زندگينامه ايمانوئل كانت فيلسوف بزرگ آلماني

  یکشنبه، 23 آبان 1400   زمان مطالعه 8 دقیقه
زندگينامه ايمانوئل كانت فيلسوف بزرگ آلماني
«ايمانوئل كانت» که پس از ارسطو بزرگترین فیلسوف غربی به شمار مي رود، در سال 1724 در «کونیگسبرگ» آلمان متولد شد. وی چهارمین فرزند از نه فرزند یک خانواده تهیدست بود و والدین او به دین مسیح ايمان داشتند.

ایمانوئل کانت (به آلمانی: Immanuel Kant) (زادهٔ ۲۲ آوریل ۱۷۲۴ – درگذشتهٔ ۱۲ فوریه ۱۸۰۴) فیلسوف سرشناس آلمانی در عصر روشنگری و کارساز در فلسفه جدید بود. او یکی از فیلسوفان کلیدی عصر روشنگری است و فلسفهٔ وی از اندیشه های چیره بر نیمهٔ نخست سدهٔ نوزدهم است. وی تجربه گرایی و عقل گرایی آغازین نوین را در هم آمیخت و تا به امروز کارایی باارزش وی در مابعدالطبیعه، معرفت شناسی، اخلاق، فلسفه سیاسی، زیبایی شناسی و دیگر زمینه ها دنباله دارد. اندیشه بنیادین «فلسفه نقدی» کانت به ویژه در نقدهای سه گانه وی «نقد عقل محض»، «نقد عقل عملی» و «نقد قوه حکم»، «خودآیینی انسان» است. وی استدلال می کند که درک انسان، سرچشمه قوانین سراسری طبیعت است که سازنده همه تجربه ماست؛ و خِرَد انسان است که قانون اخلاقی را به ما می دهد که این قانون، بنیاد ما برای باور به خدا، آزادی، و جاودانگی است؛ پس شناخت علمی، اخلاق و باور دینی در برابر هم سازگار و باورپذیرند زیرا پشتوانه همه آن ها بنیاد یکسان «خودآیینی» انسانند، که همچنین، انسان برپایه جهان نگری فرجام شناسانه حکم تأملی، سرانجام پایانی طبیعت است.

محیط خانوادگی و اجتماعی ايمانوئل كانت

ايمانوئل كانت در آوریل ۱۷۲۴ متولد شد. خانواده ی او ۹ فرزند داشتند و او فرزند چهارم آنان بود. در ۸ سالگی به اصرار پدر به دست کشیشی به مدرسه کونیگزبرگ رفت. وی در یک خانواده مذهبی بزرگ شد و باور مذهبی و پرهیزگاری خانواده تأثیر مهمی بر شکل گیری فکری و فلسفی او نهاد. ايمانوئل كانت فرزند یک زین ساز تنگدست بود. او دوران کودکی و جوانی مشقت باری داشت، اما توانست این دشواری ها را به یک نیروی محرک فوق العاده مثبت تبدیل کند و از آن نه روحیه خشم و انتقام و یاس بلکه درس رهایی، تحرک و بلوغ فکری بگیرد. همین کوشش عظیم و رهایی بخش نام و زندگی ايمانوئل كانت را با دوران روشنگری به سختی پیوند داده است. ايمانوئل كانت از والدین خود چون نمونه های شایسته از صفا و پرهیزکاری یاد می کند و درباره مادرش می نویسد: “من مادر را هیچگاه از یاد نمی برم. او بود که نخستین بذر نیکی را در من کاشت و پرورش داد. او قلب مرا به روی طبیعت گشود، اندیشه ام را گسترش داد و بیدار کرد. آموزش های او همواره در زندگانی من تأثیری بسزا و پاینده داشته است”. به نظر می رسد که که هیچ چیز در زندگی ايمانوئل كانت (از جمله ظاهر خود او) هرگز بدون توجه و اتفاقی نبوده است. ايمانوئل كانت با جثه کوچک و نحیفش، برای پنهان کرن عیوب ظاهری، از خیاط و سلمانی مدد می گرفت. او همواره، آراسته و پیرو مد روز بود هر چند آن را بی ثمر و سطحی قلمداد می کرد: کلاه سه گوش، کلاه گیس، ردنکوت (کت بلند تشریفاتی)، کفش هایی با سگک نقره ای و شمشیر! او به گزینش رنگ ها توجه زیادی داشت. ايمانوئل كانت می گوید: “خوب است از گل های پامچال اقتباس کرده و جلیقه ای زرد با یک کت و شلوار قهوه ای بپوشم!”

