روایتی تلخ از زن ۲۸ساله ای که ۱۱سال است از شوهر و پدرشوهرش کتک می خورد

  سه شنبه، 16 شهریور 1400 ID  کد خبر 166482
روایتی تلخ از زن ۲۸ساله ای که ۱۱سال است از شوهر و پدرشوهرش کتک می خورد
ساعد نیوز : « ثوبیه»؛ دختری از روستاهای بانه، هفده‌ساله بود که ازدواج کرد. فکر می‌کرد خوشبخت می‌شود. اما پس از ازدواج، جز کتک خوردن، چیزی نصیبش نشد. شوهر و پدرشوهرش او را می‌زدند. بی‌دلیل هم می‌زدند و او هر بار گمان می‌کرد آخرین باری است که کتک می‌خورد و به قهر از خانه می‌رفت اما هر بار به بهانه‌های مختلف مجبور می‌شد به همان خانه بازگردد .

به گزارش سایت خبری ساعد نیوز به نقل از کارگر آنلاین، « ثوبیه»؛ دختری از روستاهای بانه، هفده ساله بود که ازدواج کرد. فکر می کرد خوشبخت می شود. اما پس از ازدواج، جز کتک خوردن، چیزی نصیبش نشد. شوهر و پدرشوهرش او را می زدند. بی دلیل هم می زدند و او هر بار گمان می کرد آخرین باری است که کتک می خورد و به قهر از خانه می رفت اما هر بار به بهانه های مختلف مجبور می شد به همان خانه بازگردد .

یک سال پیش، به قدری کتک خورد که کار به اداره آگاهی و شکایت از شوهر کشید. شوهر تعهد داد دیگر به او صدمه نمی زند. اما تعهد، روی کاغذ بود و ذهن شوهر، خالی از تعهد. روز آخری که آزار و شکنجه شوهر و پدرشوهرش شدت گرفت، خانواده اش، از روستای «صدبار»، خود را به روستای «کشنه» رساندند، بالای سر جسم بی جان او رسیدند در حالی که مرگ در کنار جسمش پرسه می زد... .

ثوبیه فکری، مانند بسیاری از دختران و زنانی که رنج را تحمل می کنند، به امید آمدن ناجی، درد ناشی از رنج را به جان خرید. اما نجات دهنده ای برای نجات نیامد. تا 25 روز قبل، تا ۷ و 30دقیقه صبح روز پنجشنبه که شوهرش؛ حمزه عبدالله پور و پدرشوهرش؛ کریم عبدالله پور او را به قصد کشت با کابل زدند. گلوله که از سلاح ته پر به دست ثوبیه شلیک شد، درد شکنجه را بیشتر کرد و توان جسمش را کمتر. ناگهان پخش زمین شد. خانواده اش آمدند. همه فکر می کردند ثوبیه کشته شده است. وقتی او را به بیمارستان رساندند، در کما بود. حالا پس از گذشت بیست و پنج روز از آن روز سیاه، «صالح فکری» پدر ثوبیه، در گفت وگو با «اعتماد» از سرگذشت دخترش می گوید.

شروع یک رنج یازده ساله

صالح که نزدیک ۶۰ سال دارد، غم بزرگی در صدایش لانه کرده است. کلمات را به سختی تبدیل به فارسی می کند: «ثوبیه و عبدالله، از زن اولم هستند. هنوز کودکی را پشت سر نگذاشته بودند که از زن اولم به دلیل یک سری مشکلات جدا شدم. چند وقت بعد دوباره ازدواج کردم. ثوبیه و عبدالله با زن دومم، باهم زندگی می کردیم. از او هم دو فرزند دیگر دارم.

ثوبیه، شانزده، هفده ساله بود که او را به حمزه دادم. حمزه از اقوام طایفه ای ماست. نسبت دور فامیلی هم داریم. فکرش را هم نمی کردم که ثوبیه با حمزه ازدواج کند، بدبخت می شود. اما شد. حدود یازده سال از ازدواج شان می گذرد. سه فرزند هم دارند که هر سه آنها پسر هستند. حمزه و پدرش کریم، ثوبیه را خیلی اذیت کردند. کتک می زدند. جوری که تمام بدنش جای شکنجه بود. هر بار من و بزرگان فامیل جمع می شدیم تا بین شان را بگیریم اما فایده نداشت. حمزه و پدرش کار خودشان را می کردند. کریم، پدرشوهر دخترم، به یکی از فرزندان خودش هم رحم نکرد چه برسد به عروسش.»

