به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعد نیوز به نقل از فارس، اجرای پنج عملیات در سطح چند شهر با هدف افزایش دامنه و بُعد اغتشاشات بدون رسیدن به نتیجه خاص تمام شده است؛ در هر لایه از این بازی پیچیده امنیتی از سوی سرویس های اطلاعاتی چند کشور غربی یک هدف خاص نشانه گرفته شده بود. اولین موج تولید اغتشاشات در تهران روبروی بیمارستان کسری چند ساعتی پس از فوت مهسا امینی رقم خورد.
در آن شب باوجودآنکه هنوز گزارش بیمارستان تکمیل نشده بود، پلتفرم تولید محتوای سعودی- عبری با هدایت یکی از عوامل سفارت انگلیس رمز «ژینا» را به عنوان رمز شورش خیابانی فراگیر کرده و طی سه روز پس ازآن اغتشاشاتی محدود در سطح شهر شکل گرفت.
موج دوم اقدام برای آشوب با روسری تکانی و گیس بریدن توسط شبکه فحشا تکمیل شده و خط ارتعاش آن به خارج از کشور نیز امتداد پیدا کرد.
خط سوم عملیات نیز توسط اراذل واوباش و هدایت گروهک منافقین و سلول های سخت شورش پدید آمد. این بخش از فرم دهی به اغتشاشات با هدف افزایش دامنه آن شکل گرفته بود. استفاده از اتباع بیگانه برای بدوی کردن اغتشاشات و انتقال سطح آن به سمت جنگ خیابانی و مسلحانه با پول پاشی سفارت فرانسه و آلمان باعث شد اغتشاشات از فرم اجتماعی و سرد خارج شده و به فرم گرم تغییر وضعیت پیدا کند.
پیش ازاین در اغتشاشات سال ۹۶ و ۹۸ نیز از این شکل عملیات در چند شهر استفاده شده بود. معدوم نیما زم در تشریح این مدل آشوب سازی به یک تلویزیون ضدانقلاب گفته بود که تبدیل شعار ساختارشکنانه به کوکتل مولوتف و بالابردن سطح آن به سوی قیام مسلحانه باعث داغ شدن فضا می شود!
اما موج چهارم از اغتشاشات کمی متفاوت از سه مدل قبلی بود!
در این مرحله برای اولین بار پس از اقدامات مسلحانه گروهک های ضدانقلاب در حدفاصل سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ بار دیگر مدل «سقوط شهری» روی میز قرار گرفت، تلاش ضدانقلاب و گروهک های تروریستی برای نفوذ به دو شهر اشنویه و زاهدان یکی در شمال غربی و دیگری در جنوب شرق با دو فرکانس متفاوت فرهنگی نشان داد که دشمن بار دیگر ماشین جنگی ترور و خشونت را به صحنه فرستاده است، در این مرحله اقدامات درخشان نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پاک سازی لانه تروریست ها در کردستان عراق و نیز دفاع شهری نیروهای انقلابی در برابر عناصر جیش الظلم باعث شد این فرضیه عملیاتی برای همیشه از روی میز محاسباتی دشمن حذف شود.
ایجاد اختلال ادراکی در نسل چهارم!
چهار مرحله متفاوت در سطوح جدا از یکدیگر نه تنها آتش فتنه را بیشتر نکرد؛ بلکه حضور مردم درصحنه آبی روی شرارت عوامل داخلی و صحنه گردان منطقه ای آن ریخت، ازاین رو فاز پنجم عملیات پیچیده تر از سطوح قبلی آن اجرایی شد. این بار عملیات ادراکی جایگزین یک پروژه آشوب سازی سخت گردید؛ برای این مرحله از «جنگ ترکیبی» روی مدارس و دانشگاه ها حساب ویژه بازشده بود.
