متن آهنگ دشت بیکران از اشکان کمانگری
نه چراغ چشم گرگی پیر نه نفسهای غریب كاروانی خسته و گمراه مانده دشت بیكران و خلوت و خاموش زیر بارانی كه ساعتهاست می بارد در شب دیوانه ی غمگین مانده دشت بیكران آه در زیر باران، آه ساعتهاست نه صدای پای اسب رهزنی تنها، نه سفير باد ولگردی نه چراغ چشم گرگی پير، در شب دیوانه ی غمگین مانده دشت بیكران آه در زیر باران، آه ساعتهاست