جرات اعتراض نداشتند

پدر ثوبیه، از یادآوری گذشته قلبش به درد آمده و کلمات با لحنی خشونت آمیز ادا می شود: «کریم فکر می کند مردسالاری به کتک زدن و اذیت کردن است. اگر کسی کریم را از نزدیک ببیند و نشناسد، فکر می کند جوانی سی ساله است. اما هفتاد به بالا سن دارد. قدرت بدنی اش بسیار زیاد است. اوایل دهه شصت بود. یکی از فرزندانش که آن زمان ۱۰ سالش بود، با بچه های اقوام و بستگان شان می خواست برای بازی در دل کوه و دشت برود. کریم مخالفت می کند و به او می گوید؛ اگر قدمی برداری می کشمت. پسر کریم هم بچه بود، نمی دانست کشتن یعنی چه و باور نمی کرد. با بچه های همسن و سالش راهی دشت شد، برای بازی. ناگهان کریم دنبالش کرد و با اسلحه او را کشت. نه تنها هیچ کدام از اعضای خانواده و فامیل جرات اعتراض نداشتند، بلکه به روی خودشان هم نیاوردند.»

صبح روز حادثه چطور سپری شد

تصویر تلخ پسر ده ساله کریم، جایش را به صورت معصوم ثوبیه در ذهن صالح می دهد: «نباید ثوبیه را به این خانواده می دادم. تمام بدن دخترم به خاطر شکنجه حمزه و کریم سیاه شده. وقتی به ما زنگ زدند، خودمان را رساندیم به خانه آنها. به من گفتند؛ بیا جسد دخترت را تحویل بگیر. با سه، چهار نفر از اقوامم رفتم. بیهوش روی زمین افتاده بود. سریع ثوبیه را به بیمارستان صلاح الدین ایوبی در بانه بردیم. چند ساعتی در این بیمارستان بستری بود. خونریزی و شدت جراحات ناشی از شکنجه به قدری زیاد بود که از ما خواستند ثوبیه را برای درمان به تبریز منتقل کنیم. تا دخترم را به بیمارستان شهدای تبریز رساندیم، ساعت از دوازده شب هم گذشته بود.»

از مرور خاطره و زجری که دخترش متحمل شده، ذهنش آشفته می شود و نمی تواند تاریخ و ساعت ها را به درستی به یاد آورد: «بیست و پنج روز پیش بود. نمی دانم چندمین روز از مرداد بود. اما پنجشنبه بود. ساعت هفت و نیم صبح.»

پدر ثوبیه با ناراحتی از وضعیت جسمانی دخترش در بیمارستان می گوید: «از وقتی دخترم را به بیمارستان رساندیم در کما بود تا سه روز پیش. دکترش به ما تاکید کرد از روز حادثه چیزی از ثوبیه نپرسیم. در این بیست و پنج روز نزدیک چهارده بار عمل شد. به خاطر گلوله ای که به دستش زدند، 29 کیسه خون به بدنش تزریق کردند. دستش دیگر کار نمی کند. عصب های دستش، تاندون ها همه از کار افتادند.

یک نقطه سالم در بدن ثوبیه پیدا نمی شود. دکتر گفت؛ به خاطر شرایط روحی او فعلا دستش را قطع نمی کنیم. ولی اگر وضع دستش وخیم شود مجبور هستیم دستش را قطع کنیم. با کابل به جان دخترم افتادند. خدا شاهد است من نمی دانم چرا ثوبیه را کتک می زدند. این بار هم به قصد کشت زدند. مساله ناموسی نبود . ثوبیه گوشی موبایل نداشت. هیچی هیچی نداشت. شکنجه این پدر و پسر در این 11 سال تمامی نداشت. می دانم دیر شده اما دیگر نمی گذارم دخترم به آن خانه برگردد. همه تلاشم را می کنم که طلاق ثوبیه را از حمزه بگیرم.»

صالح می گوید که بعد از این اتفاق؛ بعد از انتقال ثوبیه به بیمارستان، پلیس هم این پدر و پسر را دستگیر کرده اما کریم به قید وثیقه آزاد شد و حمزه در بانه، در بازداشت است. بعد هم آهی از سر پشیمانی، مانند بادی به کلماتش می وزد و کلمات ناپدید می شود.