سرمایه گذاری روی دو ماجرای دروغین در شهر کرج با استفاده از تاکتیک «جریحه دار کردن احساسات خانوادگی» و «همذات پنداری اجتماعی» ماهیت حرکت جدید را نمایان کرد. در آن روزها رسانه های ضدانقلاب تلاش کردند با تمرکز روی ماجرای خانم حدیث نجفی و سارینا اسماعیل زاده کودکان را قربانی اغتشاشات نشان دهند، اما انتشار شواهدی آشکار باعث شد سوژه از دست ضدانقلاب خارج شده و به اصطلاح طعمه از قلاب رها شود.
پس از فروکش کردن ماجرای حدیث و سارینا این بار روی پروژه کشته سازی به سراغ دختری با نام نیکا شاکرمی رفته و روی جنازه این فرد در خیابان امیراکرم عملیات کرد؛ نیکا شاکرمی به دلایل متفاوت فردی و تربیت خانوادگی سوژه ای مناسب برای اقدام بود.
نیکا دختری که به گفته اقوامش بارها از منزل فرار کرده و در تهران برخی شب ها در خانه خاله خود اقامت داشته است! گفته شده است که چند روز قبل از حادثه منجر به فوت؛ این دختر ۱۷ ساله با خانواده خود مشاجره کرده که این ماجرا منجر به این می شود ایشان از خانه بیرون رفته و پس از حضور در اغتشاشات، در پایان شب دنبال سرپناه دیگری باشد. به همین دلیل به ساختمانی اطراف منزل خاله اش رفته است که تحقیقات درباره آن همچنان ادامه دارد؛ هرچند به نظر می رسد خانه مذکور شباهتی به خانه های امن داشته و افراد دیگری هم با هماهنگی تلفنی قبلی، همانند او به آن ساختمان رفته اند.
مهمترترین فرضیه درباره شب حادثه آن است که نیکا به دلایل و انگیزه های متعدد خانوادگی و روانشناختی، نیمه های شب به پشت بام رفته و مقدمات خودکشی (از جمله پاکسازی تلفن همراه و کشیدن تعداد زیادی سیگار) را انجام داده است. گزارش همسایه های این ساختمان نیز از شنیده شدن صدای مهیب (مانند افتادن یک جسم سنگین روی زمین) در اولین ساعات صبح حکایت دارد.
هدف از وایرال شدن نام نیکا؛ حدیث و سارینا در سه حادثه با دو سناریو مجزا از یکدیگر آن بود که بار دیگر ماجرای کشته سازی ترانه موسوی و عاطفه امام در فتنه سال ۸۸ تکرار شود؛ در آن سال دو روزنامه نگار در خارج از کشور ادعا کرده بودند که دختری بانام ترانه موسوی در اغتشاشات دستگیرشده و بدنش به آتش کشیده شده است! بعدها این دو فرد با انتشار یک بیانیه به ساختگی بودن این داستان اعتراف کردند.
در ماجرای نیکا شاکرمی نیز رد پای یکی از اعضای خانواده برای استفاده و بهره برداری های خاص از حاشیه سازی و روایت های ساختگی مشاهده می شود. گفته شده است یک کانال ارتباطی خاص در برلین در روزهای اخیر با خانواده شاکرمی تماس داشته و آن ها را به رسانه های ضد انقلاب وصل کرده است.
پوست اندازی یک گروهک صنفی در اغتشاشات
اما روی پرده بردن و اکران ماجرای ساختگی حدیث نجفی و نیکا شاکرمی در رسانه های ضدانقلاب و گیس بریدن چند نماینده پارلمان اروپا دو هدف خاص را نشانه گرفته است، بازی با نام دو نوجوان سوژه جذابی برای غربی ها بوده و در بعد سیاسی می تواند بهانه خوبی برای افزایش بعد فشار حداکثری با چاشنی تحریم حقوق بشری روی مردم ایران باشد. از سوی دیگر این فیلم جنایی ساختگی می تواند با اثرگذاری روی مخاطب آن ها را برای عملیات خیابانی حساس کند.
این روزها ماجرای مهسا، حدیث و نیکا مخاطبان خاصی دارد!
