریه میکردم. از یک طرف برای برد استقلال خوشحال بودم و از یک طرف فوق العاده ناراحت که چرا داخل تماشاگران یا کنار زمین نیستم و باید از پشت میلهها نظارهگر کار باشم؟
- شما باورتان نمیشود ولی حتی در زندان هم به من میگفتند روماریو