بیوگرافی پوراندخت مهیمن
پوراندخت مهیمن متولد 1332 در محله عباس آباد اصفهان، بازیگر است. فارغ التحصیل فوق دیپلم دانشگاه هنر می باشد پدرش از مهاجرین آذربایجانی بود که در ابتدا نام خانواداگیشان قاضی اف بود که بعد از سکونت در ایران به مهیمن تغییر دادند.
پنج خواهر و سقوط هواپیما
ما پنج خواهر و همه با هم دوست بودیم. پدرمان ما را به ترتیب حروف الفبا نامگذاری کرد اولی اشرف، دومی بدرالزمان، سومی که من بودم پوراندخت، سومی و چهارمی هم که دوقلو بودند و از من پنج سال کوچک تر بودند توراندخت و ثریا. متاسفانه توراندخت چندین سال پیش به همراه شوهرش و دختر ۱۵ ساله اش از اصفهان عازم تهران بودند که هواپیمای فوکر در اثر نقص فنی به کوه های کرکس اصابت کرد و سقوط کرد. از بین رفت. خواهرم به همراه سایر مسافران در آن هواپیما بدرود حیات گفت.
ازدواج + فرزند
من در سال 1355 با آقای صحرایی ازدواج کردم كه همكارم در اداره تئاتر بود و در سال 1356 تك فرزندم، (طوفان) به دنيا آمد. او فارغ التحصيل رشته راه و ساختمان است. طوفان ازدواج کرده و من الان یک نوه در راه دارم.
شما تنها یک فرزند دارید. آیا با تک فرزندی موافقید؟
نه، حقیقتش خودم اصلاً و ابداً با تک فرزندی موافق نیستم. مسلم است که زندگی با چند فرزند کامل تر و شیرین تر می شود. هرکس باید حداقل دو فرزند داشته باشد و تک فرزندی چه برای بچه و چه برای پدرومادر بسیارسخت است. هرکس به خواهر و برادر احتیاج دارد و والدینی که فقط یک فرزند دارند هم همیشه جای خالی فرزندان دیگر را حس می کنند. من به همه توصیه می کنم حداقل دو فرزند داشته باشند تا روزگار شیرین تر و بهتری در خانواده داشته باشند
عشق و علاقه به همسر
احترام و صمیمت بین من و همسرم بسیار زیاد است و نسبت به هم مهربان هستیم راستش همین روحیه به کارم هم سرایت کرده و همیشه نقش مادرهای مهربان و دلسوز را به من می دهند. شاید برایتان جالب باشد، اما باید بگویم که علاقه من نسبت به همسرم در طول این 41 سال نه تنها کم نشده، بلکه بیشتر هم شده است.
آشپزی
راستش همه می گویند دستپختم خوب است و معمولا بقیه از تمام غذاهایم راضی اند. من هم از آنها هستم که با عشق و علاقه آشپزی می کنم و همین چاشنی برای خوشمزه کردن غذا کافی است.
فیلم و کتاب
زیاد هم کتاب می خوانم و هم فیلم تماشا می کنم. فیلم های ایرانی و خارجی را تماشا می کنم و معمولاً فیلم های مطرح روز را بیشتر دنبال می کنم. کتاب خواندن هم که باید جزئی از زندگی همه ما باشد.
سفر و اصفهان
من سفرکردن را خیلی دوست دارم و در ایران از همه جا بیشتر به زادگاه خودم اصفهان ارادت دارم. سعی می کنم سفر بروم چون هم در روحیه ام تاثیر گذار است و هم تجربه از آن کسب می کنم.
کمک به دیگران
من به انفاق خیلی اعتقاد دارم و در تمام عمر سعی کرده ام گوشه ای از زندگی ام را با لذت کمک به همنوع پرکنم. همیشه در حد توانم انفاق کرده ام و امیدوارم خدای مهربان این عمل را از من قبول کند. لذت خوبی دارد کمک به دیگران و بلند کردن افتاده ای که گرفتار است.
بازیگری و دانشگاه
من از بچگی شیفته بازیگری بودم و دوست داشتم نقش بازی کنم در دوران کودکی برای همکلاسی هایم تئاتر و پانتومیم اجرا می کردم. عشق به بازیگری از همان دوران کودکی در وجودم ریشه گرفته بود. از این گذشته به تماشای فیلم هم خیلی علاقه داشتم همین عشق و علاقه شدید مسیر زندگی ام را به سمت هنرپیشه شدن هدایت کرد وارد دانشگاه هنر شدم و از همین طریق قدم به عالم بازیگری گذاشتم.
شروع بکار در قبل از انقلاب
روزي در يك روزنامه كه حالا نام آن را به خاطر ندارم، آگهي براي بازيگري چاپ شده بود، پس از خواندن آن آگهي به سراغ عمويم رفتم، عمو هم پدر را درجريان گذاشت و هر دو مرا تشويق كردند فرداي آن روز به نشاني كه واقع در خيابان ملك بود رفتيم، عده اي جوان هم بودند، آن جا بايد امتحان مي داديم، رييس دانشسرا به من گفت : كه شما در تمام تست ها موفق عمل كرديد. آن شب تا صبح خواب به چشمانم نرفت و سرانجام به آرزوي خودم رسيدم و مشغول تحصيل در دانشسراي هنر شدم، پس از فارغ ا لتحصيلي در رشته تئاتر بازي كردم تا انقلاب.
بعد از انقلاب و ورود به سینما و تلویزیون
پس از انقلاب هم تا سال 1363 در تئاتر كار می كردم سپس از طریق یکی از همکارانم به فیلم شب شکن در سال 1363 به کارگردانی خسرو ملکان برای بازیگری معرفی شدم، آنان از من تست گرفتند. ملكان مرا پذيرفت و اين شد كه وارد جرگه سينما شدم. با بازي در شب شكن، مرا براي بازي در (مجموعه آينه سال 1364) انتخاب كردند و به دنياي مجموعه هاي تلويزيوني هم راه يافتم