یکی از نام های زیبایی که می توان برای دختران خود انتخاب کرد شکوفه می باشد. معنی اسم شکوفه در زبان فارسی به معنی گل های رنگارنگ میوه بیان شده است. شما عزیزان همراه در ادامه می توانید با دیگر معانی، فراوانی و اسم های مشابه این نام اصیل دخترانه آشنا شوید پس تا پایان همراه ما باشید.
مشخصات اسم شکوفه
- جنسیت: دختر
- افراد دارای این نام:57695
- ابجد کبیر:411
- ابجد صغیر:24
- ریشه نام:فارسی
- نام به انگلیسی:shokufe
- تلفظ به فارسی:شکوفه
- تلفظ نام به انگلیسی:/šo(e)kufe/
معنی اسم شکوفه در ثبت احوال
(در گياهي) هريك از گل هاي درختان ميوه كه معمولاً در فصل بهار مي شكفند.
معنی اسم شکوفه در لغت نامه دهخدا،فرهنگ معین،فرهنگ فارسی وعمید
- لغت نامه دهخدا:شکوفه. [ ش ِ / ش ُ ف َ / ف ِ ] ( اِ ) گل درختان میوه دار. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث ) شیرینه. سعفه. زه ...
- فرهنگ معین:(ش فِ )(اِ. )اشکوفه ، غنچه ،گل درخت میوه دار.
- فرهنگ فارسی:غنچه، گل درخت میوه دارکه پیش ازبرگ شکفته میشود فرج زن
- فرهنگ عمید:۱. ( زیست شناسی ) گل درخت میوه دار که پیش از روییدن برگ شکفته می شود، غنچه: شکوفهٴ هلو و زردآلو. ۲. ...
نام های هم آوا با شکوفه
نافع،شکفته،شکرانه،عرفه،عطوفه،عاصفه
شعر با اسم شکوفه
شکوفه چون سپه روم روی گردانده است
شده است تا چو قزلباش جلوه گر لاله
تا دیده خود کرد چو دستار شکوفه
برکرد سر از پیرهن یار شکوفه
به جرم این که کله کج نهاده است شکوفه
به روی خاک مذلت فتاده است شکوفه
گره ز کیسه پر زر گشاده است شکوفه
صلای جود به آفاق داده است شکوفه
شکوفه های شراب خدا شکفت بهل
شکوفه ها و خمار شراب انگوری
ز بس بشکفت گوناگون شکوفه
هوا گردید مشکین و معطر
سرسبزی شکوفه بستانسرای فضل
از رشحه مقاطر اقلام ما بود
صبر بلبل شنیده ای هرگز
چون بخندد شکوفه سحری
از گریبان شکوفه بادام
پر ستاره ست جهان را دامن
ترک دستارکن که نخل امید
چون فشاند شکوفه، آرد بار
موی تو سفید گشت، بنمای
باری که ازین شکوفه بستی
پستان شکوفه است پر شیر
نوباوه باغ شیرخوار است
شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ است
هوای باده ساقی و نفحه چنگ است
گر به بستان شکوفه خواهم شد
بیوفایی چو تو نخواهم داد
ما با سموم بادیه هجر هم خوشیم
گر زان شکوفه بوی وفایی نمی رسد
تاج مرصع آورد شاخ ز هر شکوفه ای
تحت زمردین زند بخت به زیر پای گل
در جستن شکوفه روی تو شد روان
بادی که از جوانی خود بود در سرم
شدند خوبان پژمرده زان جمال
چنانک شود شکوفه تر ز آفتاب پژمرده
چندان گل و شکوفه که هستند خاک پات
در جستجوی روی نکوی که می روی؟
در باغ رو، که دست بهار از سر درخت
بر فرقت از شکوفه بریزد نثارها
منصوروار در همه باغی شکوفه را
بر دارها کشیده صبا بی اناالحقی
شاخ درخت سر به هوا برده چون علم
زلف شکوفه بر علمش بسته سنجقی
هنوز از کف خاکسترم بهار فرو شست
شکوفه چمن انتظار سوختگی ها
عودی که میوه دل زهرا درو بود
نشگفت اگر شکوفه او زهره سماست