به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی ساعدنیوز، دکتر شهرام فتاحی استاد روابط بین الملل دانشگاه آزاد کرمانشاه در گفتگویی اختصاصی با خبرنگار ساعدنیوز و در واکنش به تحولات اخیر در شرق کشور و درگیری تروریست های طالبان با مرزبان کشورمان گفت: این روزها واقعاً اتفاقاتی که در مرزهای شرقی ما می افتد به نوعی می شود گفت که بسیاربسیار مایه آزردگی و دل ناگرانی است. چرا که پیچیده نبود فهم این که اصولاً ما با موجودی طرف هستیم که نمی تواند طرف تعامل با ما باشد. ما با موجوداتی طرف هستیم که هیچ فهمی از دنیای مدرن ندارند. با موجودات روان پریشی که با ذهنی بسیار بسیط با مفاهیمی بسیار متصلب و متحجرشان زندگی کردند. اگر قرار باشد این روزها از طالبان صحبت کنیم باید بگوئیم که تمام آن غسل تعمیدها رنگ باخته و به همه ثابت شد که "پلنگان رها نکردند خوی پلنگی".
دکتر فتاحی افزود: در مورد اتفاقات تلخ روز گذشته، باید بگوئیم که به هیچ وجه چیز عجیبی رخ نداده است. تعرضی که به پاسگاه مرزبانی ما شده و منجر به شهادت و زخمی شدن مرزبانان دلیر ایرانی شده است، به نوعی می شود گفت که حتی از منظری اهانت به هیمنه منطقه ای و بین المللی ما صورت گرفته برمی گرده به این بدفهمی تاریخی. وقتی شما جهان پیرامون خودت را به درستی نشناسی و بر مبنای تصاویر قراردادی ذهنت به تصمیم سازی بپردازی نتیجه ای بهتر از این حاصل نخواهد شد. برخی سخنران های عجول ما که این روزها دچار عارضه خودعلامه پنداری هم هستند، وقتی بر منبر می رفتند و می گفتند، حسینیه شیعیان فقط چند متر با منزل ملا محمد عمر فاصله دارد، یا اساساً طالبان با داعش فرق دارد، توضیح واضحات را ارائه می کردند فارغ از این که شما با موجوداتی طرف هستید که ظرفیت تغییر ندارند و اصولاً کل روانشناسی انسانی، فردی و جمعی شان به همین تحول ناپذیری بازمی گردد.
این تحلیلگر مسائل بین الملل تصریح کرد: نکته عجیب این است که ما عادت داریم به غافلگیر شدن! عادت داریم به این که یک جریان ضدبشری فاشیستی برون آمده از هزاره های فراموش شده تاریخ را به عنوان جنبش اصیل منطقه غسل تعمید بدهیم. و الان برای من عجیب است که جناب آقای مولوی عبدالحمید آیا هنوز هم همان نگاه را به طالبان دارد یا نه؟ خیلی خوب است که جناب ایشان موضع گیری رسمی خودش درباره این حادثه را اعلام کند. آیا به عنوان یک ایرانی از اتفاقات اخیر چقدر متأثر و متألم است؟ به همین خاطر است که باید این واقعیت را بپذیریم که اساساً ما با یک بازیگر تعریف شده در چارچوب قواعد روابط بین الملل طرف نیستیم. ما با جمعی تفگندار موحش مواجه هستیم که اصولاً نه با مدرنیته بلکه با جهان مدرن و تمام آموزه های آن سر ستیز دارند. بنابراین، قریب به 900 کیلومتر از مرزهای کشور عزیزمان در نایره آتش انسان هایی قرار گرفته است که اصولاً غیر از مفهوم متصلب شده و در عین حال منحرف شده جهاد و کلاشینکفی که بر دوششان است هیچ چیزی از جهان پیرامونشان نمی دانند. جالب اینجاست که این قوم چیزی جز این را هم نمی خواهند. معلوم نیست که چطور قرار بود که شما با اینها ارتباط برقرار کنید من در عجبم!
رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد کرمانشاه درباره پاسخ ایران به تعرض گروه تروریستی طالبان به مرزبانان ایرانی گفت: به هر صورت، خودکرده را تدبیر نیست! اتفاقات ازحدود دو سال پیش قابل پیشبینی بود. ما هم این مسأله را به تفصیل در مصاحبه ای پیشتر حتی درباره جزئیاتش هم صحبت کردیم. بسیار متأسفم که پیشبینی های بنده و همکاران فرهیخته بنده در این خصوص دومینووار رنگ واقعیت به خودش می گیرد. با هر منطقی اگر قرار باشد با این حادثه مواجه شویم و فعل و انفعال طالبان را تحلیل کنیم خواه در قالب دکترین هزار خنجر صهیونیست ها خواه در قالب دکترین فشار حداکثری براندازانه آمریکایی ها خواه در قالب هم آوایی نظام سلطه، واقعیت هیچ گزینه ای بهتر از این خشک مغزهای متحجر پیدا نمی کنید. آیا تصمیم سازان ما در خلوت خودشان به این نکته فکر نکردند که آمریکایی ها چرا تسلیحات مدرن و فوق مدرن خودشان را که بالغ بر میلیاردها دلار ارزش دارد، رها کنند و با خودشان از افغانستان خارج نکنند؟! اگر زمان خارج کردن این تسلیحات نبود، چرا آنها را منهدم نکردند؟ این را حتی یک ژنرال کلاسیک قرن نوزدهم هم می فهمد. پس نباید این مسائل را دست کم گرفت. نکته مهم دیگری که نباید به هیچ وجه مغفول بماند این است که بارها و بارها این پشمینه پوشان طالب با پمپئو خبیث مذاکره کردند. واقعاً در آن مذاکرات چه گذشت؟ ما چه فهمی از آن مذاکرات داشتیم؟ بارها بارها مذاکره کردن طالب ها با همان هیبت و سیما آیا برای ما فقط این پیام را داشت که آنها قواعد بازی در روابط بین الملل مدرن را شناختند و از این منظر می خواهند وارد دنیای جدید بشوند! یا نه از منظر دیگری بود و اتفاقات دیگری افتاد!
دکتر فتاحی با اشاره به دیدارهای سری و علنی آمریکایی ها با تروریست های طالبان پیش از سقوط دولت مرکزی افغانستان گفت: پمپئو و تیم او در این مذاکرات سرمشق های جدید ناامن سازی سرحدات ایران در همسایگی افغانستان را به طالب ها می گفتند و توافق می کردند و این فقط یک ایده بدبینانه صرف نمی تواند باشد. مطلب دیگر این است که طالب ها همان طور که قابل پیشبینی هم بود، به تمام قول های خودشان دانه به دانه پشت می کنند، و خلاف آن عمل می کنند. صرف این که آنها مثل قبل با توحش عمل نکردند، و شیعیان را در هرات و نیمروز و فراح و امثال آن به گلوله نبستند، به مرگ گرفتند تا به تب راضی باشیم، آیا این دیپلماسی موفق ما را می رساند؟ واقع مطلب این است که ما باید این موضوع را جدی در بگیریم. در حال حاضر، میلیون ها افغان در ایران زندگی می کنند. در همین تهران، صدها هزار نفر از آن ها، حتی خارج از مانیتورینگ و نگاه ناظرانه سرویس های امنیتی ما زندگی می کنند. زیر پوست شهرهای بزرگ ما، صدها هزار یا میلیون ها افغانی زندگی می کنند. خیلی از اینها انسان های شریف، زحمتکش و بینوایی هستند که به سرحدات ایران بزرگ پناه آورند. مخاطب من نوعی طبیعتاً تمام آنها نیست. اما مشکل بزرگ من، اقلیت خیلی کوچک از این جماعت است.
این تحلیلگر مسائل ایران در پایان افزود: چه تضمینی وجود دارد که در صورتی که بحران منازعه با طالبان جدی تر بشود، آنها گروه های کوچک انتحاری را برای عملیات های خبرابکارانه پیشتر وارد ایران نکرده باشند؟! در سرحداتی که علیرغم تمامی تدابیر امنیتی و تلاش مرزداران جان برکف و دلیر ما، شکاف های خیلی بزرگی دارد و به راحتی در خیلی از مواضع این سرحدات امکان عبور و مرور غیرقانونی و قاچاق وجود دارد. اینها نگرانی های بسیار جدی است. با این اوصاف، این منزلت منطقه ای و اعتبار بین المللی از منظر ایجاد موازنه قوا و حتی موازنه تهدید، موضوعی نیست که به راحتی بشود بر سر آن معامله کرد. هرگز نباید اجازه داده شود که یک جماعتی از جنس طالبان بخواهند هیبت منطقه ای و بین المللی ما را به سخره بگیرند. درست است که در روابط بین الملل ودر علم استراتژی شما تا حد ممکن باید در تحلیلتان خالی از ارزش باشید تا بتوانید تحلیلی عالمانه تر و مبتنی بر هزینه و فایده ارائه دهید، اما این که یک فرمانده رده دو یا سه طالبان ما را تهدید به فتح تهران بکند، طبیعتاً یک جورایی میشود گفت که یک نوع توهین به هویت، موجودیت و اعتبار ماست. بنابراین، معتقدم که نوع برخوردی که با این تعرض صورت می گیرد باید چنان قاهرانه و از موضع بالاتر باشد که تصور این که اتفاقی شبیه به آنچه در جوار پاسگاه مرزی ما در زابل رخ داده، می تواند در آینده رخ دهد، باید به رؤیای خوف آور برای این جماعت تبدیل بشود. فرجام کلام هم این که هیچ بازیگر عاقلی همزمان در بیش از یک جبهه نمی جنگد. این از بدیهیات علم استراتژی است. بنابراین، به نظر می رسد که یک پاسخ مجاب کننده به طالبان در ظرف زمان و مکان موجود برای حل و فصل این مناقشه کفایت می کند مگر آن که قصه چیز دیگری باشد و ما خواسته و ناخواسته درگیر در سناریوی اهریمنی جدیدی شده باشیم.