به گزارش سایت خبری ساعدنیوز، اسکات اچ. یانگ (Scott H. Young) وبلاگ نویسی شناخته شده است که پیرامون موضوعاتی مانند بهترین روش های زندگی یا بهترین روش های یادگیری بیش از ۱۰۰۰ مقاله نوشته است. وی دو چالش بزرگ را در زندگی خود تجربه کرده است: فراگیری دوره ی ۴ساله ی لیسانس کامپیوتر دانشگاه ام. آی. تی (MIT) در یک سال و بدون حضور در کلاس ها و یادگیری زبان چینی در طول سه ماه. وی در این مقاله، یک استراتژی معرفی می کند که برای گذراندن هر دو چالش زندگی اش از آن استفاده کرده است. پس نوشته ی زیر را بخوانید تا ببینید چگونه باید درس بخوانیم که خسته نشویم.
اغلب اوقات وقتی از یادگیریِ بهتر صحبت می کنم، تلاشم این است که بر عادات طولانی مدت تمرکز کنم. طی ماه ها و سال ها عادت های خوب ایجاد کنید تا در بقیه ی زندگی به شما کمک کنند، حتی اگر در این راه دچار لغزش شوید، بازگرداندن عادت های قدیمی ساده تر از ایجاد عادت های جدید است. با این حال، گاهی این امکان فراهم نیست. شما یک آزمون بزرگ یا ضرب الاجلی دارید که باید مطالب زیادی را به سرعت یاد بگیرید.
نقطه ی قوت استراتژی من این است که بر خلاف روشی است که اغلب افراد برای یادگیری مطالب دشوار همراه با ضرب الاجل اتخاذ می کنند و در نتیجه ی آن با تنبلی یا خستگی از پا درمی آیند.
خستگی و تنبلی، نشانه های استراتژی نادرست
رویکرد معمول دانشجو به یک ضرب الاجل نزدیک گاهی این چنین است: خودت را مجبور کن که تمام وقت در کتابخانه باشی، تمام فعالیت های اجتماعی و تفریح را حذف کن، خودت را برای وقت تلف کردن یا پرت شدن حواست سرزنش کن.
خیلی ها از این الگو به دلیل اینکه موجب بهبود و تقویت روند مطالعه می شود استفاده می کنند. وقتی حواس تات پرت می شود، خودتان را وادار می کنید تا سخت تر درس بخوانید و زمان بیشتری برای مطالعه بگذارید. این کار شما را بیشتر خسته می کند و حواس تان راحت تر پرت می شود و به دلیل عذاب وجدان ناشی از آن، مدت بیشتری خودتان را برای درس خواندن منزوی می کنید. این کار معمولا تا جایی ادامه پیدا می کند که یا با کارآیی با سطحی بسیار پایین عمل می کنید یا خسته می شوید و دست از مطالعه برمی دارید.
آنچه فهمش برای این دانشجویان سخت است، این است که آنها می توانند با صرف زمانی کمتر، بیشتر یاد بگیرند.
چگونه بدون خستگی، درس بخوانیم
کلید این روش ساده است: تعیین دقیق ساعت های مطالعه، اما با کیفیتی بالاتر.
سه گامی که در ادامه با جزئیات بیشتری توضیح داده می شوند، عبارتند از:
- تنظیم ساعت های واقعی مطالعه که زمانی برای استراحت باقی می گذارد.
- تبدیل تکالیف یادگیری منفعلانه به فعال.
- ایجاد یک محیط راحت و بدون مزاحمت.
گام اول: ساعت های معین برای مطالعه همراه با زمان استراحت فراوان
اولین اشتباه، این باور است که می توانید بی وقفه درس بخوانید. این وسوسه ای خطرناک است و هر چه امتحان بزرگ تر یا ضرب الاجل نزدیک تر باشد، راحت تر در این دام می افتید.
قرار نیست میزان بهینه ی ساعات مطالعه کوتاه یا تفریحی باشد. اگر می خواهید سخت درس بخوانید، باید سخت کار کنید، اما به چشم دویدن در یک مسابقه ی دو به آن نگاه کنید، سرعت بالایی هست که می توانید با آن به دویدن ادامه بدهید و سرعت دیگری هم هست که بسیار بالاست و نفس کم می آورید. این دو نوع سرعت را از هم تفکیک کنید.
ساده ترین راه برای جدا کردن این دو کار، تنظیم ساعت های معینی است که به شما اجازه می دهد زمان کافی برای استراحت داشته باشید. مثلا من می توانم ۵ روز در هفته از ساعت ۸ صبح تا ۶ بعدازظهر به علاوه ی یک نصف روز اضافه (البته با زمان های استراحت) کار کنم و برای چند هفته به این روال پایبند باشم.
توجه کنید چنین برنامه ای به معنای آزاد بودن تمام عصرها و روز جمعه (به علاوه ی یک نصف روز دیگر) است که در این زمان آزاد می توانید بیرون بروید، با دوستان خود ملاقات کنید، ورزش کنید یا هر تفریح دیگری انجام دهید.
اگر در حال حاضر سخت درس می خوانید، احساس خستگی می کنید و در تلاش برای تغییر استراتژی هستید، حتی میزان حجم کار شما باید کمتر از این باشد. شاید برای چند روز ابتدایی یا هفته ی اول، عمل کردن به نیمی از برنامه کافی باشد تا برای عملی ساختن کامل آن آمادگی پیدا کنید. اگر در حین دویدن از نفس بیفتید، باید برای مدتی سرعت تان را کم کنید تا بتوانید به سرعت پایدار برسید.
گام دوم: تغییر تکالیف درسی منفعلانه به فعالانه
من از استعاره ی دویدن استفاده کردم تا توضیح دهم، چرا تنظیم ساعات واقعی مهم است. با این حال، مثال دویدن چندان درست نیست، چون تکالیف ذهنی و فیزیکی اساسا با هم متفاوت هستند. اگر در یک مسابقه ی دو باشید و احساس کنید بیش از حد تند می دوید، باید سرعت تان را کم کنید، اما اگر در یک مسابقه ی ذهنی باشید و احساس کنید بیش از حد به خود فشار می آورید، بدن با از بین بردن تمرکز این فشار را جبران می کند.
زمانی که تمرکزتان مختل شود، سرعت یادگیری به شکل قابل توجهی کاهش می یابد، اما شما همچنان تلاش زیادی می کنید، یعنی شاید به اندازه ی همان فردی که برنامه ی معینی برای مطالعه چیده تلاش کنید، اما کمتر یاد بگیرید.
گام بعدی مبارزه با این مشکل، از طریق تبدیل تکالیف منفعلانه به فعالانه است. این کار حتی بیشتر شما را خسته می کند، پس اگر در حال تغییر از یک برنامه ی خسته کننده به یک برنامه ی ثابت هستید، باید ساعت های محدودی برای چند روز اول در نظر بگیرید. با این حال، مزیت تکالیف فعالانه این است که شما را به سوی بهره وری بیشتر در مسیر یادگیری هدایت می کنند.
جدیت یک طیف است؛ بنابراین دو شکل مطالعه که برچسب منفعل یا فعال بخورند، وجود ندارد، بلکه بعضی از تکالیف نسبت به بقیه نیاز به تمرکز و بهره وری بالاتری دارند.
خودآزمونی یک تکلیف فعال و بازخوانی یادداشت ها یک تکلیف منفعل است. تکنیک فاینمن (Feynman) یک تکلیف فعال و مرور سطحی مطالب یک کار منفعل است. یک قانون کلی این است که اگر هیچ نکته ای در روال مطالعه ی شما وجود ندارد که بتوانید بفهمید در جایی اشتباه می کنید، این کار فعال نیست. من چند استثناء محدود برای این فهرست در نظر می گیرم که البته بسیار کوچک هستند (بعضی از تکنیک های حافظه هیچ بازخوردی ندارند، اما از نظر ذهنی مشکل و نسبتا مناسب هستند).
گام سوم: ایجاد یک محیط راحت و بدون مزاحمت
این گام کاملا واضح است: اگر جایی کار می کنید که مزاحمت هایی وجود دارد، حواس تان پرت خواهد شد. من مطالعه ی زبان چینی (بخشی که نیاز به مکالمه نداشت) را در یک کافه انجام می دادم که به اینترنت دسترسی نداشتم. اگر برای بخشی از کارتان نیاز به اینترنت دارید، از نرم افزارهایی مثل SelfControl استفاده کنید که به وسیله ی آن می توانید وبسایت هایی غیرمرتبط با کارتان را مسدود کنید، البته اگر کارتان کلا به اینترنت نیاز نداشته باشد، قطعا بهتر است.