شخصیت ايمانوئل كانت در زندگی روزمره

ايمانوئل كانت زندگی را بدون مشارکت فعال در زندگی سیاسی و اجتماعی و فارغ از تب و تاب های بیرونی گذراند. دغدغه اصلیش عالم تفکر، شناخت و تأمل بود. او زندگی فوق العاده شاق، پرکار و منظمی داشت. درباره نظم و دقت و شیوه زندگی ايمانوئل كانت به عنوان مثال میتوان از پیاده روی روزانه و به دقت برنامه ریزی شده او یاد کرد؛ به طوری که می گویند او برای اهالی شهر کونیگزبرگ نقش ساعت داشته است! در این زمینه، خودش اعتراف می کند که در صورت نیاز به حراج اموال به سبب احتیاج مالی، ساعتش تنها می توانست آخرین شیء ی باشد که به معرض فروش گذاشته می شود. یکی از نزدیکان کانت به نام “فون هیپل” در سال ۱۷۶۰ با اقتباس از این موضوع، نمایشی کمدی با عنوان “مردی با ساعت مچی” را به روی صحنه برد. در واقع هر روز، چه در تابستان و چه در زمستان، خدمتکارش “لامپ” (که یک نظامی قدیمی بود)، ساعت ۴ و ۵۵ دقیقه ی صبح، وارد اتاق خواب ايمانوئل كانت می شد و فریاد می زد: “وقتش است!” ايمانوئل كانت به او سفارش کرده بود که نگذارد ارباب، خواب شب را ادامه دهد و در این زمینه از هر گونه گذشت بپرهیزد. دقایقی بعد، ايمانوئل كانت پشت میز کارش نشسته بود. سر ساعت ۱۲ و ۴۵ دقیقه، از پشت میز تحریر بلند شده و خطاب به آشپز می گوید: “یک ربع به یک است!” این جمله به مفهوم دستور کشیدن غذا است. ايمانوئل كانت در مورد گردش روزانه هم آدابی ثابت، حاکم داشت و چنان که نقل کرده اند تنها دو عامل توانستند در این روند وقفه ایجاد کنند: یکی مطالعه “امیل” روسو در سال ۱۷۹۲ و دیگری اعلام انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹. ايمانوئل كانت هر شب، رأس ساعت ده برای خواب به بستر می رفت. بی شک، حاصل این نظم بی حد و اندازه در روش زندگی، تداوم کار و اندیشه ای است که چیزی نمی تواند مانعش شود. گویی، ايمانوئل كانت از پیش، از ارزش و کیفیت آثارش آگاهی دارد. به طور کلی نباید هرگز آرامش فیلسوف را بر هم زد. زندانیان زندان کونیگزبرگ نیز، که در مجاورت منزل ايمانوئل كانت قرار داشت، از زیان این همسایگی بی بهره نماندند: در یکی از روزهای تابستان، فیلسوف، درباره ی آواز خواندن آنها (البته سرودهای مذهبی برای تزکیه ی نفس)، کنار پنجره های باز، به پلیس شکایت کرد و گفت که آسایشش را سلب می کنند. از آن پس زندانیان را وادار کردند که به وقت خواندن سرود، پنجره ها را ببندند!