درست شنیدید، کریم پسرش را کشت

دهیار بخش «نمشیر» بانه، مرد 71 ساله ای است که خانواده عبدالله پور را خوب می شناسد. مخصوصا کریم را. او از رفتار و اخلاق کریم می گوید: «درست شنیدید. بله، اوایل دهه شصت بود که کریم یکی از پسرانش را که فقط ۱۰ سال داشت بی دلیل و بی منطق می کشد. درست نمی دانم اسلحه ای که برای کشتن پسرش استفاده کرد، کلاشینکف بود یا همین ته پر. بعد از این اتفاق دردناک هم اعضای خانواده اش بیشتر از هر زمان از کریم می ترسیدند.

همسرش از همان اول ازدواجش با کریم، کتک خورده تا الان. یک بار سرش را شکست. یک بار دستش را. یک بار پایش را. خلاصه همسرش هم از دست کریم در امان نیست. وقتی هم ثوبیه را برای حمزه گرفتند، دو نفر شدند. خودش و پسرش حمزه. هر دو به بهانه های مختلف به جان ثوبیه می افتادند و او را می زدند. این دختر نه تنها هیچ خطایی نکرده بلکه مظلومانه کتک می خورد.»


  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
صحبت های خنده دار آقای قرائتی: رفته بودم عروسی دیدم نون و پنیر و هندونه میدن گفتم مگه عروسی نیس اینجا دوماد گفت میخوام حزب اللهی باشم آخه این خُل بازیا چیه +ویدئو😂👌 (237 نظر) رهبر معظم انقلاب: من از وقتی که رهبر شده‌ام آجیل نخوردم، مگر فقرا آجیل می‌خورند؟ (182 نظر) نگاهی به حال و هوای اتاق علی دایی در بیمارستان هنگام عیادت چهره های مشهور از شهریار ایران+عکس/ از خوش و بش همسر دایی با کی‌روش تا احوالپرسی فردوسی‌پور و عابدزاده (167 نظر) کاهو و نان، سهم آقازادگی فرزند رهبر معظم انقلاب از سفره غذا+عکس/ ساده زیستی ادامه دار و تمام نشدنی (137 نظر) لعیا زنگنه: افتخار می‌کنم در کشوری زندگی می‌کنم که رهبر آن از نسل حضرت فاطمه زهراست+ ویدیو (95 نظر) نگاهی به مراسم عروسی مجلل یاس، دختر ژاله صامتی در باغ تالاری در تهران+ویدیو/ جشنی باشکوه و اروپایی؛ خوشبخت باشن😍 (92 نظر) خلاقیت منحصربفرد قنّاد تبریزی در طراحی و پخت کیک برای "مَمَّد" ها حماسه آفرید+عکس/ مغز نیست که دنیای ایده ست😍 (82 نظر) فتوایِ رهبر انقلاب در پاسخ به استفتای نگهداری سگ و گربه (76 نظر) تمرینات سخت و طاقت فرسای جعفر غفارنژاد رقیب مازندرانی هادی چوپان+فیلم/ رقابت تنگاتنگ غول بابلسری و گرگ پارسی (72 نظر) خلاقیت تحسین برانگیز یک میوه فروش تهرانی برای کشاندن مشتری به مغازه حماسه آفرید/ به ایشون باید گفت فرشته زمینی+عکس (63 نظر) رونمایی همسر شاهرخ استخری از جواهرات ظریف و نگین دارِ زیبا و شیکش/ خاص، اعیانی و ایرانی پسند+عکس (60 نظر) (فیلم) شوخی جالب رهبر انقلاب با نوه شهیدی که با محاسن حضرت آقا بازی می‌کرد / هر کار دلت خواست با ما کردی ... (55 نظر) خلاقیت خنده دار مرد جنوبی با طراحی آفتابه اتوماتیک حماسه آفرید+ویدئو/ هنر نزد ایرانیان است و بس😂 (52 نظر) خلاقیت تحسین برانگیز یک کافی شاپ اصفهانی برای پاکبانان حماسه آفرید/ به شما باید گفت فرشته زمینی+عکس (50 نظر) نگاهی به ماشین لامبورگینی هوش پران مهران غفوریان که همه آرزوشو دارن/آقای کمدین سوار بر هواپیمای رویاهایش😍 (45 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
