به گزارش پایگاه خبری ساعدنیوز، تصویری از رهبر انقلاب را در کتابخانه ایشان ببینید:
شنیدن و خواندن روایتهای مختلف از یک ماجرا، اتفاق خوبی است که نگاه جامعتر و متنوعتری از آن موضوع به ما میدهد. علاقه و توجه رهبر انقلاب به کتاب و اهمیتی که ایشان به مطالعه و کتابخوانی میدهند، در توصیههایشان نمایان است، اما خواندن شرح این علاقه و دوستی صمیمانه با کتاب، از زبان افرادی که دغدغهکار فرهنگی دارند و با رهبر انقلاب هم در ارتباط هستند، لطف دیگری دارد.
بخشی از این خاطرات را در ادامه میخوانید:
رضا امیرخانی: قدم زدن در راسته کتابفروشیها
یک بار آقا در جلسهای گفتند: «یکی از چیزهایی که همیشه حسرتش را میخورم و به خاطر اقتضائات رهبری نمیتوانم به سراغش بروم، قدم زدن در همین راسته کتابفروشیهاست! کاش میشد...».
حجتالاسلام مهدوی راد: هزار رمان خواندهام
روزگاری که در مشهد، افتخار حضور در محضر رهبر انقلاب را داشتیم، یک بار فرمودند: «من حدود هزار رمان خواندهام»، این گذشت تا پس از انقلاب اسلامی و در دوران رایست جمهوری،در مصاحبت خدمت ایشان عرض کردم، قبل از انقلاب از حضرت عالی شنیدم که فرمودید هزار رمان خواندهاید، فرمودند: «عدد یادم نیست اما هر آنچه در حوزهای که اشاره کردید نشر یافته و شایسته خواندن بوده، چه ترجمه و چه اصل، خواندهام.»
صادق کرمیار: همه کتابها را خوانده بودند
آقای شجاعی تعریف میکرد که: «من کتاب شما را با یک سری از کتابهای «متون مفاخر» در جلسهای به رهبری دادم، هفته بعد که برای جلسه دیگر خدمت ایشان رفتم، ایشان تمام کتابها را خوانده بودند و نظرشان را راجع به تمام کتابها گفتند. راجع به «نامیرا» هم فرمودند: «کار بسیار خوبی است؛ نگاه درستی به عاشورا دارد و جذابیت داستانی دارد. دو صفحه از کتاب را که خواندم احساس کردم داستان جذابی دارد و ادامه دادم.»
محسن مومنی شریف: کرایه کتاب، شبی یک ریال
با ورود آقا به حوزه علمیه، پایشان به کتابخانه آستان قدس رضوی نیز باز میشود. در کنار مطالعه کتب تاریخی و حدیثی، با گونهای از ادبیات نوین به نام «رمان» آشنا شدند که دنیای آن برایشان شگفتآور بود. جاذبه مطالعه رمان در حدی بود که کتابخانه آستان قدس نیز نمیتوانست کفاف این اشتیاق را بدهد و از طرفی در آن روزگار خانواده ایشان تهیدستتر از آن بود که همه کتابهای مورد علاقه ایشان را بخرند. لذا تصمیم گرفتند از کتابفروشی محل، رمانهای جدید را از قرار شبی «یک ریال» کرایه کنند و برای این که کتاب امانی به شب دوم نکشد و یک ریال دیگر نپردازند، با هر سرعتی بود، آن را به اتمام میرساندند.