فلسفه ایمانوئل کانت

کانت نویسنده دوران خیلی جالبی از تاریخ نیز بود که اکنون به آن عصر روشنگری می گویند. در مقاله ای با عنوان «روشنگری چیست؟» در ۱۷۸۴ کانت گفت که وجه مشخص این عرصه رشد سکولاریسم بوده است. از دید عقلانی کانت از افول عقاید مسیحی استقبال می کرد ولی از جنبه عملی نگران هم بود. نسبت به طبیعت انسان بدبین بود و بارو داشت انسان ذاتاً به شدت مستعد فساد است و این آگاهی بود که باعث شد چیزی را صورت بندی کند که رسالت زندگی اش شد. میل به جایگزینی اقتدار مذهب با اقتدار منطق، یا خرد انسانی. ایمانوئل کانت اعتقادات خود درباره مذهب را در کتابی به نام دین در محدوده منطق محض جمع کرد و در این کتاب استدلال کرد: که هرچند مذاهب تاریخی همه در محتوای باورها اشتباه هستند با این حال روی این نیاز مهم به تشویق رفتار اخلاقی دست گذاشته اند. نیازی که هنوز وجود دارد. در این فضا بود که کانت به اندیشه ای رسید که هنوز به خاطرش معروف است – چیزی به آن گفت امر مطلق. این اصطلاح عجیب در کتابی آمد به نام سهمگین نیز داشت: بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق. امر مطلق می گوید: تنها براساس اصولی عمل کن که بتوانی در جا آن را در هیات «قانونی جهانی» اراده کنی. منظور کانت از این جمله چه بود؟ این فقط یک بیان رسمی از یک باور خیلی قدیمی است. چیزی که در تمام مذاهب اصلی می بینیم. با دیگران همان کن که خواهی با تو کنند. ایمانوئل کانت می خواست یک راه ساده برای امتحان اخلاقی بودن یک رفتار بدهد. به این شکل که تصور کنیم اگر همه این کار را بکنند یا شما قربانی آن کار باشید چه می شود. شاید وسوسه بشوید که مقداری کاغذ از قفسه اداره کش برویم. به نظر مهم نیست اما اگر همه این کار را بکنند قفسه و جامعه در مقیاس کلان کلی نگهبان می خواهد و یا همین طور اگر شما دور از چشم همسر خیانت کنید شاید احساس کنید ایرادی ندارد ولی امر مطلق خلاف آن را می گوید چون در آن صورت باید قبول که این هم عیب ندارد که همسر شما هم خیانت کند و مخفی کاری کند. امر مطلق طراحی شد تا چشم انداز ما را عوض کند. تا رفتار خودمان را کمتر بی واسطه و شخصی ببینیم و بنابراین بعضی از حدود آن را درک کنیم. کانت بحث را به این شکل ادامه داد که ایده مرکزی امر مطلق را می شود طور دیگری هم بیان کرد: با آدم ها مثل هدف رفتار کن نه هرگز انگار که وسیله هستند. ایمانوئل کانت می خواست این را جایگزین دستور مسیحی عشق جهانی کند. این دستور که همسایه ات را دوست بدار. آدم ها را هدف دانستن برای کانت یعنی یادت باشد که آن ها هم زندگی خودشان را دارند و در آن به دنبال شادی و ثمردهی هستند و سزاوار رفتار عادلانه هستند. کانت گفت امر مطلق صدای عقل و منطق خود ماست. چیزی است که همه ما وقتی عاقلانه فکر کنیم قبول داریم. قانونی است که خرد خودمان به ما داده است. کانت فکرش درباره امر مطلق را به مسائل سیاسی هم تعمیم داد. باور داشت هدف اصلی دولت باید اطمینان از آزادی باشد. ولی احساس کرد مشکل جدی درباره تعریف معمول از آزادی وجود دارد. نباید به آن به منزله اختیار مطلق برای هر کاری که دلمان خواست فکر کنیم. وقتی آزاد هستیم که منطبق با بهترین وجه طبیعت خود عمل می کنیم. و وقتی تحت سلطه هیجانات خود و دیگران هستیم برده هستیم.

ايمانوئل كانت

سخنان ايمانوئل كانت

  • شاعری، والاترین هنرها است.
  • هرگز با دیگران مثل ابزار کار رفتار نکنید، بلکه آنان را چون غایت و هدف بشمارید.
  • دو چیز در من شگفتی و ستایش همیشگی بر می انگیزد، آسمان پر ستاره بالای سرم و حکم اخلاقی درونم.
  • شیرین ترین نتیجه ی دقت و نظم، پیروزی است.
  • خدا را باور کنید، برای اینکه به چنین باوری محتاجید.
  • اخلاق باید بر هنر حکومت کند.
  • آنچنان رفتار کن که رفتار تو بتواند به صورت قانون کلی درآید.

دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها