در ادامه ساعد نیوز برای شما عزیزان زیباترین متن و شعر هایی با مضمون سراب گردآوری نموده است امیدوارم از مطالب ارائه شده لذت ببرید و با دوستان خود به اشتراک بگذارید با ما همراه باشید.
زیباترین متن و شعر ادبی با مضمون سراب
گاهی میدانی اشتباه است !
میدانی کفش های لنگه به لنگه عشق را به پا کردی !
میدانی که انتهای این جاده دوست داشتن چیزی جز حسرت و سراب نیست ! ولی باز هم ادامه میدهی تا به راحتی سَرِ احساست را ببُرَند !
*****
همه مون میدونیم که ته دل بستن یه دل شکسته ست ، ولی شاید تو این دنیا همون دل بستن برامون حکم یه امید واهی رو داره ، یه سراب وسط یه بیابون خشک ، که دنیامونو قشنگ کنه ، امید به اینکه راحتمون کنه از تکرار غصه ها ، انگاری یه چاقو دستمون گرفتیم و میچرخیم بین آدما تا یه صورت مهربون ببینیم و بگیم میشه راحتم کنی ازین تکرارِ پوچ؟
*****
نگفتمت مرو آن جا که آشنات منم ...
در این سراب فنا چشمه ی حیات منم
وگر به خشم روی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که انتهات منم !
*****
آنها به تو دروغ می گویند! دور و برت خالیست اما چشم ها این خلا را با سراب عشق پر می کنند!
*****
دل به دریا زده ای پهنه سراب است نرو،
برف و کولاک زده راه خراب است نرو..
*****
آدمک
خر نشوی
گریه کنی
کل دنیا سراب است
بخند...
*****
نگاهم غرق سرابی بود که فکر میکردم تو آنجا پرسه میزنی.
گوش هایم تیز به کلماتی بود که هیچ گاه به زبانت نیاوردی...
حواسم از ارتفاع دوست داشتنت پرت شد
و هیچ گاه پرواز را به خاطر نسپردم؛
و من هزاران بار در این راه جان دادم و تو من را به خاطر نیاوردی...
همه ی ما گهگاهی از دلتنگی،
هوای دل های مان ابری می شود؛
حتی بعضی مواقع ابرهای خفته
در گلویمان صاعقه می زنند؛
و نم نم باران
از گوشه ی چشم هایمان جاری می شود؛
و چنگ می زنیم؛
به خاطرات خاک خورده ی روز های آفتابیِ مان،
با خود مرور می کنیم گل های شکوفه زده ی عشق را،
گل هایی که با رفتن یک نفر پَرپَر شدند؛
و باغچه ی دل را به کویری خشک تبدیل کردند؛
کویری که سراسر آن را،
سراب عشقی نافرجام در آغوش گرفته؛
و ما را مجنونِ آدم های رفته یِ زندگیِ مان کرده است.
*****
تمام زندگی بی تو ...
سراسر سراب و ...
تمام پرسش ها
بدون چشمانت
فاقد جواب
تو غیاب و طلوعی و ...
طلوع و غیاب ...
بدون چشمانت
تاجم از خار است و
مملکتم از خاک و تراب
بدون آهنگ صدایت
صدای ربابه بی معناست و ...
بدون لبانت
طعمی ندارد شراب
*****
سراب بر سر راهم عذاب پشت سرم
ستاره در جلویم آفتاب پشت سرم
به شوق آزادی می گذشتم از تاریخ
سه بار تجربه ی انقلاب پشت سرم
*****
بهاری می شود ایام ما روزی
سراب از کارگاه ابر ها برچیده خواهد شد
سعادت در بیابان های لوت زندگی مان باز می گردد
خدا هم در زمستان های حال ما گل امید میکارد
*****
قسم بر آسمان مهربان دیری نمی پاید
همین آهی که بر آیینه یخ کرده
به روزی نعره ای بی باک می گردد
صدای خشم او بر ناکسان می بارد و پژواک می گردد
بهاری می شود ایام ما روزی
یخ تقویم ما هم آب می گردد
گذشته محض عبرت قاب می گردد...
*****
در دوری تو ای بت رنگین کمانم
هرچند بسوزم به تو در حال گمانم
حالی شده ام سیر زخود روی به ما کن
تا با طربی دل به سرابی بسپارم
مجنون تو بودن عجبی اوج عقول است
مجنون تر از آنم که به تو دل نسپارم
آری تو بگو شک بدهند بر من بیمار
بیماری تو درد و بلا بود به جانم
هرگز که بجز تو به کسی فکر نکردم
حاشاکه به جز تو به کسی دل بسپارم
هر کس که بدیدم بگفتست خرابم
ای قافله ی عشق بسی مست شرابم
حوای جهانی و بیا گول بزن باز
ساده تر از آنم که به گولت نخرامم
وحشی تر از آنی که به من رام بیایی
رامم کن و شور در این قافله انداز
تا خرقه بسوزانم و فرهاد زمانم
*****
من از سراب آمده ام
آمدنم بحر فریب
فریب دل شکستگان
کنار سفره امید
کنار سفره امید
که پر زعطر و بوی بود
همانکه از دروغ بود
همانکه از فریب بود
من از قیامت آمدم
همان قیامت عیان
که رو شود در آن زمان
هر آنچه از سراب بود ...