تحریک ذهن سیال، پویا و حساس نوجوانان و جوانان کم تجربه از سوی یک گروهک مارکسیستی در مدارس و نیز تعدادی عناصر لیبرال در دانشگاه پشت پرده ماجرا رو به خوبی نمایش داد. در روزهای اخیر گروهک کانون صنفی معلمان و شورای غیرقانونی هماهنگی تشکل های صنفی از آب گل آلود شده ماهیگیری کرده و با تحریک دانش آموزان سعی دارد آن ها را به خیابان بکشد.
این ماموریت از سوی سازمان اطلاعاتی فرانسه به گروهک غیر قانونی کانون صنفی و باقی مانده های شبکه سندیکالیستی اتوبوسرانی واگذار شده است. اوایل بهار امسال دو افسر رده بالای سرویس جاسوسی فرانسه با سفر به تهران یک کارگاه آموزشی (ورک شاپ) برگزار کرده و در آن جلسات از پیاده نظام خود خواسته بودند مطالبات صنفی معلمان را به دانش آموزان و خانواده های آنها گره زده و سپس آن را خیابانی کنند. این دو افسر اطلاعاتی قبل خروج از کشور و سر قرار برای کلاس آموزشی توسط سربازان گمنام امام زمان(عج) بازداشت شدند.
گفته شده است که به دلیل شکست سنگین راهبرد اعتصابات سراسری از سوی ضدانقلاب چند گروهک مارکسیستی و چپ گرا تلاش دارد با هدایت دانش آموزان از حیاط مدرسه به سمت خیابان روح پاک و بدون آلودگی تعدادی نوجوان را سیاسی کند. در یکی از جلسات این گروهک این موضوع طرح شده است که در صورت کشته شدن حتی یک دانش آموز در خیابان می توان مانور رسانه ای سنگین علیه نظام ایجاد کرد. هدایت دانش اموزان بدون اجازه خانواده آنها به خیابان های شلوغ و پر ترافیک بخشی از نقشه این گروهک ضد انقلاب در جهت کشته سازی بوده است.
همچنین امضای یک بیانیه از سوی برخی افراد با عنوان فعالین کودک و نوجوان و دعوت به اغتشاشات سویه دیگر این ویروس آشوب ساز است که توسط یک گروهک ضدانقلاب مارکسیستی در کشور سوئد مدیریت می شود. البته این پروژه قابل توجه همراهانی نیز در برخی دانشگاه ها داشته است، اما حادثه شرم آور در دانشگاه شریف باعث شد خط راهبردی و طراح دچار سکته در فرمان گردد.
تقی رحمانی از اعضای اصلی گروهک به اصطلاح ملی مذهبی در جزوه ای با عنوان «جامعه مدنی و دموکراسی» درباره سوءاستفاده از دانش آموزان و دانشجویان می نویسد: باید با نفوذ در لایه های پنهان نهادهای صنفی این تشکل های زرد را تبدیل به کانون های سبز تبدیل کرد. دانش آموزان دانشجویان پس از پایان تحصیلات خود به انجمن مهندسان؛ معلمان و پزشکان رفته و فضای سرد آن را گرم کنند، این جزوات با کپی برداری از کتاب براندازی نرم جین شارپ به صورت پنهانی چاپ و توزیع شده است!
آنچه در دو هفته گذشته روی داده است علاوه بر روی آب آوردن عناصر خط شکن و هم بستر شدن آن ها با یکدیگر (اتحاد تروریست ها، ضدانقلاب و نیروهای همکار با آن در داخل) نشانه های از زوال فرهنگ غربی را نیز با خود به همراه داشت، از روسری تکانی تا عریان شدن در خیابان، آتش افروزی های دنباله داری بود که در آن دشمن همه نیرویش را به خط کرد تا کار را یکسره کند، در این جنگ ترکیبی روی آموزش وپرورش و نیروهای خاکستری سرگردان در آن حساب ویژه باز شده است.