به گزارش سرویس اجتماعی پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از همشهری، صبح روز گذشته خبر وقوع جنایتی هولناک در بولوار میرزا کوچکخان مشهد عوامل انتظامی را به محل حادثه کشاند. بررسیهای مقدماتی گروه تحقیق که با دستور سرهنگ علی برزنونی (رئیس کلانتری میرزا کوچکخان) عملیات حفظ صحنه جرم را آغاز کرده بودند، در حالی به ماجرای رفیقکشی گره خورد که عامل جنایت نیز تسلیم قانون شد.
دقایقی بعد، با گزارش این حادثه تکاندهنده به قاضی ویژه قتل عمد مشهد، تحقیقات تخصصی با دستورهای قاطع و محرمانه قاضی دکتر صادق صفری به گونهای ادامه یافت که سرنخ هایی از یک سوءظن مرگبار بر صفحات این پرونده جنایی نقش بست.
طولی نکشید که دامنه بررسیهای میدانی مقام قضایی با انتقال جسد جوان 38ساله به پزشکی قانونی، به خنجر خونآلودی رسید که ضارب چندین ضربه هولناک با آن بر پیکر رفیق خود وارد آورده بود.
در همین حال متهم جوان خنجر جنایت را نیز تحویل ماموران تحقیق کلانتری داد و بدین ترتیب «محمد رضا-ع» متهم 33 ساله در شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب پای میز عدالت ایستاد تا راز پنهان این رفیقکشی شوککننده را بازگو کند.
وی در حالی که بیان میکرد هنوز هم باور نمیکنم این ماجرای عذابآور در زندگی شخصیم رخ داده باشد چراکه اعتماد خدشهناپذیری به رفیقم داشتم، در ادامه ادعاهای خود به قاضی صفری گفت: «من و او رفاقت صمیمانهای با یکدیگر داشتیم به گونهای که حتی بعد از ازدواجمان نیز این رفت و آمد و معاشرتها ادامه یافت و چنان صمیمیتی بین ما حکمفرما بود که همسرانمان در معاشرتهای خانوادگی با لفظ «داداشی» یکدیگر را خطاب میکردند.
اما در این میان چند روز قبل متوجه پیامکهایی در فضای مجازی (واتساپ) شدم که بین همسرم و رفیق قدیمیم رد و بدل شده بود. سوءظن مانند خوره به جانم افتاد و بدبینی و بدگمانی همه وجودم را فراگرفت. آن شب تا صبح در افکار خودم غوطهور بودم و زجر میکشیدم تا اینکه صبح با راهنمایی یکی از کارکنان مخابرات موفق شدم به فهرست پیامکهای ارسالی دست یابم. دیگر طاقت نداشتم و این احتمال که دوستم در میان این معاشرتها نظر سوئی به خانوادهام داشته باشد، آزارم میداد.
بالاخره به هر ترتیبی بود از همسرم خواستم حقیقت ماجرا را برایم بازگو کند که دوستم را بعد از 20 سال رفاقت بشناسم. همسرم ابتدا همه چیز را کتمان کرد، اما در نهایت مدعی شد که فریب یک دسیسه شوم و حیلهگرانه را خورده است. وقتی این جملات را شنیدم، سوءظنهایم بیشتر شد. خنجری را برداشتم و به محل سکونت دوستم در بولوار میرزاکوچکخان رفتم.
او هم که تازه از زیر دوش حمام بیرون آمده بود، بدون پوشش کامل در منزل را باز کرد. هنگامی که ماجرا را توضیح دادم، او ادعا کرد که سوءتفاهم شده است و میتواند حقیقت را برایم توضیح بدهد، ولی خشم و عصبانیت در وجودم موج میزد. به همین دلیل ناگهان خنجر را بیرون کشیدم و با چند ضربه او را نقش بر زمین کردم.
زمانی که رهگذران و اهالی اطرافم را گرفتند، به آنها گفتم با پلیس تماس بگیرید تا خودم را تسلیم قانون کنم. اما هنوز هم نمیتوانم این ماجرای شوکآور را در زندگی شخصیم بپذیرم که یک رفاقت 20 ساله و رفت و آمدهای خانوادگی اینگونه به پایان برسد.
با توجه به ادعاهای متهم درباره سوءظنهای خیانتآلود، تحقیقات گستردهای با دستور ویژه قاضی پروندههای جنایی مشهد آغاز شد و ریشهیابی ماجرا در دستور کار کارآگاهان دایره قتل عمد پلیس آگاهی قرار گرفت.