*****
عمری به سر دویدم در جست وجوی یار
جز دسترس به وصل ویم آرزو نبود
دادم در این هوس دل دیوانه را به باد
این جست و جو نبود
هر سو
شتافتم پی آن یار ناشناس
گاهی ز شوق خنده زدم گه گریستم
بی آنکه خود بدانم ازین گونه بی قرار
مشتاق کیستم
رویی شکست چون گل رویا و دیده گفت
این است آن پری که ز من می نهفت رو
خوش یافتم که خوش تر ازین چهره ای نتافت
در خواب آرزو
هر سو مرا کشید پی خویش
دربدر
این خوشپسند دیده زیباپرست من
شد رهنمای این دل مشتاق بی قرار
بگرفت دست من
و آن � ...
*****
در بیابان اکنون سردرگمم
نامت را با صدای بلند فریادمیکنم
تو در روزهای گذشته گم شده ای
وچگونه بی تو در این لحظه به سر می برم ؟!
هر دم نشانی از تو می بینم دیوانه وار
به سویت می جهم تا قلب تشنه ام را
از وجودت سیراب کنم
همه جا سراب است
تو در روزهای گذشته گم شده ای
ومن در بیابان اکنون راهی به سمت گذشته می جویم
تمام راهها مسدود است
صدایت را می شنوم
نگاهت را می بینم
وقتی آغوشم را برایت می گشایم محو می شوی
قلبم درد می گیرد
تو در روزهای گذشته ...
*****
پرنده مُرد
پرواز فراموشم شد
راه گم کردم
دربیابانم
*****
دیروز دلخوش سرابی بودم
که امروز دیگر نیست
بیابان بدون سراب
نه جای ماندن است
نه جای رفتن
نه جای مُردن
نه پایی برای رفتن
نه جایی برای ماندن
*****
دردریای نفسم سرگردانم
دریایی که ساحل ندارد
در آتشم
آتشی بی نشان از عشق
که جایی بین دیروز و امروز
شعله ور شد
در کدامین روز
کدامین گناه
اسیراین بیابانم کرد
بال هایم کجاست ؟
*****
بس شتابان آمد و
در سایه ای آرام یافت
خسته بود و
تکیه بر یک ساقه زد
چشم بر هم که نهاد
لحظه ها هم از کنار او گذشت
سایه هم آهسته دامن از کنار او کشید
همچنان آرام و پاورچین به دیگر جا خزید
بار دیگر شعله های داغ ِداغ
هم عطش را زنده می کرد
حیرتش را هم مضاعف می نمود
با نفسهای سرابی چشمها را که گشود
این کویر تشنه
چونان یک گلستان می نمود
یک،دو گامی از خیالش دور گشت
رفت و در بی مهری گرما نشست
یک زمان ساده بر او که گذشت
او بر اوج قله حیرت نشست
سبزی ...
*****
همیشه به دنبال حقیقتی هستم که تو در آنی...
و چه بیهوده تلاش می کنم
همچون در دل کویری
اسیر سراب...
درپی آب...
و چه بی جواب...
که تو رویائی بیش نیستی...!
توی دنیای نامرد
قصه های گرم و سرد
تلخی و غرور و شر
همه طوری در به در
فردا،پاییزی و زرده
دلا بیرنگ ،عشق ها دردِ
خونه آسایش نداره
بیرون ،آوارگی داره
مهربونی بی دوام
کارخوب هم نا تمام
رازقی پرپر شدن دید
دلش از غصه ها پوسید
عاشقی بدتر شدن دید
مرگ و تابوت خواست و بوسید
گره ها با گله ها رفیق و دوستند
خوشی ها با غصه ها عجین، یه پوستند
ای خدا کاری بکن
*****
شب چو می رسد از راه، من چو می روم در خواب
مه چو می خرامد مست، بوسه می زند مهتاب
من در این خیال خام، تا سپیده بیــدارم
تا سحر گهان هر شب می خری به پندارم...
آرزوی آغوشت.... طعم آن لب نوشت
هـرم داغ دستانت لمس و حس تن پوشت
پرسه می زند در سر می کشد دلم آهی
می خزد سرابی ناب در سرم هر از گاهی
آید آن زمان شاید در میان دستانت
من روم شبی در خواب تا سحر به دامانت
بر لبم زنی از شوق یک دو بوسه گهگاهی
آید از نهــاد من از سر شعف،آهی...
آه ا ...
*****
همهّ دنیا سرابه،دریاها خیلی کمند
دل من با دل تو،هر دو درگیر غمند
دل خوش خیال ما به امید فردا بود
ما توی سراب بودیم،فکر می کردیم دریابود!
غرق آرزو شدیم تو سراب عاشقی
آرزو هم غرق شد، قصه همیشگی!
*****
امیدوارم از مطالب ارلئه شده لذت ببرید شما میتوانید این متن شعر هارا به عنوان کپشن در انواع فضا های مجازی به کار ببرید و بیوگرافی شبکه ی خود را زینت بخشید. برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر به بخش سرگرمی (اس ام اس) ساعد نیوز مراجعه نمایید.