موبایل خود را روی حالت بی صدا قرار دهید یا حتی در زمان مطالعه در کنار خودتان نگذارید. جایی بروید که دوستان تان حضور نداشته باشند (البته من مکان مطالعه ی زبان چینی را طوری انتخاب کردم که بتوانم تصادفا گفت وگوهایی به زبان چینی داشته باشم که این مورد برای این قانون استثناست).
درست است که نمی خواهید حواس تان پرت شود، اما نگران استراحت و ایجاد وقفه نباشید. شکل ایده آل ایجاد محیطی است که در آن وقفه ها خسته کننده باشند (اما همچنان باعث آسایش شوند)؛ بنابراین وسوسه نمی شوید مطالعه ی خود را رها کنید. اگر از قبل فعالیت هایی مناسب برای این وقفه ها انتخاب کنید، به شما کمک می کند تا کل روز تمرکز خود را حفظ کنید.
در طول چالش کالج ام. آی. تی، من معمولا به پیاده روی های کوتاه می رفتم یا ۱۵ الی ۲۰ دقیقه در سکوت می نشستم. این وقفه ها خوب هستند، چون به شما اجازه می دهند تا به ذهن تان تنفس کوتاهی بدهید و به اندازه ی کافی هم کسل کننده هستند که بازگشت به کار اصلی را دشوار نسازند. چرخ زدن در اینترنت، صحبت با دوستان یا بازی های موبایلی فعالیت های خوبی برای زمان استراحت نیستند.
تعداد وقفه های من بستگی زیادی به نوع فعالیتی دارد که انجام می دهم. من در حین چالش ام. آی. تی وقفه های زیادی داشتم، چون حفظ تمرکز در مسائل دشوار ریاضی و تکالیف خواندنی طولانی برای بیش از یک ساعت بسیار سخت بود. در طول چالش یادگیری زبان به ندرت به استراحت های طولانی می رفتم، چون تکالیف دستور زبان یا ساخت واژگان دشواری کمتری دارند.
چگونه یک برنامه ی خسته کننده را به یک برنامه ی مؤثر تبدیل کنیم
به رغم اینکه این روش ها را خوب بلدم، اخیرا خودم هم تسلیم وسوسه ی مطالعه ی بیش از حد شدم. من روال یادگیری زبان را بر حسب غوطه ور شدن در آن زبان تنظیم کرده بودم یعنی تقریبا به طور دائم با زبان مورد نظر درگیر بودم. این کار با زبان اسپانیایی جواب داد که در آن، زمان مطالعه در مقایسه با تعاملات کمتر بود، اما برای زبان چینی انتخاب درستی نبود.
مشکل من قانون «انگلیسی ممنوع» (عدم استفاده از زبان انگلیسی به طور کامل) نبود، بلکه انجام فعالیت های هر روزه ی بی شماری بود که از نظر ذهنی طاقت فرسا بودند: گوش دادن همیشگی به پادکست چینی به جای موسیقی، فقط تماشای تلویزیون و هر رسانه ای به زبان چینی و مطالعه ی هر روزه به جای ایجاد وقفه ای یک روزه در هر هفته. زمانی که متوجه شدم در حال از دست دادن انرژی هستم، یک ارائه به زبان چینی در چند روز آینده داشتم که به شدت درگیرم کرده بود و همین مرا خسته کرد. به خاطر این اشتباه، چند روز برای مطالعه ی باکیفیت را از دست دادم و احتمالا کارایی ام هم افت کرد.
اما اشتباهات اجتناب ناپذیرند و وقتی متوجه شدم که در این دام افتاده ام، یک برنامه ی مطالعه ی جدید طراحی کردم که قوانین بالا را رعایت می کرد و در چند روز ابتدایی سبک تر بود. اکنون من دوباره در مسیر قرار گرفته ام و به حداقل مطالعه ی پیشین خود رسیده ام، بدون اینکه خودم را خسته کنم.
گاهی می توانید در یک برنامه ی خسته کننده قرار بگیرید، اما متوجه آن نشوید. این اتفاق زمانی می افتد که شما پیشرفت مناسبی برای رسیدن به هدف تان ندارید (و بیش از حد تعلل می کنید) و احساس می کنید باید بیشتر (و نه کمتر) کار کنید. در این موارد، گاهی دشوار است که تشخیص بدهید عدم توانایی شما در متمرکز ماندن، نشانه ای از ساعات کاری بی وقفه است و نه تنبلی.