تیتر امروز   
بیانیه مشترک آمریکا، مصر و قطر در خصوص آتش‌بس در غزه
ویدیو/ غلامرضا نیکخواه: خوب گوش دهیم.../ همه می‌توانند کار روانشناس را در 56 دقیقه انجام دهند
(ویدئو) تغییرات شگفت‌انگیز مغز با گذشت زمان؛ تفاوت‌های باورنکردنی مغز در 40 و 80 سالگی که شما را شگفت‌زده خواهد کرد!
ویدیو/ وقتی دکتر عجله داره چه معنی میده مریض زنده بمونه!/ "مهران مدیری" به ضرب و زور برگۀ فوت مریض بدبخت رو صادر کرد
عکسی نایاب از "تخت جمشید" به روایت ناصرالدین شاه؛ گنجینه‌ای از تاریخ در آلبوم‌های خصوصی شاه قاجار
خانه و خانواده المپیکی مبینا نعمت‌زاده!
مقایسه سفره نان و ماست ساده رهبر معظم انقلاب با بریانی چرب و چیلی سفره شاه پهلوی
جوکر زنانه خنده دارتر نبود؟ / به شدت بامزه و پر از شوخی خلاقانه ...
بازسازی صحنه زورگیری وحشیانه در تهران + فیلم
تماس تصویری زهرا پزشکیان با ناهید کیانی در حواشی داغ امروز جمعه 19 مرداد 1403
فال شمع روزانه امروز جمعه 19 مرداد 1403
5قلوهای زیبایی که رهبر انقلاب نامشان را انتخاب کردند/ چه اسم های معنادار و اصیلی+عکس
تقدیر رئیس اداره ورزش و جوانان شهرستان هوراند از خبرنگار تبریزی
فال قهوه با نشان روز جمعه 19 مرداد ماه 1403
فال حافظ با تفسیر جمعه 19 مرداد 1403 + فیلم
منتخب روز   
پلاکاردی از محمدرضا شاه در دستان مردم به شکل دراکولا با شاخ های شیطانی+عکس/ نوشتن لقب هایی در شان چهره منفور پهلوی نگاهی به قاب دو نفره چهره‌های سیاسی با مادرشان؛ از حسن روحانی و خاتمی تا هاشمی رفسنجانی و جهانگیری+عکس/ جای خالی تصویر رئیس جمهور شهید با مادرشان با این قاب پر شد! شباهت معنادار و پُرمفهوم درب ورودی خانه رهبر معظم انقلاب و امام خمینی(ره)+عکس/ دری آهنی و کوچک با ساده ترین و بدون تجملات ترین حالت ممکن چهره غمزده و عرض تسلیت صمیمی جمشید هاشم پور به شهاب حسینی در مراسم تشییع پدر جوانش/ روحش شاد و یادش گرامی+عکس (فیلم) فیلمبرداری بی‌شرمانه رضا پهلوی از معاشقه دخترش لب دریا! 😳😳😳 / حاشا به غیرتت! احساسی ترین سکانس سریال عاشقانه جیران /ناصر الدین شاه: حکیم ازت میخوام ثمره این عشق رو نجات بدی قشنگترین سکانس سریال شهرزاد / فرهاد: عشق هر ناممکنی رو ممکن میکنه سکانسی فراموش نشدنی از سریال عاشقانه شهرزاد / وقتی شهرزاد و قباد برای اولین بار باهم تفاهم دارن (عکس) تصویری معنادار از تکیه رهبر انقلاب بر اسلحه هنگام سخنرانی / علی به وقت حماسه عصا به دست نمی‌گیرد ... سکانس پربازدید از سریال زخم کاری ؛ جواد عزتی و مهراوه شریفی رو در روی هم / مهراوه شریفی نیا: کِی دلت برا من تنگ میشه؟ میز عزای ساده و بدون تجملات پدر شهاب حسینی، قباد سریال شهرزاد+عکس/ روحش شاد و مسیرش پرنور شهاب حسینی: نارنگی رو باز میکنی می بینی 10 پَره طبیعت داره خودش میگه این میوه کام ده نفرو میتونه شیرین کنه+ویدئو